eitaa logo
خانواده فاطمی | حرم حضرت معصومه س
18.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
876 ویدیو
35 فایل
🍃نوبت دهی مشاوره: @moshaver_haram 💡سوال از استاد: @porsesh_moshaver 🌸ارتباط با خانواده فاطمی: @admin_khanevadefatemi
مشاهده در ایتا
دانلود
‌● به سید می‌گفتن: اینا ڪی هستند مياري هيئت؛ بهشون مسئوليت میدی؟! ● می‌گُفت:کسی ڪه تو راه نیست، اگه بیاد توی مجلس اهـل بیٺ و یه گوشه بشینـه و شما بهش بها ندی، میـره و دیگه هم برنمی‌گرده اما وقتی تحویلش بگیری، جذب همین راه میشه! 🌹شهید سیدمجتبـی‌ علمدار 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
❇️ مهندس خانه‌دار ✅وقتی می‌اومد خونه دیگه نمیذاشت من کار کنم. زهرا رو می‌ذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون غذا می‌داد می‌ گفتم: یکی از بچه‌ها رو بده به من با مهربونی می‌گفت: نه، شما از صبح تا حالا به‌اندازه کافی زحمت کشیدی. مهمون هم که میامد پذیرایی با خودش بود. ✳️دوستاش به‌شوخی می‌گفتند: مهندس که نباید تو خونه کار کنه! می‌گفت: من که از حضرت علی (علیه السلام) بالاتر نیستم. مگه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) کمک نمی‌کردند؟ 📚برشی از زندگی شهید حسن آقاسی‌زاده 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
❇️وقتی به گلزار شهدا می ‌رفتیم دست بچه‌ ها را نمی ‌گرفت و من علت این مسئله را جویا شدم ، او گفت ، در این مکان فرزندانی هستند که پدرانشان شهید شده و با این عمل من ممکن است آنها حسرت بخورند و ما که نمی ‌توانیم برای آنها کاری انجام دهیم ، حداقل آنها را ناراحت نکنیم.... 🌹شهیدداود_توکلی‌_تبار 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌷 عید نوروز  ۱۲ سالگی اش بود. پدر علی برایش یک جفت کفش نو خریده بود.  روز دوم فروردین بود که می خواستیم برویم عید دیدنی.  خانواده شال و کلاه کرده بودند که علی غیبش زد. 🌷 نیم ساعت بعد  خوشحال تر از قبل با یک جفت دمپایی پاره جلوی همه ظاهر شد.  🌷گفتم کفش هایت کو؟ داده بود به پسر سرایدار مدرسه.می گفت: بچه سرایدار مدرسه کفش نداشت. زمستان را هم با این دمپایی ها سر کرده بود. 🌹شهید علی چیت سازیان 📚کتاب دلیل 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
✴️عبدالحسین پسر خاله مادرم بود اما ما اصلا با هم رفت و آمد نداشتیم. نزدیک عید سال 47 بود که مادرش به خواستگاری‌ام آمد. پدرم از این خواستگاری خیلی راضی و خوشحال بود. ✴️می‌گفت: من اگر قرار باشد دخترم را شوهر بدهم به مال و ثروت یک جوان شوهر نمی‌دهم به ایمان و اخلاق آن پسر نگاه می‌کنم، به تلاش‌هایش برای اینکه نان حلال بر سر سفره‌اش بیاورد نگاه می‌کنم. من نگاه به نمازهای شب عبدالحسین، نمازهای اول وقتش، قرآن‌هایی که می خواند و اخلاق خدایی که دارد می‌کنم و من عبدالحسین را به عنوان یک داماد نمونه و تک برای دخترم انتخاب می‌کنم. بعد از خواستگاری یک روز آمدند برای عید دیدنی. شیرینی که رسم بود برای دختر تازه نامزد کرده ببرند نخودچی و کشمش بود. و یک تکه طلا و یا هدیه ای گران قیمت اما کوچک زیر این نخودچی کشمش‌ها می‌گذاشتند. یک ظرف پر از نخودچی کشمش برایم آوردند، و یک انگشتر بسیار زیبا. بعد از اینکه رفتند همه خانواده مشتاق بودند ببینند زیر شیرینی‌ها برای عروس چه گذاشته‌اند. یک انگشتر طلای بسیار زیبا. 🌹از زبان همسر شهید عبدالحسین برونسی 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه 📦 یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناه‌ها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر می‌دادند 🌹شهید علی اصغر کلاته‌سیفری 📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌷شهید غلام رضا صانعی پور و خبر از محل شهادت 📿شهید غلام رضا صانعی پور ، نوجوانی رزمنده بود که در نماز حالات عجیبی پیدا می کرد. سجود و رکوع نمازش یک ربع طول می کشید. 💌 به شهید یوسف اللهی سنگی را نشان داده بود و گفته بود: من در کنار این سنگ به شهادت می رسم. 💣 صدای انفجار خمپاره که آمد خودم را با عجله رساندم. غلام رضا در حال تلاوت قرآن، کنار همان تخته سنگ به شهادت رسیده بود. ✍ راوی: حمید شفیعی 📚 کتاب رندان جرعه نوش 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
