💙خواستگارم خودش مذهبیه ولی ...!
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 بیست و هشت سالمه و فرزند سوم خانواده هستم! خواهر بردارم هردوتاشون مجردن! بهتازگی یه خواستگار واسم اومده که وقتی رفتیم تحقیق اون معیارای منو داشت! از لحاظ اخلاقی و اعتقادی همونیه که میخوام! وقتی رفتیم پرسوجو کردیم خیلیا تأیید کردن که خودش مشکلی نداره! فقط مسئلهای که هست خانواده من با این مورد مخالف هستن! چند باری هم بهم گفتن «تو اهل رعایتی ولی خواهر کوچیکه و برادر کوچیکش اینطور نیستن! خیلی دربند اینجور مسائل نیستن، بالاخره وقتی آدم ازدواج میکنه، فقط با خودش که ازدواج نمیکنی، با یه خانواده وصلت می کنی! فردا روزی مهمونی باشه، می خوان مهمونی مختلط بگیرن اون وقت باروحیه تو سازگار نیست، ممکنه اذیت بشی، حالا خود دانی»
🌸 حتماً باید سه تا مسأله رو بیشتر دقت کرد! بعضی وقتا شرایط خاصی یه جورایی انگیزه واسه ازدواج و جواب بله گفتن درست میکنه! وقتی دختر نگاه میکنه الان بیست و هشت سالم شده، دیگه کمکم داره دیر میشه، حالا اگه بخوام به این «نه» بگم ممکنه مثل خواهر بزرگترم بشم، سنش از من بزرگتره هنوز مجرده! بعضی وقتا همچین شرائطی «کمکم داره دیر میشه» «مردم چی میگن، فلانی ترشیده شده» «میترسم مثل خواهرم بشم» همه اینا میتونه یه جورایی انگیزهسازی کنه! طرف با خودش میگه «آره کاملاً با معیارای من میخونه، حالا یه مسأله کوچیکی هست و اونم خواهر برادرشن که اونم خیلی مهم نیست» ولی غافل از اینکه چنین انگیزه ناشی از شرائطی است که دور بر طرف شکل میگیره!
🌸 حالا ممکنه انگیزه از اینجا نشأت بگیره باید روی این مورد بیشتر دقت کرد. فرض کنیم با همه معیارای دیگه میخونه و به قول خودش از لحاظ اخلاقی و اعتقادی کاملاً مورد تأییده. مسأله خواهر و برادرای کوچیکتر بر میگرده به حیطه «معاشرت خانوادگی و فامیلی». اولین چیزی که باید ملاحظه کرد اینه که بیشتر در مورد «میزان و نوع معاشرت» تو خانواده پسر تحقیق بشه! میزان معاشرت یعنی چه؟ ببینه آقا پسر قراره یه جای مستقلی زندگی کنه یا نه؟ بالاخره خونه مستقل توی میزان معاشرت و رفتوآمدها تأثیر داره. از چه خانوادهای هستن! از اونایی هستن که هفتهای یه بار جلسه میگیرن و همه دور هم جمع میشن و خلاصه یه جمع خانوادگی دور هم دارن؟ بعضی وقتا پیش میاد بعضیا میگن: «آره ما خواهر و برادر نداریم، همه باهم یکی هستیم و تقریباً هفتهای چند بار دور هم جمع میشیم، آخر هفته هم میریم خونه آقاجون دور هم هستیم» خب این یعنی میزان بالایی از معاشرت!
🌸 نوع معاشرت یعنی چه؟ پسره میگه «مادرم طوریه که اگه به هر دلیلی سرد جواب سلامشو بدی، خیلی ناراحت میشه و کلی گلایه میکنه و ممکنه یه چیزی هم بگه» این یعنی مادرش یه نوع خاصی از معاشرت رو می پسنده! بعضی وقتا پیش میاد پسره میگه «مادرم کلاً زبون تندی داره و ممکنه همش از طرف انتقاد کنه» اینم یه نوع خاصی از معاشرته! بالاخره میزان و نوع معاشرت خیلی تو این مسئله مهمه! فرض کنیم تو خانواده این پسر میزان بالایی از معاشرت برقراره، اونوقت حتی اگه خونه هم مستقل باشه ممکنه بازم این قضیه خواهر و برادر کوچیک آدمو اذیت کنه!
