#روایت
✅ روایتی از دوره #روایت_نصر 1⃣
🔸 کنارم نشسته و عدس پلو و تن ماهی اش را میخورد. میگوید روایتی که درباره دختران بشاگردی نوشتی خوب نبود. گفتم خب اینها را بگو تا اصلاح کنم. بعد توضیح دادم که #مینی_مال بود و خیلی مجال روایت هم نداشتم و... بعد توضیح می دهم که باید کوتاه و ضربه دار بودنش را رعایت میکردم و کلی توضیح دیگر. هرچه می گویم را تایید می کند. ولی آخر حرف خودش را می زند.
🔸 قاری یکی از شرکت کنندههای دوره است. می نشیند پشت میکروفن و شروع می کند. "وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ..."
«خداوند شما را از خاکی ناچیز آفرید؛ سپس از نطفه ای بی ارزش، آنگاه شما را گونه هایی از زن و مرد قرار داد...»
کاملا در راستای محتوی دوره...
🔸 یکی از بچه ها می گوید که #بهادری_جهرمی نزدیک است. از سالن همایش راه می افتم سمت در خروجی. اشتباه آمار داده اند. ظاهرا مسئول دفترش است. با خانواده اش آمده. برایم جالب است. به نظرم می آید برای یک مقام دولتی سخت نباشد که با یک تماس برای خودش در قم جایی جور کند و با خانوادهاش آنجا استراحت کند و زیارت.
🔸 جلو در ایستاده ام تا وقتی آقای بهادری میآید ببینمش. اینکه با چه ماشینی می آید. راننده دارد یا نه. رفتارش را ببینم و شاید چند کلمهای هم گفتوگو کنم. حاج بهزاد را میبینم و سلام علیکی میکنم. حاج بهزاد هم رزم شهید چیت ساز و علیخوش لفظ است.
🔸 سید می خواهد که با موتورش از در خارج شود. روبرویش می ایستم. با دست اشاره می کنم که توقف کند. بعد شبیه بادیگاردها، دستم را می گذارم روی گوشم و گردنم را خیلی آرام و سنگین سمت راست می گرداندم و بعد سمت چپ. بعد اشاره می کنم که بیا. انگار که همه چیز تحت کنترل باشد.
🔸 محمد صدایم می کند. می پرسد می توانم سه تا غذا بگیرم. برای خانواده آقای مسئول دفتر می خواهد. خداروشکر که مسئولین اردو به این جمع بندی نرسیده اند که تن ماهی سردی که قاطی عدس پلوها کرده اند و به خورد ما داده اند را به خانواده میهمان هم بدهند.
🔸 وقتی برمی گردم بهادری جهرمی بالای سِن نشسته و این یعنی تمام آن فرصتها را برای دیدن و روایت کردن از دست دادهام. از جایی که من رسیدهام از شرایطی که دولت را تحویل گرفته است می گوید. از اینکه آخرین بار این تورم را در #جنگ_جهانی تجربه کرده بودیم. اینکه درآمدهای دولت چقدرش خرج بدهیهای دولت قبل می شود. اینکه رشد اقتصادی تقریبا صفر بوده و حالا تازه یک تکانی خورده. تقریبا متروپل را تحویلشان داده اند. البته مدام تاکید می کند که دولت مسئولیت همه چیز را پذیرفته و می پذیرد و کارش را می کند.
🔸 یکی از شرکت کنندههای دوره می آید و میخواهد برگه نظر سنجی را تحویلم دهد. می گویم که نمیخواهم. دوباره سوال می کند یعنی نمی خواهی در نظر سنجی شرکت کنی. دلم میخواهد جواب بدهم که «داداش ما خودمون صاحاب کاریم».
🔸 علی علویان با ته لهجه کردیاش سوال ها را از روی کاغذ میخواند و بهادری جهرمی جواب می دهد. وقت نیست و مدام یکی از وسط جمعیت سوالش را فریاد می زند. زورشان به علی علویان نمیرسد. پسرک لاغر اندام سبزهای اما بلند سوالش را فریاد میزند و کوتاه نمیآید. بهادری می گوید مسئول جلسه آقای علویان است و او باید اجازه بدهد. سوال جوان لاغر اندام اما به حرفش می آورد. بهادری می گوید: «من این را نگفتم. این هم کار همان #امپراطوری_رسانهای است که گفتم. من گفتم ما استقبال می کنیم که #علی_کریمی بیاید و ادعاهایش را ثابت کند». وقت تمام شده. جوان دیگری دستش را بلند می کند و در میان سروصدا راه می افتد که صدایش به بهادری جهرمی برسد. جهرمی پایین سِن و در مسیر نمازخانه پاسخگوی سوالات است.