✅رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد، او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم، روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود. 🌹شهید رضاحاجی‌ زاده ✍راوی همسر شهید 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
🇮🇷محمدحسين دو سال شاگردم بود. با شيوه اخلاق و كردار او تا حدود زيادي آشنا شديم ولي آن فكر و انديشه زيبايي كه داشت ما دقيقاً نمي‌دانستيم با اينكه معلم بوديم ولي او از نظرگاه سياسي و اجتماعي از ما جلوتر بود. 🇮🇷من دبير حرفه و فن بودم. يكبار گفته بودم كه كاردستي درست كنند. ايشان وسايلي را كه مربوط به جبهه و جنگ بود درست كرده بود. ايشان قلم را از مين گذاشته و مسلسل بدست گرفتند. پاك كن را كنار گذاشتند و نارنجك را برداشتند و با آن ميهن را از لوث دشمن پاك كردند. 🇮🇷امروز بايد قلمها و پاك‌كن‌ها را برداشت و راهش را ادامه داد براي پيروزي دين و كشورمان. 🌹 شهید محمد حسین فهمیده ✍خاطره‌اي از آقاي خدابخشي دبير شهيد فهميده 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
💌دعوتنامه عروسی مان را خودمان نوشتیم. کارت‌های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی مهمانان را خالی دیدیم.. 🖌شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام جواد(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع) بعد دعوتنامه ها را به عموی آقامرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند. ❤️برای حضرت مهدی(عج) هم نامه‌ای مخصوص نوشتیم. 📄حتی برگه هایی را برداشتیم و در آن احادیث و جملات بزرگان را نوشتیم و بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آنکه عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگی‌مان را عوض کرد. 🌹شهید مرتضی زارع ✍راوی: همسر شهید 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
🌺همسر قدرشناس 💫 یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها. همین طور که داشتم لباس می.شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم. من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم. همین قدر که درک می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». 🌹شهید عبدالحمیدقاضی میرسعید 📗 نشریه امتداد، ش ۱۱ 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
♦برای جلسه دوم که آمد صحبت کند (چون درست همدیگر را ندیده بودیم و حرف نزده بودیم) به من گفت: «من کسی را ندارم و یک طلبه هستم که چیزی از مال دنیا ندارد. اگر می‌توانی نان طلبگی بخوری بسم‌الله» من هم در جواب گفتم: «می‌خواهم با کسی ازدواج کنم که اگر مسئله پیش آمد لازم نباشد از دیگران بپرسم. آن مسئله را از شوهر خودم بپرسم.» در میان صحبت‌هایش به هیچ‌وجه درباره سابقه مبارزاتی و اینکه دنبالش هستند، صحبت نکرد و ما همه فکر می‌کردیم یک طلبه ساده و معمولی است. 🌹شهید علی اندرزگو ✍همسر شهید 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