🌸 ادامه متن در پست بعدی 👇👇👇
🌸 بالاخره بعضی وقتا پیش میاد طرف میگه «اگه به پسرخالههام دست ندی، ناراحت میشن» «اگه به برادرم دست ندی ناراحت میشه» یا «وقتی میای مهمونی چادر سر کنی، ممکنه خواهرم و برادرم ناراحت بشن و فکر کنن تو داری به اونا توهین میکنی» همه اینا یعنی یه نوع معاشرت خاصی توی این خانواده بر قراره. بله خانواده این دختر درست میگن که وقتی این دختر خانوم به اونا جواب بله بگه، دو خانواده وصلت میکنن اما فعلاً واسه تحقیق باید بیشتر در مورد «میزان و نوع معاشرت» تو خانواده پسر تحقیق بشه! آخرین مطلب اینه که ببینه خانواده پسر روی این پسر چقدر تأثیر دارن! یه وقتی هست تو این خانواده میزان کمی از معاشرت برقراره، نوع خاصی از معاشرت ندارن ولی بازم اون قدر این پسر تحتتأثیر خانواده خودشه و هر چی خانوادش بگن واسش مهمه که انگار اجازه نداره خودش تنهایی هیچ کاری انجام بده!
🌸 حالا اگه خونه این مستقل هم باشه ولی یه روزی برادرش دعوتشون کنه، یا پدر مادرش دعوتشون کنه. ممکنه خانومش به دلیل اینکه جمع شلوغه و ممکنه یه اتفاق ناخوشایندی بیفته بگه من نمیام! پسره بگه: اگه نریم پدرم، برادرم خیلی ناراحت میشه، حتماً باید بریم، نمیتونیم که نریم. این تأثیر زیادی که این خانواده بر پسر داره باعث میشه که حتماً این مهمونی شلوغ و مختلط رو قبول کنه اون وقت خانومش ممکنه معذب بشه! پس در کنار میزان و نوع معاشرت حتماً میزان تأثیر خانواده پسر هم مسأله مهمیه و حتماً باید اینا تو این تحقیقات لحاظ بشه! بالاخره ممکنه دختر با خودش بگه «سنم داره بالا میره و مردم میگن ترشیده شده، اگه به این نه بگم مثل خواهر بزرگتم مجرد می مونم» و همین یه جوری انگیزه واسه جواب بله گفتن درست میکنه.
📝 نویسنده: حجت الاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
🌐 وب سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 دخالت پدرزن، بیاعتنایی مادر زن
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 شوهر خوشاخلاقی دارم و خوشبختانه اهل کار و مهربون هست! نسبت به من مشکلی نداره ولی نسبت به خانوادم خیلی حساسه! بعضی وقتا میگه: خونوادت باهام مشکل دارن! هروقت میریم خونه بابات اصلاً اهمیت نمیدن! شما کلاً خانوادگی سرد هستین، نسبت به افراد دیگه اهمیتی قائل نیستین! بابا و مامانت اصلاً به فامیلای خودشون یه زنگ نمیزنن، چه برسه به اینکه من واسشون اهمیت داشته باشم و سراغی ازم بگیرن! بعضی وقتا حتی سر اینکه مامانم غذا چی درست کرده بود کنایه میزنه.
🌸 میخواستیم بریم خونه مامانم، پرسید غذا چی دارن؟ گفتم: امروز صبح زنگ زدم، فکر کنم خورشت گوشت درستکردن. با یه لحن خاصی گفت: خورشت گوشت! حالا بعد یه مدتی میخواستیم بریم اونجا! چند روز پیش گیرداد و میگفت: چرا خانوادت تو زندگی مون دخالت میکنن؟ آخه به اونا چه ربطی داره ما کجا میریم و میایم؟ کرونا باشه، درست! اونجا نرین، کروناییه! مگه مسئول رفتوآمد ما هستند بهش گفتم: مگه چی گفتن، خب دوسمون دارن که اینطور میگن. اصلاً من دوست ندارم کسی به من بگه کجا برو کجا نرو.
🌸 به نظرم معنی نداره اینجور حرفا! خونواده خودش حساسن، خیلی حواسشون هست که عروس ناراحت نشه حالا اینم انتظار داره خانواده ما هم همینطور باشن. انتظار داره همه مثل خونواده خودش حساس باشن. شاید حساسیت خانواده آقا تأثیر داشته باشه ولی بعضی مسائل جنبه کلیتر داره! حالا هرکسی به یه شکلی بروز میده! بیاعتنایی و دخالت دو برداشتی است که آقا از رفتارهای خانواده همسر داره! البته برداشت بیاعتنایی و دخالت از یه رفتار خاص، در هر شخصی متفاوته ولی همین که چنین برداشتی یا احساسی واسه مرد حاصل بشه، قطعاً واکنشی در پی داره!
🌸 این مرد از زنگ نزدن و نوع غذا احساس بیاعتنایی کرده، بهخاطر همین واکنش نشون داده. نوع واکنش این مرد «بهونهگیری و اشکال جویی» از خونواده خانومشه حتی ممکنه از جای دیگه بیاعتنایی رو دیده ولی میگرده دنبال یه بهونه که ایراد بگیره! این ایراد یه نوع بازیابی روانی و برداشتن «حالت فشار و زحمت» از روانشه. در واقع رفتار خاص مثل نوع غذا شاید واسش مهم نباشه ولی چون بیاعتنایی دیده، واسه بازیابی روانی خودش از کوچکترین چیز ایراد درست می کنه و بهونهگیری میکنه. میگه: دامادهای مردمو ببین! چه عزت و احترامی دارن! رفیقم هروقت میره خونه خانومش، از بس بهش خوش میگذره، چند روز اونجا می مونه. خانواده تو یه غذای ساده هم سختشونه واسم درست کنن!
🌸 این بهونهگیری واکنشی واسه بازیابی روانی در برابر بیاعتنایی خانواده همسره. میاد میگه: شما اصلاً خانوادگی سردین، یه زنگ ساده بابات بلد نیست، یه سراغی ازم بگیره! «فلان جا نرین کروناییه، حواستون باشه، بیرون نرین و ...» از نوع رفتاری هست که این مرد ازش «دخالت» از سنخ «تعیین رفتار خاص» برداشت می کنه! حالا ممکنه کسی آستانه تحملش بالاتر باشه چنین برداشتی از این حرفا نکنه ولی همین که حس «دخالت» واسه مرد حاصل بشه، تقریباً واکنشهای یکسانی نشون میدن! خانوم میگه: خب اونا به فکر سلامتی خودمون هستن!
🌸 مرد وقتی این حرف خانوم رو میشنوه، ذهن و روانش بیشتر درگیر میشه و میگه: نه تنها خانوادش، خودشم طرف اوناس! یعنی نیت خانواده همسر و دختر یه هدایت یا توصیه با نیت خیر بوده ولی برداشت مرد «نفی قابلیت در مدیریت» هست. بهخاطر همین میگه: اصلاً دوس ندارم کسی بهم بگه کجا برو کجا نرو! یعنی با این حرف کاملاً می خواد بازیابی «مدیریت و قابلیت» خودشو بکنه! در واقع این نوع رفتار مرد اشکال جویی خانواده همسر واسه بازیابی «قابلیت» خودشه!
🌸 زن در همه این جریانات غافل از فعلوانفعالات درونی همسرش، مدام انتظار رابطه و ارتباط نزدیک همسر با خانواده خودشو داره وقتی با ظاهر حرفای مرد مواجه میشه، کلی ناراحت میشه و ممکنه بگه: اصلاً اینا خانوادگی حساسن. قبلاً میگفت: «به فکر سلامتی خودمونن» و مرد ازش توجیه برداشت میکرد ولی حالا که میگه: «اینا خانوادگی حساسن و به نظرم اینجور حساسیتها درست نیست» ماجرا وارد یه فاز جدید میشه!
📝 نویسنده: حجت الاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
🌐 وب سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙همکار
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 خدا رو شکر زندگی خیلی خوبی دارم! هر چی از خوبی شوهرم بگم کم گفتم! اهل نماز و روزه، با خانواده و خیلی خوش اخلاقه! کلاً آدم صبوریه! اینطورم نیست که بهم اهمیت نده، مدام بهم توجه و ابراز علاقه میکنه! تابهحال بهش اطمینان کامل داشتم و با آرامش تمام زندگی میکردم! چند روز پیش خیلی اصرار کردم و ازش سؤال کردم؛ تو محل کارت پیش میاد با خانوما حرف بزنی؟ چند لحظه فکر کرد و گفت: من نه ولی بعضی وقتا پیش میاد همکارام صحبت میکنن، منم بعضی وقتا بینشون هستم ولی فقط به حرفاشون گوش میدم! تا الان با خودم فکر میکردم شوهرم آدم مقیدیه و حتی به همکاراش نگاه هم نمیکنه ولی از وقتی که اینو شنیدم بهم ریختم و یه جورایی آرامشم رو از دست دادم!
🌸 احساس میکنم تازگی بعضی رفتاراش عوض شده، قبلاً پنهانکاری نمیکرد، همه چی رو میدونستم ولی الان بعضی چیزای عادی رو ازم پنهون میکنه! میگم: نکنه با همکاراش گرم میگیره و باهام سرد شده و داره ازم پنهون میکنه؟! همش دنبال اینم که پنهونکاری نکنه و باهام رو راست باشه! بعضی وقتا آدم با دست خودش واسه خودش دردسر درست می کنه! این خانوم مدام با خودش فکر می کنه: «نکنه با همکارای خانومش گرم میگیره که باهام سرد شده، نکنه داره ازم چیزی رو پنهون میکنه؟ نمیدونم امروز گرم گرفته؟ یه وقت پنهونکاری نکنه؟ الان که ازم ناراحت شد، حتماً با همکاراش گرم گرفته» اینجور افکار نشون دهنده یه جور حالت تعلیق در روانه! سادهتر بگم: این نمیدونمها، نکنه نکنهها یه جور حالت تردیده، مدام ذهنش در حالت رفت و برگشته! همین حالت، آرامشو از آدم میگیره! تو این ماجرا منشأ این حالت دریافت «علامت عاطفیه»! ذهن یه خانوم به این صورته که وقتی مردش علامت عاطفی به زن دیگهای نشون میده، همچنین حالتی واسش پیش میاد! ولی ماجرا به همینجا ختم نمیشه! اصلیترین مشکل اینه که خانوم با دست خودش علامت سازی کرده!
