#سبک_زندگی
دخترمون نه روزه بود که علی از منطقه اومد. برای عقیقه گوسفند خرید و شروع کردیم به تدارک مقدمات مهمونی. برنامه ریزی ها شد، مهمون ها هم دعوت شدند. یه مرتبه زنگ زدند گفتند: «مأموریتی پیش اومده و باید بیای اهواز».
وقتی به من گفت، خیلی نارحت شدم و کلی گریه کردم. بهش گفتم: «ما فردا مهمون داریم، برنامه ریزی کردیم».
وقتی حال من رو اینطور دید به دوستاش زنگ زد و رفتنش رو کنسل کرد. گفته بود: «بی انصافیه اگه همسرم رو تنها بزارم، این همه سختی رو تحمل کرده حالا یه بار از من خواسته بمونم. اگه بیام اهواز با روح جوان-مردی سازگار نیست».
شهید سید علی حسینی
چشم بی تاب، صفحه94
#جوان_مرد
🔷🔸💠🔸🔷
📌کانال خانواده فاطمی را به دوستان خودتان معرفی کنید:
📎https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde