⁉️حضور سه معصوم در عروسی این #شیخ !
💠عقدکنان #مصطفی بود.اتاق تو در توی پذیرایی را زنانه کرده بودند و حیاط را برای مردها فرش انداخته بودند.
🔹️یک مرتبه صدای بلندی که از کوچه به گوش می رسید، نگاه همهی حاضران را به طرف در ورودی خانه برگرداند.
"برای شادی روح آقا داماد صلوات!"
صدای خنده و صلوات قاطی شد و در فضای کوچه و حیاط خانه پیچید. "برای سلامتی شهدای آینده صلوات!"
مصطفی سر به زیر و خندان در میان همراهانش و دوشادوش شهید #حسین_خرازی وارد خیاط خانه شد.
"صحیح و سالم بری رو مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست!"
🔹️مهمانها هرچه سکه و نقل و شیرینی داشتند ریختند روی سر مصطفی که سرخ شده بود از خجالت.
"در راه کربلا بی دست و بی سر ببینمت، صلوات بعدی رو بلندتر ختم کن!"
و صدای بلند صلوات اطرافیان .... مصطفی مثل همیشه شلوارنظامیاش را پوشیده وپیراهن سادهی شیری رنگش را روی آن انداخته بود اما با این تفاوت که آنها را #اتو کرده بود.
🔹️بیشتر مهمانها از دوستان او بودند، بچههای جبهه یا همدرسان دوران #طلبگی که حالا مجلس را دست گرفته بودند و به اختیار خود میچرخاندند.
حاج حسین خطاب به ناصر گفت:" پاشو مجلس را گرم کن! مثلا عقدکنان رفیقمان است."
ناصر در حالیکه با عجله کیکهای داخل دهانش را قورت می داد گفت: چشم فرمانده !
آنگاه پارچ آب را برداشت و سرکشید و بلافاصله بلند شد و وسط مجلس ایستاد، بی مقدمه و با صدایی که فقط خودش معتقد بود که زیباست! شروع به خواندن کرد:
شمع و چراغ روشن کنید
بسیجیها رو خبر کنید
امشب شبیخون داریم
ببخشید :امشب عروسی داریم...
و دست زد و بقیه هم با او دم گرفتند و دست زدند :
خمپاره بریزید سرشون
امشب عروسی داریم...
احمد گفت: ناصر ببینم کاری می کنی که عروس خانم همین امشب از آقا مصطفی تقاضای طلاق کنه یا نه؟
🔹️سحرگاه در آستانه اذان صبح ، خواهر مصطفی سراسیمه و حیران زده از خواب پرید.
بی درنگ به سوی اتاق مصطفی رفت و در زد. یقین داشت که مصطفی در آن موقع در سجادهی نماز شب در انتظار اذان صبح به تلاوت قرآن مشغول است.
مصطفی آرام در را گشود و با چهرهی حیرت زدهی خواهرش مواجه شد که بریده بریده کلماتی بر زبان می راند:
مصطفی... مصطفی!... به خدا قسم #حضرت_زهرا به همراه سیدی نورانی و بانویی دیگر در مراسم عروسیات شرکت کردند.
وقتی... وقتی خانم را شناختم عرضه داشتم: خانم جان! فدایتان شوم! قدم رنجه فرمودید! بر ما منت گذاشتید...اما شما و مراسم عروسی؟!
فرمود: به مراسم #ازدواج_فرزندم_مصطفی آمدهایم... اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟...
و تعجب زده از خواب پریدم.
🔹️یک مرتبه مصطفی روی زمین نشست ، دستهایش را روی زمین گذاشت و شروع کرد های های گریه کردن... مرتب زیر لب
می گفت: فدایشان بشوم! #دعوتم را پذیرفتند.
کدام دعوت داداشی؟! تورو خدا به من هم بگو.
چون خواستم مراسم عروسی ما مورد رضایت وعنایت #امام_زمان(عج) قرار گیرد، دعوتنامهای برای آن حضرت و دعوتنامهای برای مادربزرگوارشان #حضرت_زهرا(س) و عمه پرکرامتشان #حضرت_معصومه (علیهاالسلام) نوشتم.
نامه اول را در #چاه_عریضه_مسجد_جمکران انداختم و نامه دوم را در #ضریح_حضرت_معصومه...
و اینک معلوم شد منت گذاشتهاند
و دعوتم را پذیرفتهاند...
حال خیالم راحت شد که مجلس ما مورد رضایت مولایمان امام زمان (عج) واقع گشته است.
همزاد كویرم تب باران دارم
در سینه دلى شكسته پنهان دارم
در دفترخاطرات من بنویسید
من هر چه كه دارم از شهیدان دارم.
🔹️آن روزها دروازهی شهادت داشتیم ولی حالا معبری تنگ، هنوزهم برای شهید شدن فرصت هست باید دل را صاف
کنیم.( مقام معظم رهبری )
🌹 بخشی از داستان عروسی حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا #مصطفی_ردانی_پور موسس لشکر۱۴ #امام_حسین (علیه السلام)
___
@Madarane_Beheshti
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸«طلبگی» و ماجرای زهیر🔸
زهیر، جزو یاران عادی حسینبنعلی (ع) نیست، او از یاران فرهنگی ایشان است، بالاتر از یاران نظامی. او در در عین حالیکه فرماندۀ میمنۀ لشکر است و فرماندهی نظامی را بر عهده دارد، مدال فرهنگی گرفت! وقتی زهیر برای لشکر سخنرانی کرد، حضرت به او مدال داد. مدال «مؤمن آل فرعون». به او گفت: اگر مؤمن آل فرعون حجت را بر قوم خود تمام کرد، تو هم حجت را بر اینها تمام کردی.
این زهیر است! او در ابتدا عاشورا را نمیخواهد، اما عاشورا زهیر را میخواهد! میبینی؟! اینطوریست ها!
#طلبگی ، مثل ماجرای زهیر است؛ یکی با اینکه نمیخواهد طلبه بشود، از آنجا که میدانند وجودش لازم است، طلبهاش میکنند و همۀ راههای دیگر را بر او میبندند؛ شکارش میکنند!
از آنطرف کسی هست که خودش میخواهد، اما آنها نمیخواهند و او را میپَرانند! مثلاً اتفاقاتی میافتد که به او #بَر_میخورد؛ او هم #قهر_میکند و میرود ...
———————
♨️ #ثبتنام_حوزههای_علمیه رو به #اتمام است.
لینک ثبتنام جهت پذیرش حوزههای علمیه 👈 https://paziresh.ismc.ir/
#وارث_انبیا
@haerishirazi
🌸@khanevade_Beheshti