🌸 مرده هیچ نشونه، علامت یا سابقه عاطفی نداره، خودشم داره اعتراف میکنه: مَردم خیلی خوش اخلاق و با خانواده هست، خیلی بهم ابراز علاقه میکنه، همش از اینجا شروع شد که با اصرار زیاد ازش پرسیدم با خانوما حرف میزنی یا نه؟ خب مرد هم گفت: نه! بعضی وقتا پیش اومده همکارا صحبتکردن منم بینشون بودم! ممکنه بپرسی: پس پنهون کاری رو چی میگی؟ از اون موقعی که پرسیدم حتی بعضی مسائل عادی رو ازم پنهون میکنه؟ یعنی این نمیتونه یه نشونه باشه؟ چرا تو حالت عادی میتونه نشونه باشه ولی تو این موقعیت نه! وقتی که خانوم از مردش همچین سؤالی میکنه، همش دغدغهٔ اینو داره و مدام از مردش همچین بازخواستی میکنه، یعنی کنترل در رفتار اتفاق افتاده! همین کنترل دوتا نتیجه داره؛ باعث میشه که مرد تو بعضی رفتاراش فردی عمل کنه! یعنی ترجیح میده به خانومش نگه! رفتار فردی نتیجه کنترله! نتیجه دومش اینه که کنترل از جنس فشاره. همین فشار اگه زیاد از حد باشه باعث انحراف میشه! از همونی که میترسید سرش میاد! خب شما میگی: اگه بنده خدا نپرسه چیکار کنه؟ بالاخره الان ذهنش درگیره؟ شاید واقعاً پنهون کاری باشه؟
🌸 ادامه متن در پست بعدی 👇👇👇
🌸 همه حالتهای این خانوم به حالت روانی «حساسیت» برمیگرده. خاصیت حساسیت اینه که اگه حلش نکنی هی بیشتر میشه! باید منشأ حساسیت رو پیدا کرد؟ چی شده که به آقاش حساس شده؟ ببینه شاید بهخاطر اینه دیروز که رفتن مهمونی سر حرف انحرافات پیش اومده حالا اینم به شوهرش حساس شده. احتمال داره بهخاطر این باشه که بگه جامعه اینطوره، هرجا و هرکسی رو نگاه میکنه و میبینه: بله! اول باید این منشأ حساسیتو از بین ببره! ممکنه بگی: جامعه رو که نمیشه از بین ببره؟ تو همچین حالتی خانوم باید اولاً این مسأله رو بفهمه که اثر کنترل چیه؟ کنترل باعث نمیشه طرفو حفظ کرد، بلکه از همونی که میترسی سرت میاد! ثانیاً شوهر باید ایجاد امنیت روانی بکنه! فعلاً ذهن خانوم درگیر هست، شوهر باید با ایجاد امنیت روانشو آروم کنه. خب شوهره که تازه افتاده به پنهون کاری، میاد ایجاد امنیت کنه؟ ابداً!
🌸 راهحلش ساده هست. خانوم باید تشریح نگرانی کنه. یعنی به شوهرش نسبت نده؟ «آره! معلومه دیگه میری تو اداره با خانوم فلانی و فلانی گرم میگیری، دور تو گرفتن معلوم نیست چی میگین؟ بایدم حوصله منو نداشته باشی» بگه: «خودتم می دونی جامعه چطوره، نمیخوام بگم خدایی نکرده تو مشکل داری، چند روزیه حساس شدم، اون روز که زنگ زدم دیر جواب دادی با خودم اینطور فکر کردم» یا «امروز که یه ذره حالت بد بود و تو خودت بودی، با خودم اینطور فکر کردم، فقط میخواستم ذهنم درگیر نباشه بهت گفتم» یعنی نگرانی خودشو با منشأ نگرانی تشریح کنه، اونم طوری نباشه که «علیه» مرد با تندی بگه! اینجا جوابی که مردش میده میتونه ایجاد امنیت کنه!
📝 نویسنده: حجت الاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
🌐 وب سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 ترجمه اشتباه
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 وقتی سرش داد میکشم تا چند ساعت عذاب وجدان میگیرم، اصلاً شب خوابم نمیبره! همسرم بهخاطر شرائط کاری مجبوره تا دیروقت کار کنه و خیلی خسته میشه، دیگه نمیتونه واسه بچهمون وقت بذاره، در طول شبانهروز پنج دقیقه هم باهاش بازی نمیکنه! از صبح تا شب یا من باهاش بازی میکنم یا تلویزیون میبینه! خودم دست تنهام و کمکی ندارم، همه کارای بچه رو خودم انجام میدم، دیگه خسته شدم! پسرم دو سال و چند ماهشه! بهشدت لجبازه! وقتی سر لج میفته با هیچی آروم نمیشه! خوراکی واسش میارم فائده نداره، واسش اسباببازی گرفتیم میبرمش با اسباببازیهاش بازی کنه، بازم فائده نداره و آروم نمیشه! اولش سعی کردم به لجبازیهاش توجه نکنم! گفتم شاید با بیتوجهی آروم بشه ولی وقتی میبینه بهش بی محلی میکنم بدتر میشه! وقتی اینطوری میشه سرش داد میزنم! ولی بازم آروم نمیشه!
🌸 تازگی یه رفتار جدیدی پیدا کرده، هروقت میخوام برم بیرون آروم نمیشه، تهدیدش میکنم: «اگه آروم نشی میرم و تنهات میزارم» بعد از اینکه تهدیدش کردم میام برم بیرون شروع می کنه گریه کردن. دوباره بهش میگم: اگه گریه کنی، دوباره میرم با این حرف ساکت میشه و هیچی نمیگه! خیلی ناراحتم میدونم که کارم بده ولی نمی دونم چیکار کنم؟ روش این مادر از چهار مرحله تشکیل شده؛ 1- سرگرمکردن 2- بیتوجهی 3- داد زدن 4- تهدید بهتنهایی از پسرش انتظار داره که «آروم باشه» و با این روش چهارمرحلهای میخواد به این هدف برسه؟ اما آیا این روش مادر رو به هدفش میرسونه؟ اصلاً چنین انتظاری و هدفی میتونه درست باشه؟ ولی بالاخره بچه ساکت میشه ولی به چه قیمتی؟ لجبازی، تشدید لجبازی، گریه و سرانجام سکوت! اما دقیقاً چه اتفاق تربیتی بین این مادر و فرزند در حال رخ دادن هست؟! اگه بخوایم ریشهیابی کنیم باید به این جمله مادر توجه کنیم: «خیلی تنهام، کمکی ندارم، همه کارای بچه رو خودم انجام میدم، خیلی خستهام» ریشه این حرفا به کار زیاد پدر برمیگرده! وقتی پدر مقدار زیادی زمان واسه کارش صرف میکنه، باعث یه جور تعلیق و بیثباتی روانی در همسرش میشه! (توضیح رابطه کار زیاد مرد و تعلیق روانی همسر در پست «وضع اقتصادی» توضیح داده شد)
🌸 این حالت بیثباتی یه جورایی درگیری روانیه و باعث میشه مادر خسته بشه و دست به این روش چهارمرحلهای واسه تربیت فرزندش بزنه! بچه تو این سن حتی تو شرائط عادی اصرار می کنه تو کانون عاطفه والدین باشه! لجبازی این پسر نشون دهنده اینه که این نیاز بچه تأمین نشده! کاملاً واضحه چون روان زن بهخاطر کار زیاد در حال تعلیق قرار گرفته و به قول خودش کمک حالی هم نیست، دیگه اصلاً حوصله نداره که توجهی به پسرش کنه! پدر هم که دیگه وقتشو نداره! این مادر با این شرائط روانی انتظار داره بچش «آروم باشه»! یعنی دقیقاً همون چیزی که نباید باشه! این انتظار «آروم بودن - ساکت بودن - یه جا بشینه و چیزی نگه و ...» یه انتظاریه که خیلی از پدر مادرا از بچههاشون دارن! حالا مادر میخواد واسه اینکه این انتظارش برآورده بشه از رفتار «سرگرمکردن» استفاده کنه! اول با خوراکی اونو سرگرم می کنه! اصلاً بچه «فعالیتی» نداشته یا بهخاطر شرائط «بیتوجهی» میلی به غذا نداره! خود مادر انتظار داره ساکت و آروم باشه، بعد دوباره تو روش آروم سازی داره از خوراکی استفاده می کنه. درصورتیکه بدن بچه وقتی خوراکی میخواد که یه فعالیتی باشه و شرائط «کانون عاطفه» تأمین شده باشه!