💫 تجارت شبانه💫 ✅ همیشه دوست داشتم به او اقتدا کنم، امّا مصطفی دوست داشت تنها نماز بخواند. می گفت: نمازتان خراب می شود. نمی فهمیدم شوخی می کند یا جدّی می گوید. ولی باز بعضی نمازهای واجب را به او اقتدا می کردم. می دیدم مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود، صورتش را به خاک می مالد و گریه می کند. 💠 چقدر طول می کشید این سجده ها، وسط شب که برای نماز بیدار می شد، من طاقت نمی آوردم و می گفتم: بس است دیگر! استراحت کن، خسته نشدی؟ ❤️و شهید مصطفی چمران جواب می داد: تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند، بالاخره ورشکست می شود. باید سود دربیاورد تا زندگی اش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز نخوانیم، ورشکست می شویم. 📒 کتاب یادگاران، خاطره همسر شهید چمران 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
✔️میگن وسط یه عملیات، یهو دیدن حاج قاسم دارن میرن..! گفتن: حاجی کجا میری؟! ماموریت داریم! حاج قاسم فرمودن: ماموریتی مهم تر از نماز نداریم..! ✔️ بدون نماز به هیچ جا نمی‌رسی❗️ ✍همراهان سردار سلیمانی 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌷 سیر و سلوک شهید عبدالحسین خبری ▫️یک‌بار حسین خاطره‌ای را از عبادت‌هایش برایم تعریف کرد. می‌گفت: ▪️«تصمیم قاطع گرفته بودم که از گناه دوری کنم و معصومانه زندگی کنم. چند قرص نان گرفتم و گذاشتم توی سبد دوچرخه و راه افتادم سمت زمین‌های سبیلی(منطقه‌ای حاصلخیز در شمال دزفول و در شرق رودخانه دز). ▫️زمین‌ها مملو بود از گندم. کنار یکی از مزارع گندم، سجاده را پهن کردم و شروع کردم به نماز خواندن. ساعت‌ها گذشت و من مشغول عبادت و مناجات و دعا بودم؛ تا اینکه وقت نماز ظهر شد. ▪️نماز ظهر و عصر را خواندم و نشستم تا چند لقمه نان بخورم. لقمه اول را گذاشتم توی دهانم که تمام فکر و ذهنم متوجه یک سوال شد. ▫️با خودم گفتم: «حسین! اگه قرار باشه تو بری توی بیابان و فقط عبادت کنی و هیچ وسیله و ابزار گناهی دورت نباشه که فایده‌ای نداره! اگه مردی، باید برید توی شهر و اون‌جا باشی و گناه نکنی. اینه که ارزش داره. نه این‌که بری یه جایی‌که زمینه گناه هم فراهم نباشه!» ▪️حسین گفت: «وقتی به این مسئله خوب فکر کردم، دوباره سوار دوچرخه شدم و رکاب‌زنان برگشتم خانه. برگشتم تا با اماره ترین نفس مبارزه کنم» . ✍راوی: محمود اسفنده 📚کتاب آسمان خبری دارد 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
✅سال 1358 بود كه به همراه مادرخوانده‌اش ننه طاهره به خانه‌مان آمد. شوخ‌‌طبعي و متانتش از همان آغاز بر دلم نشست. باوقار بود اما محجوب و سر به زير نبود و من بي‌آن‌كه هراسي از ازدواج با مردي كه پاسدار اسلام است و شايد هيچ‌گاه در خانه نباشد داشته باشم گفتم: « بله » و با خريد يك حلقه و آيينه شمعدان و مهر 75 هزار تومان به همسري مردي درآمدم كه از ايمان و تقوا چيزي كم نداشت. ✔️ماه رمضان همان سال با دادن افطاري نان و پنير و سبزي زندگي مشترك ما آغاز شد و رنگ زندگي هر دوي ما تغيير كرد. 🌷 به نقل از همسر شهید حمید ایرانمنش 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cd6d1dde
✨✨ اخلاق شان عالی بود، این را به هرکسی که ایشان را می شناسد بگویید تأیید می کند. یادم نمی آید دل کسی را شکسته باشند. 💫 تأکیدشان این بود که من هم اگر ناراحت شدم دل کسی را نشکنم هیچ وقت. اگر یک وقت اختلاف نظری بین ما پیش می آمد بد خلقی و بی احترامی به من نمی کردند. کم کم که با اخلاق خوب شان بیشتر آشنا شدم با خودم می گفتم چنین کسی لایق شهادت است  ولی فکر نمی کردم اینقدر زود به این فیض عظیم برسند. 🌹شهيد هادی شجاع ✔️روای همسر شهید 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌷 انفاق علمی در سیره شهید علی هاشمی ▫️علی کلاس زبان می رفت. شاگرد اول مدرسه هم بود. ▪️روی در خانه تابلویی نصب کرده بود. روی آن نوشته بود: ▫️درس تقویتی زبان، در مسجد امام علی (ع) ساعت دو تا چهار. ساعتی ده تا صلوات؛ قبولی با خدا. ▪️با این کلاس تقویتی خیلی از بچه های مسجد را جذب کرده بود. ✍راوی: مادر شهید 📚کتاب هوری 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
✴️مهریه ام یک جلد کلام الله مجید و یک سکه طلا بود. محمد به شوخی می گفت با این طلاهایی که برای مراسم ما خواهند خرید چه کار کنیم؟ به او گفتم طرح این مسئله، کوچک کردن من است. محمد یک جلد قرآن را پس از ازدواج خرید و در صفحه ی اول آن جملاتی نوشت که هنوز دارمش: «امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر. چون همه چیز فناپذیر است جز این کتاب». 🌷 از زبان همسر شهید جهان آرا 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
💫بخشیدن_همسر💫 🥀 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجده‌ی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!» 🌹شهیدمجیدکاشفی ✍راوی همسر شهید 📙فرهنگ‌نامه‌شهدای‌سمنان،ج۸،ص۱۰۶ 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌸عــند_ربـهم_یــرزقون ✅وقتی میخواست به فقیری کمک کند، پول را به ما می‌داد تا به آن شخص بدهیم. اینطوری هم ما را به کمک کردن تشویق میکرد و هم خودش گرفتار ریا نمیشد. 🌹شهـــید ابراهیم هادی ✍هم‌رزم شهید 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
✅فرمانده سپاه زیر کوه بود. ازدواج که کردیم، ازش خواستم همراهش بروم. رفتیم به یک ده سر مرز. زندگی‌مان را آنجا با نصف وانت اسباب و اثاثیه و توی یک اتاق محقر و خشتی شروع کردیم. آنجا نه اب داشت، نه برق، نه درمانگاه، نه مدرسه و نه خیلی چیزهای دیگر‌. درعوض در تابستان گرمای شدید داشت و زمستان سرما. مدتی ‌تحمل کردم و ماندم. بعد از آن طاقتم طاق شد. گفتم‌: بریم یک جای بهتر. قبول نکرد‌. گفت : این ده هم جزء کشور ماست. مردم اینجا هم ایرانی هستن! 🌹 شهید محمد ناصر ناصری ✍از زبان همسر شهید 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده حرم مطهر https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌷خاطرات همسر شهید فخری زاده گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».  ‼️معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده». ... 🌹هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده🌹 برای شادی روحش تمام شهداء به ویژه شهیدفخری زاده صلوات مناسبت_ایام 🔷🔶🔹🔸 📣اداره خانواده حرم مطهر 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
💠 سه روز بعد از تولّد فرزندم مهدی، ساعت سه صبح از منطقه برگشت، عوض اینکه برود سراغ بچّه، آمد پیش من و گفت: تو حالت خوبست ژیلا، چیزی کم و کسری نداری بروم برات بخرم؟ گفتم: الان؟ (ساعت ۳ صبح بود) گفت: خوب آره هر چیزی بخواهی بدو می‌روم، می‌گیرم، می آورم. گفتم: احوال بچّه را نمی پرسی؟ گفت: تا از تو خیالم راحت نشود نه. بعد مادرش آمد و رختخوابی مرتّب برایش انداخت که بخوابد، گفت: «لازم نیست، من دوست دارم بعد از چند وقت دوری امشب را پیش زن و بچّه‌ام باشم.» آمد همان جا روی زمین پیش من و مهدی نشست. البته نیم ساعت بعدش از شدّت خستگی خوابش برد. 🌹شهید ابراهیم همت ✍راوی:همسر شهید 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde
🌹 شهید علی سیفی ▪️شهید علی سیفی نوجوان که بود، یک شب مهمان ما بود. صبح وقتی از خواب بیدار شد که نماز صبحش قضا شده بود. ▪️خیلی ناراحت بود. وسایلش را جمع کرد و رفت. تا مدت ها خبری از او نداشتم. بعدها فهمیدم دو هفته به خاطر یک نماز قضا روزه گرفته بود. 📕کتاب بیا مشهد 🔷🔶🔹🔸 🕌 اداره خانواده حرم مطهر 📣 کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde