به نام خدا
#مطلب_بیستم
انتخاب با ماست
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
چندسال پیش یه کارگاه مشاوره داشتیم برا #خانمهای_خانه_دار ، که استاد عزیزم #خانم_سلجوقی تدریس میکردند،موضوعات مختلفی مطرح میشد
اما ازمهمترین موضوعاتی که نظر ما رو جلب میکرد این بود که اکثر خانمها خصوصا اونهایی که مسن تر بودند احساس نارضایتی داشتند اززندگی ای که پشت سر گذاشتند
و به قول خودشون ،عمرشون و جوونیشون رو فدای بچه ها و کار خونه و شوهر کردند... ما تو #روانشناسی یه مرحله ای داریم در میانسالی که تقریبا در آستانه چهل سالگی بروز میکنه و بهش میگند ،دوره #رکود یا #زایندگی،یعنی فرد برمیگرده به گذشته اش و پیش خودش حساب میکنه که تا الان زندگیش چجوری پیش رفته؟پربار بوده و بارضایت ،یا خیلی کم بار و بدون رضایت...
خیلی از ماها خصوصا مادرا جوری جلو میریم که فکر میکنیم اگه خیلی فداکار باشیم، خونمون برق بزنه ،دائم توخونه باشیم یا شش دونگ حواسمون به بچه و امور خونه و...باشه مادر خوب ونمونه ای هستیم.(منظورم زیاده رویه درادامه میگم)
من از همون موقع که حدود ۲۸ سالم بود تصمیم گرفتم جوری برم جلو که وقتی به چهل سالگی میرسم دست پرباشم.هم از لحاظ خونه زندگی و بچه. هم از لحاظ رسیدگی به خودم.
یسری #اهداف_کوتاه_مدت و #بلند_مدت براخودم ترسیم کردم و چون اعتقادقوی و یقین دارم که خدا با ظن بنده اش پیش میره ،به خودم گفتم هرجوری شده باید به اینها برسم. شده باهر چهارتا بچه برم میرم. شده ازخوابم بزنم میخونم ادامه میدم.
شده از خریدم و یسری خرجهام کم کنم ،کم میکنم تا به اهدافم برسم و انصافا خداوند هم لطف زیادی به من داشته تو این مسیر.
شاید حداقل بالغ بر سی چهل دوره تا الان گذروندم از مهدویت گرفته تا مشاوره،تربیت کودک،تربیت جنسی و ... خیلی ازاینهارو اجازه گرفتم و بابچه هام رفتم.خیلی هاش بعدازظهر بوده بچه هارو گذاشتم پیش پدرشون.خلاصه منظورم اینه که من مانع رو کنار میزنم .
واین انتخاب بامنه ، شاید شما قدمی جلو نرفتی تا ببینی خدا برات چی رقم میزنه؟
تو پستهای قبل خیلی چیزا گفتم حتما بخونید.
🌷🌷🌷
باید سعی کنیم نیمه پر لیوان رو ببینیم،این خیلی مهمه.
🌹🌹🌹
سعی کنید جوری جلو برید که وقتی به اون سن میرسید خودتونو فدا شده و فنا شده نبینید.
واین دست کسی نیست جزشما...
اگر حضوری نمیشه مجازی،انلاین،غیرحضوری،مادر کودکی،مسجدمحل،پایگاه، خلاصه هرمدلی که میشه. بچه هارو بهونه خونه نشینی نکنید خداشاهده من بابچه ها خیلی جاهارو رفتم ...
#رکود
#زایندگی
#نیمه_پر_لیوان
#حق_انتخاب
#مادر_فداکار
#مطلب_20
http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
May 11
به نام خدا
حمایت از کودکان
#مطلب_بیست_و_دوم
وقتی مائده کوچک بود حدود هشت ماهش بود یه دست لباس #بافت براش خریدم وقتی آوردم پوشوندیم بهش،کلی #ذوق کردیم ،عکس انداختیم. بعد دیدیم محمدامین میگه مامان آجی اجازه میده منم بپوشم؟ما هم طبق روال، اجازه سوری گرفتیم و #لبخند مائده رو به معنای #رضایت. گفتیم آره عزیزم بپوش. بعد دقیقا همون عکس العملها رو برا اوهم انجام دادیم عکس گرفتیم ذوق کردیم.
بجای اونکه تو اون لحظه بگم نه این دخترونه اس تو پسری. و کلی توضیح اضافه برابچه دوساله بدم ... یخورده بعد رفتم کلاه شالگردن خودش رو آوردم و کلی از نکات مثبتش براش گفتم ببین چه قشنگه ،ماشین داره ،آبیه، سبزه...این پسرونه اس ، مال آقا محمدامینه...اونم دخترونه اس برا آجی مائده...و بعد تا آخر محمدامین کلاه شالگردن خودش رو با رضایت تمام میپوشید.
این داستانها تو خانواده هایی که چندفرزند دارند زیاد پیش میاد. برابچه زیر شش سالم نباید بنشونی کلی توضیح کلامی بدی فلسفه چینی کنی. نه همین مقدار عکس العمل و اطلاعات کافیه.
الانم وقتی محمدامین داره مشق مینویسه، مائده و محمدصادقم میاند نفری یه کتاب دفتر برمیدارند، مشغول میشند.
برای بچه ها همیشه #مرغ_همسایه_غازه .
اما ما که چندتابچه داریم اونم با جنسیت مختلف نمیتونیم همیشه ،خرید یکسان براهمه شون داشته باشیم حتی برای هم جنس هاهم. من شاید گاهی لباسهاشونو باهم ست کنم اما شخصیت مستقلشون رو حفظ میکنم و به تفاوتهای فردیشون توجه دارم.
هرازگاهی که فروشگاه یا مغازه میریم بهشون میگم هر کدوم میتونید یه چیزی برداریدو دیگه نمیتونید عوض کنید. دیدید که پیش میاد بچه ها بعدش میگند من اونو میخواستم اینو نمیخواستم... یادگرفتند راه حل پیدا کنند.بعدازاینکه گریه زاری کوچکترا تموم میشه میفهمند که با گریه چیزی درست نمیشه میرند صحبت میکنند.
داداش اجازه میدی با مال تو بازی کنم؟تعامل میکنند باهم.
من هیچوقت نمیگم ،حالا تو بزرگتری یا اون کوچکه بده بهش. یا مثلا بگم مال اون بده مال تو خوبه.
دوست دارم که خودشون با پیامد انتخابهاشون کنار بیاند. حالا اینکه بعدش باهم مصالحه میکنند یا تقسیم میکنند یا مشارکت ،دیگه خودشون میدونند.
اینها درس های بزرگیه که بچه ها تو این دوران با تجربه یاد میگیرند و تدریس اشتباه ما ،باعث میشه خروجی خوبی نداشته باشیم. پس حواسمون باشه چیکار میکنیم؟چه کلماتی به کارمی بریم؟چه عکس العملهایی داریم؟و چه نوع جهان بینی ای رو داریم انتقال میدیم به بچه هامون.
#جهان_بینی
#حمایت_از_کودکان
#حس_خوب
#تفاوتهای_فردی
#مطلب_22
http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
May 11
#مادرانه
با همه سختی ها وبرنامه ها بالاخره رسیدیم مشهد😅😅 خدایا شکرت
ما دیدیم که عملا نمیتونیم امسال بااین حجم جمعیت ،پیاده روی اربعین رو بریم ،تصمیم گرفتیم بیایم مشهد پابوس امام رضا(علیه السلام)،باشد که به کرمشون، همین رو ازما قبول کنند ان شالله... تو قطار ،تو مسیر به این فکر میکردم که درسته سختی ما بیشتر از خیلی های دیگه اس تواین مسیر اما قطعا اجری هم که داره بیشتره...به شرط خلوص ان شاالله.
خیلی جالبه بازخورد مردم. خیلیا فقط نگاه میکنند بعضیا یه کمکی ام میدن . بعضیا پچ پچ میکنند😅😅😅 یکیشون عمدا داشتند میگفتند درسته الان سختشونه، اما باهم بزرگ میشند بعدا کیف میکنند😁
خلاصه #سفر_با_قطار برای مابچه دارا، جزو بهترین گزینه هاس. قیمتش نسبت به #هواپیما مناسبتره خیلی.آزادی و جذابیتش بیشتر ازاتوبوس و ماشین خودمونه ضمن اینکه وقتی بخوایم باماشین خودمون اینهمه مسیرو بیایم هم خیلی خسته میشیم هم بچه ها،همه، جای خواب ندارند. دستشویی و امکانات در دسترس نیست اما قطار واقعا خوبه.
#سفر_با_قطار
#مشهد
#جامانده_اربعین
http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
May 11
به نام خدا
احساس گناه یا احساس مسئولیت؟
#مطلب_بیست_و_سوم
شاید ازنظر خیلی ازماها ،باداشتن چندتابچه ،یه چیزی شبیه تصویر بالا ایده آل و خوب به نظر برسه.
خونه همیشه تمیز.بچه های همیشه سرحال.غذای همیشه آماده.لبخندهمیشگی روی لب.حال همیشه خوب و و و ... اما در واقع این نیست.مادری که چندتا بچه کوچک داره باید بدونه که داشتن همه اینها باهم امکان پذیرنیست . البته اونهایی که کمکی دارند بحثشون جداست.
اما اکثر ما که تنهاییم تصور داشتن همچین شرایطی هم اشتباهه.
خیلی ازسوالاتی که ازمن میپرسید یا ازخودتون میپرسید نشانه #احساس_گناه هست.
احساس_گناه یعنی من کم کاری کردم. من کم گذاشتم. به همه بچه هام خوب نرسیدم.نتونستم کامل شیربدم.نتونستم به اندازه کافی براقبلی وقت بزارم .نمیتونم به همسرم برسم.به خونه برسم و مسائلی از این قبیل.
هرچقدر این سوالات بیشتر تو ذهن ما جاباز کنند . بیشتر اذیت میشیم. توانایی و شرایط و مهارت همه انسانها یکسان نیست. ما نباید خودمون رو بااونی که یک بچه داره یا اونیکه فاصله سنی بچه هاش زیادند مقایسه کنیم.
من باید باتوجه به شرایط و توانایی موجودم، برنامه بریزم. رشد داشتن در شرایط سخت، ارزشمنده وگرنه رشد تو شرایط ایده آل هنر نیست که.
حالا من در این شرایط هستم. بهترین کار چیه برای من؟
من شخصا به این نتیجه رسیدم تواین چندوقت، که از خیلی از ریخت و پاشها و تجملات زندگی کم کنم . قید شرایط ایده آل همیشگی رو بزنم .تاجاییکه زورم میرسه کارکنم و اولویتم رشد بچه هام و نیازهاشون باشه خصوصا در سنین زیر شش سال.
هر کدوم از ما به مقتضای زندگی و توانایی خودمون باید احساس مسئولیت کنیم .حتی اگر تا الان خراب رفتیم از الان ببینیم بهترین کار چیه؟همونو انجام بدیم ودرست بریم.
درمورد احساس گناه در مادرای چندفرزندی حرف زیاده ان شاالله در ادامه میگم.
#احساس_گناه
#احساس_مسئولیت
#رشد
#شرایط_ایده_آل
#شرایط_سخت
#مطلب_23
http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
May 11
هدایت شده از تربیت فرزند نوردیده
از نظر ادراکی کودکانی که در طبیعت بزرگ میشوند و والدین ارام و امنی دارند و به انها فرصت تجربه میدهند سیستم ادراکیشان بطرز باور نکردنی قوی تر از کودکانی که در محیط شهری رشد می کنند است .
فردی که در روستا زندگی میکند اگر این شرط را داشته باشد قوی تر است. اما افراد روستا از نظر میزان اطلاعات و تجربه تعاملی نسبت به کودکانی که در شهر زندگی می کند ضعیف تر هستند چون پیچیدگی ارتباطی کمتری را تجربه می کنند و در مجموع تعاملات کمتری دارند .
یک نظام آموزشی توانمند باید این دو فرصت را با هم فراهم نماید حضور در طبیعت و تعاملات رشد دهند.
Join @nooredideh
به نام خدا
ادامه پست قبل
وقتی متوجه شدم بچه دومم رو باردارم که اولی پونزده ماهه بود و البته من بعد سه ماه متوجه شده بودم.بخاطر شرایط بدنی ام ادامه شیردهی برای خودم وجنینم ضررداشت بنابراین تصمیم گرفتم پسرمو زودتر ازشیر بگیرم... تواون چندسالی که بچه نداشتم یکی از آرزوهام این بود که یروزی یه بچه بغل بگیرم شیربدم و توبارداریمم دعا میکردم که بچه ام حتما شیرخودمو بخوره و شیر کافی داشته باشم براش.
فکرنمیکردم شرایط جوری بشه که مجبور باشم بچه هامو زودتر از دوسال ازشیر بگیرم.وقتی اولی رو ازشیر میگرفتم انگار قلبم جدا میشد ازم اما باید به فکرخودم و جنینم میبودم.خصوصااینکه پسرم یه هفته اول اصلا شیشه نمیگرفت والبته من هم بی تجربه بودم.
به هرحال او رو تدریجی ازشیر گرفتم و سر هیچکدوم ازبچه هام از روشهای غلط مرسوم که باعث ایجاد ناامنی میشه، مثل چسب و تلخک و...استفاده نکردم.
وبعدازیک هفته شیشه رو پذیرفت.وتا یک ونیم سالگی شیر خشک بهش دادم و بعد شیر پاستوریزه و دوسالگی هم ازشیشه گرفتمش.
شرایط من مثل بقیه نبود که بتونم روند شیردهی رو ادامه بدم و من عمدا نمیخواستم به پاره جگرم آسیبی بزنم .درسته بهتره تا دوسال شیر مادر بخورند اما خود آیه قران گفته درصورتی که ادامه شیردهی میسرباشه که برای ما که بچه های شیربه شیر داریم خیلی امکانش نبود.
توان بدنی و شرایط افراد متفاوته.شنیدم کسایی که تا آخر به اولی شیردادند وحتی بعضی ها بعد تولد دومی به هردو دادند. اما من این روال رو نمیپسندیدم و به همون یکسال و بعد جایگزینش اکتفا کردم.
اینجاهم از اون جاهایی ست که ابزار خیلی به ما کمک میکنه.من سر سومی و چهارمی تا سه ماه پستونک استفاده کردم و بیش از اون ادامه ندادم. وشیشه رو هم بیشتر ازدوسال ندادم به دلایل روانی.
البته اینجا تغافل و تسامح کمک میکنه. یوقتایی میدیدم محمدصادق شیشه اشو تا آخرنمیخورد مائده ازش اجازه میگرفت میخورد😂😂 این آخری که دیگه رو دست همه رو آورده بود.فاطمه عمدا ته شیشه اشو نمیخورد . نگه میداشت بعد اشاره میکرد به صادق که داداش بیا.
والبته تا یه جایی باید مدارا کرد و باتدریج به جایی رسوند که خود بچه دیگه نخوره نه اینکه بگی جوجو برد و دادم به کوچکه و ازاین حرفها...به جایی میرسه که خودش میدونه هست اما جلو نفسش رو میگیره 😂😂😂اصلا به یه درجاتی از عرفان میرسه😎😉 اگر پروسه صحیح پیش بره
حرفم اینه که من باید باشرایطم کنار میومدم و بااحساساتم باهم به تفاهم میرسیدیم . ادامه دارد.
#احساس_گناه
#از_شیر_گرفتن
#شیشه
#شیر_مادر
#بچه_های_شیر_به_شیر
#مادرانه
http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
هدایت شده از تربیت فرزند نوردیده
از زیاد حرف زدن برای فرزندتان جداً خودداری کنید.
اگرچه حرف زدن با کودک لازم و مفید است اما زیاد حرف زدن تاثیر سازنده ای ندارد.
آنچه را قبلا گفته اید تکرار نکنید!
چیزی را که کودک خود می داند، به او نگویید. بیشترمواقع کودک از اشتباهش آگاه است، پیامد طبیعی رفتار، خود بهترین آموزگار است!
تکرار موجب اختلال در ارتباط سالم، اوقات تلخی، بگو مگو و استیصال می شود!
گاهی هنگام خطای کودک سکوت کنید!
« زیاده گویی » مقدمه نشنیدن است .
join @nooredideh