از اینکه توی این جلسه شرکت کردم راضی ام.
الحمدلله جلسه زنده و بیدار است.
✍ نویسنده: #محمد_صالحی
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
#یادداشت
❎ برای خواهرش...خواهرامون
بوی تعفن آقای لیدر بیشتر بلند شد. بیچاره خواهر بی نوایش که به او اعتماد کرد و امروز با 750 میلیارد تومان بدهی پشت میله های زندان است. خوب دقت کنیم؛
1⃣ یکم: از عنوان برادری سواستفاده کرد و
2⃣ دوم:دروغ گفت و او را به امید واهی فریفت و
3⃣ سوم: دارائیش ربود و
4⃣ چهارم: بی اعتنا به رنج و گرفتاری خواهر او را تنها گذاشت و گریخت و
5⃣ پنجم: ژست سیاسی گرفت تا بخاطر فساد اقتصادی هویتش برملا و دیپورت نشود.
✅این فرآیند آشنا نیست؟
تنها با خواهرش چنین نکرد؛ او با بسیاری از خواهران مان در این سرزمین همین کرد.
✅ داستان دردناکی است. تنها ماجرای #علی_کریمی نیست.
🔸 #پدر_مهسا چنین نبود؟ پرده ها کنار نرفت و طشت دروغگوئی اش از بام نیافتاد؟ آنروز که چشم در چشم دوربین گفت دخترم حتی برای سرماخوردگی هم نزد پزشک نرفته است؛ حال آنکه فیلمش در خلوت منتشر شد که می گوید مهسا سابقه بیماری سخت و جراحی و غیره داشته است.
🔸 #مادر_کیان چه؟ وقتی برای خونخواهی کیان به دامن قانلان فرزندش پناه برد، همه چیز روشن نشد؟ وقتی امان نامه برای تروریست ها و قاتلان کیان خواست، چشم ها باز نشد؟
🔸 #مسیح_علینژاد کافی نبود که ببینیم این جریان شیاد به بهانه آزادی برهنگی، تجزیه این خاک را هدف گرفته اند؟ از عکس یادگاری اش با قاتلان حاج قاسم و صاحبان تحریم سفره های مردم درس نگرفتیم؟
🔸 از لجنه مشترک #حامد_اسماعیلیون با منافقین شقی که سالها دستشان به خون مردم ایران آغشته است معلوم نشد کاسبان هواپیمای اوکراینی چه نقشهای به سر دارند؟
🔸از همسفرهگی و هم نشینی ربع پهلوی با صهیونیست های کودک کش و شقی ترین دشمن مشترک انسانیت، نیافتیم با چه اهریمنی مواجهیم؟
🔹وحدت پوشالین شان کمتر از چند ماه با بی حیثیتی تمام فروپاشید تا مشخص شود گرگها مقابل هم با چشم باز میخوابند تا ناغافل بر هم چنگ نزنند و دندان بر هم نکشند.
✅حرف از دیوان و دَدان نیست. سخن با آنان است که از سر غفلت در حلقه کرکس ها به گروگان رفتند و در میان زوزه شغالان صدای شیران نشنفتند و دست آخر جور کش غول بیابان شدند.
❇️ خواهر علی کریمی نماد است؛ نمادی برای خواهرامون.
به همین سادگی؛ از اعتمادها سواستفاده کردند و دروغ گفتند و فریفتند و ربودند و عده ای را در رنج زندان ها و حلقه های اعدام رها کردند و دست آخر از دشمنان این مردم صله گرفتند. یکی ویزا و یکی کیسه دلار و یکی...
🔻چشم باز کنیم. ببینیم. #عبرت بگریم و بیشتر به ناکس ها اعتماد نکنیم... و به بیان سعدی پيمان دوست بشکستي؛ ببين از که بريدي و با که پيوستي؟
✍ نویسنده: #محسن_مهدیان
🌐 @mahdian_mohsen
•┈••✾🔹✾••┈•
🌀🌀 خانه طلاب جوان در "ایتــا" "بلــه" "روبیـکا"