خیلی خیلی پیشنهاد میکنم این صوت ها رو گوش بدید...اگر در مورد فرزند ، همسر و...سوال دارید.
بسم الله الرحمن الرحیم
راستش من نویسندگی رو دوست دارم ولی فرصتی برام پیش نیومده که بهش بپردازم ، تصمیم گرفتم به جای نوشتن مطالب تربیتی صرف ، یکم راحت تر بنویسم...مثل یه نامه ، هرشب بنویسم و پست کنم...
پیش خودم فکر کردم هرشب بر اساس اصل محاسبه ، بیام حساب کنم ببینم چه روزی رو گذروندم...
این روز ها دعوای بچه دوم و سومم بیشتر شده...
میدونم که بچه ها تا یه سنی تابع هستند و از یه جایی به بعد ، تفاوتشون و استقلال شخصیتی شون ، کم کم بروز داده میشه و خب ، همین تفاوت ها باعث اختلاف نظرشون میشه ...
به این فکر میکردم که خیلی از آدم بزرگا هم هنوز بلد نیستند در مورد اختلاف نظرشون گفتگو کنند و درگیر میشند چه برسه به بچه ها...
من سعی میکنم ورودم تو دعوای بچه ها ، برای مقصر یابی نباشه ، برای پند و اندرز در لحظه نباشه ، میرم و به جای حرف زدن ، هر دو رو بغل میکنم...
به خودم میگم بچه ها ، خدا رو از رفتار تو میشناسند...آغوش خدا همیشه برای بنده هاش بازه...
تصمیم گرفتم ان شاالله نشست خانوادگی و دور همی بیان احساسات رو پررنگ تر کنم تو خونه...
میخوام یاد بگیریم که گفتگو کنیم...
ما خیلی هامون با پند و اندرز بزرگ شدیم نه با همدلی...
دلم میخواد بچه هامون از ما یاد بگیرند که حرف بزنند ، گفتگو کنند ، بدون بی احترامی ، بدون خشونت...
آرزو بر مادران عیب نیست😅
#خانواده_چند_فرزندی
#چند_فرزندی
#نشست_خانوادگی
#گفتگو
#همدلی
#74
https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدونم شما وقتی ناراحت میشید چیکار میکنید...
صداشون کردم گفتم هرچی مدادرنگی دارید بیارید، بیاید میخوایم با هم صحبت کنیم.
نشستیم دور هم ، امروزمون رو مرور کردیم ... خودم شروع کردم.
من امروز از اون مسئله ناراحت شدم .... و انتظار داشتم اینجوری میشد...
بعد دخترم داوطلب صحبت شد ، گفت من امروز از دست فاطمه ناراحت شدم ، چون هر چی من بر میدارم اونم میخواد ، منو اذیت میکنه...
پسرا هم گفتند...
بعد یه سوال مطرح شد ؟ وقتی ناراحتیم چیکار میتونیم بکنیم؟
شروع کردند به راه حل دادن.
خوبی چندتا بودنشون اینه که بحث گرم تر میشه و پیشنهادات بیشتر...
خلاصه همه رو نوشتیم و رو بردی که یادداشت هامو میزنم چسبوندم...
به این فکر میکنم که خود ما وقتی ناراحت میشیم چیکار میکنیم؟ چه الگوی رفتاری ای نشون میدیم؟
دنبال مقصر میگردیم ، به زمین و زمان گیر میدیم یا نه با درک مسئول ، جلو میریم...
بنا به هر دلیلی این اتفاق افتاده...حالا چیکار کنیم؟
البته خیلی تمرین میخواد...این که در لحظه بتونیم مدیریت کنیم.
من یه دفتر دارم ، گاهی ناراحتی هامو توش مینویسم. فقط برای خودم. آروم میشم.
ما فعلا در مورد ناراحتی مایل به عصبانیت صحبت کردیم...قطعا انتظار ندارم از فردا بچه ها متفاوت عمل کنند ، انقدر باید الگوی سالم ، تکرار بشه که ملکه بشه...شاید چند سال تا بچه های کوچکتر هم بزرگ بشند...
#نشست_خانوادگی
#خانواده_چند_فرزندی
#چند_فرزندی
#درک_مسئول
#75
https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
بسم الله الرحمن الرحیم
امروزم رو مرور میکنم ، از ظهر مهمان داشتم و شب بواسطه دیدار پدر و مادرم بعد از یک ماه ، غافلگیر و خوشحال شدم.
صبحم رو مرور کردم که وقتی ظرف میشستم ، یادم بود که قراره تمرین کنم دائم دنبال ایراد گرفتن نباشم ، قراره یاد بگیرم جاهای خوب مچ گیری کنم...از همون جا گفتم : خوشحالم که دارید با هم قشنگ صحبت میکنید؛چقدر خوبه که دارید با هم آروم حرف میزنید.
میشنیدم که با هم صحبت میکنند ، حتی وقتی عصبانی اند، صدای پسرم رو شنیدم که داره به آجی اش میگه ، مائده من نمیخوام بزنمت ، بعد اومد پیش من و گفت : مامان ، اون منو زد ولی من نمیخوام بزنم ؛
خوشحال شدم که تمرین رو شروع کرده ، انتظار ندارم یروزه عوض بشند ، تغییر ، زمان بر هست...هرچند ما از اول سیاست صلح و سازش داشتیم ولی ، دعوای خواهر برادری نمک کاره. و در ادامه روز یکی دوباری زد و خورد داشتند.
امشب خیلی اذیت شدم...از همهمه بچه ها.
میدونستم که اونا بابت هدیه هایی که از مامان جون و باباجون دریافت کردند ذوق زده اند، ولی من نیاز به آرامش داشتم. و یه جایی با هم دچار چالش شدیم...
خلاصه هر روز ما ، هر ماه ما ، هرسال ما ، پر از فراز و نشیبه. پر از بالا و پایین. مثل یک کودک نوپا که صد بار ، زمین میخوره ولی باز ، بلند میشه شدم...بارها شکست میخورم ولی باز بلند میشم. این شوق و مهر مادری هست که انگیزه بلندشدن میده.کاش در مورد خودم هم انقدر همت داشته باشم.
شما چطورید؟چه جوری بلند میشید؟چه جوری ترمیم میکنید؟
#چالش
#ترمیم
#دعوای_بچه_ها
#76
https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167