🌸 ادامه متن در پست بعدی 👇👇👇
🌸 اسباببازی وسیله دوم سرگرم سازی بچه هست. ولی در این سن بچه قابلیت توضیح و تشریح یه بازی به مدت طولانی با اسباببازی رو نداره، قطعاً نیازمند کمک والدینشه. بهخاطر همین زود حوصلش سر میره و دوباره میاد سراغ والدینش! حالا مادر فکر میکنه این رفتار بچش (کم غذایی، بازی نکردن) یعنی لجبازی! این ترجمه اشتباه از این رفتار بچه هست! تا اینجا بچه واسه اینکه با اسباببازی بازی کنه نیازمند توجه والدین بود! ممکن بود که خوراکی نخوره تا جلبتوجه کنه! ولی همین موقعی که باید والدین از طریق ابزار توجه بچه خودشون را در کانون عاطفه قرار بِدن، این مادر دست به مرحله دوم از شیوه تربیتی خودش یعنی «بیتوجهی و کممحلی» زده! خب با این بیان مشخصه که بچه بدتر میشه! تو این چند مرحله به هر صورتی که بود بچه با یه لجبازی تو غذا خوردن یا بازی نکردن باعث میشد که مادرش بیاد پیشش! ولی وقتی مادر داد میکشه یعنی یکی از پایههای اصلی تربیت به نام «مهر مادری» نیز مخدوش میشه! یعنی تا قبل از این حضور مادر بود و فقط توجهش نبود ولی الان رابطه مهر مادر و فرزندی با داد کشیدن چند لحظهای مورد خدشه واقع میشه! «مادرم از حضور کنار من در رنجه و داره داد میزنه» این معنا برهمزننده «مهر مادریه»
🌸 وقتی بچه با بیتوجهی از کانون عاطفه بیرون بره و با داد زدن از حضور مهر مادر محروم بشه، معلومه که حاضر نیست حتی واسه چند لحظه هم که شده بذاره که مادرش بره بیرون! چون اون دو حالت قبلی با «جدایی» تقویت میشه! اینجا مادر با یه ضربه مهلکی به نام تهدید همه حالتهای قبلی رو تقویت میکنه! «اگه گریه کنی میرم و تنهات میزارم» بله در نهایت آروم میشه ولی به چه قیمتی؟ همه این حالتهای روانی تو این مراحل واسه بچه اتفاق افتاده! «آروم بودن - سکون - یه جایی بشینه و هیچی نگه» و «فراق و جدایی» ضررهای جبرانناپذیری واسه بزرگسالی بچه داره! ممکنه گفته بشه پدر مادر باید با هم هماهنگ بشن و به بچشون «بیتوجهی - کممحلی» کنن تا لجبازی از سرش بیفته! بله میفته ولی با ضررهای جبرانناپذیر! بهتر اینه که نیازهایی که گفته شد جبران بشه! یعنی بچه از منطقه حضور مادر بیرون نره! «فراق و جدایی» رو تبدیل به «ترس از فراق» نکنه! واسش که داستان میگه همیشه از حضور خودش بگه «آینده که بزرگ شدی، بچهداری میشی میای خونه ما، باهم میریم بیرون گردش و...»
🌸 همچنین از ابزار توجه استفاده کنه و بیشتر به بچش توجه کنه! اگه بازی میکنه، خود مادر بره با بچش بازی کنه! اگه اسباب بازیش ماشینه، ماشینو بگیره و یه شهر خیالی تصور کنه و واسه بچش توضیح بده که داره از اینجا میره، میخواد بره فروشگاه و ... خود بچه توانایی نداره که نحوه بازیکردن رو با اسباببازی توضیح و تشریح کنه!
📝 نویسنده: حجت الاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
🌐 وب سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir