eitaa logo
خانواده فـیــروزه ای🇵🇸
751 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
54 فایل
کانال خانواده فیروزه ای بستری برای آموزش سبک زندگی دینی و مهدوی خانواده ها
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 📚کیفیت زندگی ما را کتاب هایی که می خوانیم تعیین میکنند. و آنکه دیرتر آمد اله بهشتی 📖محتوای کتاب در۷۵ صفحه، شامل داستانی واقعی وثبت شده از کتاب نجم الثاقب که بازگوی عنایات حضرت مهدی ارواحنا فداه به دو نوجوان سنی است... 🖌گزیده ای از کتاب: محمود نفسش را به آهی بیرون داد و گفت: مسلم جان شما می دانید که من برای هرکسی این ماجرا را نقل نمیکنم، مخصوصا برای غریبه ها. گوش های نامحرمی هستند که از شنیدن این ماجرا نه تنها اثر نمیگیرند بلکه موجب زحمت هم می شوند. گفتم: من غریبه نیستم برادر، اهل ایمانم و مشتاق شنیدن ماجرا، اگر برایم تعریف نکنید همینجا بست می نشینم! ✅ناشر خوبی ها باشیم🔰 💠خانه فیروزه ای 💠مشقی برای انتظار ✨مسجد مقدس جمکران ✨میعاد منتظران 💠@khane_firoozeie
📔 📚کیفیت زندگی ما را کتاب هایی که می خوانیم تعیین میکنند. و آنکه دیرتر آمد الهه بهشتی 📖محتوای کتاب در۷۵ صفحه، شامل داستانی واقعی وثبت شده از کتاب نجم الثاقب که بازگوی عنایات حضرت مهدی ارواحنا فداه به شیعیان و دو نوجوان سنّی است. 🖌گزیده ای از کتاب: محمود: آفتاب می تابید☀️ و ما در بیابانی هموار پیش می رفتیم... سایه مان مثل حیوانی عجیب اما با وفا همراه مان می آمد. چشمم که به سایه ی احمد افتاد،دلم آتش گرفت.دولا راه میرفت و پاهایش را بر زمین میکشید. عجب بی مروّتی هستم من! تکانی به خودم دادم.احمد فورا مرا زمین گذاشت و به رویم خم شد،صورتش سوخته بود چشم هایش سرخ و لب هایش خشک و ترک خورده بود. به زحمت آب دهانش را فرو داد و گفت:خوبی؟ سرتکان دادم که خوبم.لبخند زد و گفت: اذیت شدی؟ حالتش طوری بود که دلم برایش خیلی سوخت،نمیدانم مرا چه مقدار بر دوش حمل کرده بود، اما مهم معرفتی بود که نشان داده بود. چفیه اش را از روی صورتم کنار زدم و در آغوش گرفتمش و او را با مِهر به خود فشردم و گفتم : حلالم کن💞 ✅ناشر خوبی ها باشیم🔰 💠خانه فیروزه ای 💠مشقی برای انتظار ✨مسجد مقدس جمکران ✨میعاد منتظران 💠@khane_firoozeie
📔 📚کیفیت زندگی ما را کتاب هایی که می خوانیم تعیین میکنند. و آنکه دیرتر آمد الهه بهشتی 📖محتوای کتاب در۷۵ صفحه، شامل داستانی واقعی وثبت شده از کتاب نجم الثاقب که بازگوی عنایات حضرت مهدی ارواحنا فداه به شیعیان و دو نوجوان سنی است. 🖌گزیده ای از کتاب: احمد گریان میگفت: خدایا،خداوندا! تورا به عزت رسول الله قسم که ما را از این وضع نجات بده.✨ با چنان سوزی نام حضرت رسول را می بُرد که دلم به درد آمد و بغضم گرفت.یعنی ممکن است این استغاثه به عرش برسد و خدا فریادرسمان شود؟❔❔❔ ...این آخرین غروب زندگی ماست و چه زندگی کوتاهی! فقط سیزده سال. به نظرم رسید اگر مومن تر از این بودم،اگر منتظر سن تکلیف نمی شدم تا برای رفع تکلیف نماز بخوانم شاید خدا کمکم میکرد. 💔دلم از خودم و از خانواده ام گرفت،مخصوصا از پدرم با آنکه به ظاهر سنّی متعصبی بود اما در تعالیم دینی ام کوتاهی میکرد. ✅ناشر خوبی ها باشیم🔰 💠خانه فیروزه ای 💠مشقی برای انتظار ✨مسجد مقدس جمکران ✨میعاد منتظران 💠@khane_firoozeie