💙 زن کم حرف
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_آقایان
🌸 تو اتاق مشغول کارهام بودم. صدای دو نفر توی آشپزخونه رشته افکارمو از هم باز کرد. یه لحظه دقت کردم، متوجه شدم خانمم با خواهرش تو آشپزخونه گرم گرفتن، دارن حرف میزنن، ولی خانمم داره رگباری حرف میزنه.
اون روز خونهی مادرزنم برای ناهار دعوت بودیم، و من هم از بس سرم شلوغ بود گفتم یه بخشی از کارها رو ببرم اونجا.
🌸 یه لحظه به یاد شب خواستگاری افتادم. هیچ وقت یادم نمیره که مادر زنم تو شب خواستگاری میگفت : دخترم دختر کم حرفیه، خیییلی آرومه. به حساب خودش میخواست از خوبی های دخترش بگه. اما الان میبینم خانمم وقتی شروع به حرف زدن میکنه چقدر حرف میزنه.
تو همین افکار بودم که دیدم خانمم جلوم وایستاده. گفت: تموم شدی؟
من هیچی نگفتم. ولی خودش بیمقدمه شروع کرد حرف زدن. خواهرم میگه خیلی وقته رفتم پیش یه متخصص تغذیه. ازش برنامه رژیم غذایی گرفتم. الآن خیلی لاغر شده. خیلی قیافش تغییر کرده. منم تصمیم گرفتم رژیم بگیرم. منو میبری دکتر؟
🌸 منم با لحنی که انگار ناراحت شده باشم، گفتم: یادت میاد مادرت تو جلسه خواستگاری میگفت: دخترم دختر کم حرفیه. خیلی آرومه و ساکته.
گفت: حالا چی شده مگه؟ گفتم: هیچی. گفت: یه چیزی میخوای بگی، یه چیزی شده؟
وقتی خانمم داشت این سؤالاتو میپرسید، صورتش انگار گل انداخته بود و یه لبخند ریزی هم رو لبش داشت. مشخص بود که وقتی با خواهرش بوده، خیلی بهش خوش گذشته.
گفتم: آخه تو چقدر حرف میزنی. کَلّه خواهرتو خوردی. حالا هر وقت نوبت ما بشه حرفِت نمیاد.
🌸 آخه هربار میایم سرصحبت باهاش باز کنیم، حرفش نمیاد. اما هروقت با خواهرش یا اصلا باخواهر خودم حرف میزنه این قدر حرف میزنه که مخ طرفو تلیت می کنه. هروقت هم میاد با ما حرف بزنه همش حرف الکی و بیاهمیت میزنه. در مورد رژیم غذایی حرف میزنه. حالا هم میدونم که چی میخواد؟ میخواد ببرمش پیش متخصص که رژیم بگیره. هر روز هم یه چیزی میخواد و یه کاری میخواد انجام بده. یه روز میخواد ببرمش دکتر تغذیه، یه روز میگه میخوام بزنم تو کار لباس چون مثلا خواهرش یا رفیق خواهرش تو کار لباسه.
یکدفعه خانمم بلند صدا زد: حالا منو میبری پیش متخصص تغذیه؟
دیگه نمیخوام جوابش بدم. فقط میخوام یه چیزی بهش بگم.
🌸 آقایان لطفا با احتیاط بیشتر حرکت کنید !توقف کنید! خواهش میکنم فعلادست نگه دارید!
چرا؟
شما که شکایت میکنید هروقت از خانمتون میخواید حرف نمیزنن و هروقت هم حرف میزنن حرفهای الکی وکم اهمیت میزنن.
خانم شما نه کم حرفه نه کم اهمیت حرف میزنه. در مهارتهای ارتباطی اولین چیزی که باید توجه کرد اینه که زنان معمولا دوست دارن ساعت ها بنشینند گفتگو کنند و از سیرتا پیاز ماجرا را تعریف کنند.
پس خصوصیت کلامی اونها اینطوره که حرف بزنند ولی سیرتا پیاز و با جزییات.
🌸 خوب شما میگی چطوری میشه هروقت خواستیم باهاش حرف بزنیم حرفی نداره؟
توصیه میکنم که فکر نکنید موضوعاتی که او در موردش حرف میزنه، کم اهمیته و از اینکه سیرتا پیاز ماجرا را تعریف میکنه، خسته نشوید.
اگر این دوتا رو درنظر گرفتید، خیلی براتون حرف میزنه.
🌸 ممکنه شما بگی: همون حرف نزنه بهتره، از بس حرف میزنه سرم درد میگیره؟
باید توجه داشته باشید که حرف نزدن عواقب بدی داره. طرف تو اتوبوس بود، یه گوشهای بیخیال نشسته بود. بچههاش زمین و زمان رو به هم دوخته بودن، از بس سروصدا میکردند همه ازدستشون کلافه شده بودن. یکی با خودش گفت: آخه این چقدر بیخیاله. تصمیم گرفت بره باهاش صحبتی کنه که بچهها اینطوری میکنن. وقتی سرحرف رو باز کرد. صحبتشون به اینجا رسید که پدر بچهها گفت: امروز خانمم از دنیا رفته. او تازه متوجه شده بود که در مورد این آقا اشتباه فکر میکرده و این آقا درگیر ضربه عاطفی مهمیه.
🌸 ببینید چقدر حرف زدنها قضاوتهای نابجا و افکار منفی رو از بین میبره. شما فرض کنید اگر حرف بزنید حتی تو اون زمینههایی که خانومتون صحبت میکنه وشما ممکنه دوست نداشته باشید، اونوقت دیگه افکار منفی سراغتون نمیاد که چرا امروز خانمتون دیر غذا درست کرده؟ چون که بچهی شما امروز خیلی گریه کرده و خانم شما مشغول او بوده.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 مهر سکوت
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 وارد پاساژ شدیم. نگاهی به دور و برم انداختم، شوهرم صدا زد: اون بالا، طبقه دوم مغازه لباس فروشی بچهگانه است. تقریبا نزدیک عید بود. میخواستیم چند ماه قبلش برای بچهها لباس بخریم. دستای دخترم توی دستای باباش بود و داشت دستای پدرش رو میکشید. میگفت: بابا بریم اون لباس رو برام بخر.
🌸 نزدیک مغازه لباس فروشی که رسیدیم، دخترم از دور صدا زد، بابا بابا اونو برام بخر. شوهرم گفت باشه برات می خرم. اما من گفتم حالا صبر کن بریم داخل ببینیم قیمتش چنده؟ شوهرم بدون اینکه حالتی ازخودش نشون بده یا تغییری تو چهرش درست بشه، سرشو چرخوند به من یه نگاهی کرد.
🌸 رفتیم تو مغازه، مغازهدار گفت بفرمایید!! هرچی میخواهید تا راهنماییتون کنم. سلام کردیم و رفتیم داخل. مغازه دار هم پشت سرمون اومد. مغازه دار یه خانم جوون مانتویی بود.
🌸 همینطور که داشتیم تو لباس ها نگاه می کردیم، من هم حواسم به مغازه دار بود و داشتم زیرچشمی به او نگاه میکردم. از اون طرف شوهرم داشت سرشو میچرخوند و تو لباسها نگاه میکرد. احساسم این بود که از لباسهایی خوشش اومده. یکدفعه اومد کنار من گفت نظرت چیه اونو برای دخترمون بگیریم.
🌸 مغازهدار متوجه شد که شوهرم از اون طرح لباس خوشش اومده. اومد جلوی ما و شروع کرد تعریف کردن. این لباس کار جدیدمونه، رنگ بندی و سایزبندی داره، خیلی از این کار میبرن. اصلا کلا این ردیف کارهای پرفروش ماست.
🌸 این حرفها رو که میزد، شوهرم هم داشت بهش نگاه میکرد و به حرفاش گوش میداد. فروشنده همینطور داشت پشت سرهم حرف میزد و ردیفهای دیگه رو توضیح میداد، شوهرم خودش رو نزدیک من کرد، دهنشو آورد کنار گوش من. با لحنی نه چندان آروم که فروشنده تقریبا پچپچ ما رو میشنید، گفت: اون خیلی قشنگه. به نظرم برا دخترمون بخریم.
🌸 من گفتم: نه بابا اون برا دخترمون بزرگه. اما داشتم با خودم میگفتم: حتما قمیتش خیلی گرونه. تازه ازکارهای پرفروش هم هست.
یکدفعه شوهرم بدون اینکه با من مشورت کنه، به فروشنده گفت: اگه لطف کنید، اون لباسو بیارین. من لجم گرفته بود، قبل از اینکه حرف شوهرم تموم بشه، پریدم توحرفاش گفتم اونا قیمتشون چنده؟ فروشنده از روی قصد پرسید: بیارم براتون؟ شوهرم میخواست بگه بله ولی من گفتم نه خانم حالا یه لحظه صبر کنید. اونا برای دختر ما بزرگه.
🌸 شوهرم طوری که کسی نفهمه، دهنشو آورد کنار گوش من و گفت: یه بار شد ما یه چیزی بگیم تو چیزی نگی و بگی درسته. خوب اون لباس خیلی قشنگه. من مُصرّ بودم و گفتم: نه اون برای دخترمون بزرگه و به درد نمیخوره، تازه رنگش هم سفیده، زود کثیف میشه.
🌸 شوهرم هیچی نگفت و از مغازهدار تشکر کرد. اومدیم بیرون. اون روز هیچی نخریدیم. بین راه تو ماشین میخواستم برای شوهرم توضیح بدم که چرا با خرید اون لباس مخالف بودم. ولی انگار یه چیزیش شده بود. ابروهاش به هم گره خورده بود و هیچی نمیگفت. مستقیم به جلو نگاه میکرد و اصلا به من نگاه نمیکرد. انگار به دهنش مهر سکوت زدن. یه لحظه سکوتو شکستم گفتم: خوب اون لباس خیلی گرون بود. اما هیچ جوابی نداد. همینطور ساکتِ ساکت بود . خیلی سکوتش اذیتم میکرد.
🌸 زنها وقتی تنها گذاشته میشن موجب ترشح هورمون آدرنالین توخونشون شده و این باعث استرس واضطراب وافسردگی در زنها میشه. ولی وقتی حرف میزنن هورمون دوپامین و اکسیتوسین تو خونشون ترشح میشه که هورمون پاداش ولذته. از نظر عاطفی سکوت یکی از ضربههای بزرگ به زن میتونه باشه و به همین دلیل سکوت مرد برای زن آزار دهنده و موجب ناراحتیه.
🌸 در ابتدا از مردها خواهش میکنم که از این ابزار استفاده نکنید که هم موجب اختلال هورمونی در زنها شده و هم موجب ضربه عاطفی به او میشود.
پس سکوت میتواند ابزار انتقامی برای مردها باشد . اما مرد چرا دست به این کار میزند؟
وقتی زن کاری کند که مرد احساس تحقیر کند ، یا غرورش له شود ، او می خواهد به وسیله سکوت جبران آن غرور له شده را کرده و به حساب خودش دقدلی اون تحقیر را بر سرش در بیاورد.
🌸 در آخر بگویم: ساکت شدن مرد میتونه دلیلهای متفاوتی داشته باشد که یکی از دلایلش همینه. وخواهشم از زنها اینه که با رفتارتون موجب سکوتی که برای شما آزار دهنده هست، نشوید.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 حواس پرت
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 صدای استارت ماشین رو شنیدم. بدو بدو رفتم، شوهرم را صدا زدم گفتم صبر کن. اومد داخل و گفت: چیه؟ گفتم: چند تا چیز تو خونه نداشتیم میخواستم امروز که میای، سر راه برام بگیری بیاری.
هر روز ساعت هفت و ربع میرفت اما الآن تقریبا هفت و چهل دقیقه بود. شوهرم گفت: زودتر بگو عجله دارم. چی میخواهی؟ گفتم: یه پاکت شیر، یک کیلو تخم مرغ، دوتا ماکارونی، یه دونه مرغ بزرگ، یه سس بزرگ، شامپو، روغن. همینطور که داشتم لیستم رو بهش میگفتم، سرش تو گوشی بود داشت به گوشیش نگاه میکرد.
🌸 احساس کردم بالاخره یه چیزی یادش میره، بهش تأکید کردم مرغ و روغن یادت نره، هیچی تو خونه نداریم. امشب مهمون داریم. گفت: باشه. گفتم: اگه یادت میره برات تو کاغذ بنویسم. گفت: نه بابا نمیخواد. همش یادمه. مممممم تخم مرغ، ماکارونی، مرغ، شامپو، روغن، سس بزرگ. همینا بود دیگه.
پاکت شیر هم گفتم.
آها یه پاکت شیر.
🌸 داشتم غذا میپختم تقریبا ساعت دو بعد از ظهر بود، که صدای زنگ رو شنیدم. ماکروویو رو آماده کرده بودم که وقتی شوهرم میاد، برای اون شب که مهمون داشتیم، کیک درست کنم.
اومد داخل آشپزخونه، دوتا پاکت رو گذاشت روی کابینت و گفت: اون چیزایی که خواستی بیارم. خیلی خسته شده بود و داشت نفس نفس میزد. فورا رفت لباساشو عوض کرد، پای تلویزیون نشست. هر چی تو پاکتا میگشتم که شیر رو بردارم کیک درست کنم، شیر توش نبود. باخودم گفتم بازم یادش رفته، عجب حواس پرتیه!!! ای بابا ماکارونی هم که یادش رفته.
🌸 رفتم دیدم رو کاناپه دراز کشیده و با کنترل داره کانالهای تلویزیون رو عوض میکنه. اومدم بالاسرش. با لحن همراه با عصبانیت بهش گفتم: مگه من بهت نگفتم شیر بیار میخوام امشب برای بچهها و مهمونا کیک درست کنم؟ ماکارونی هم که یادت رفته. هی بهت گفتم بنویسم گفتی نمیخواد.
موقعی که داشتم باهاش حرف میزدم سرش تو تلویزیون بود. اصلا به من توجهی نمیکرد. همین که به من نگاه نمیکرد بیشتر اعصاب منو خورد میکرد.
🌸 یه دفعه سرشو سمت من کرد و گفت: غذا آماده نشد؟ از گشنگی مردیم بابا!!!
بهش گفتم: مگه من باتو نیستم، چرا شیر و ماکارونی نیاوردی؟
گفت: حالا چی شده مگه؟
چی شده؟ کلی تدارک دیده بودم میخواستم کیک درست کنم، که شما شیر نیاوردی، میخواستم سوپ ماکارونی درست کنم که اینم یادت رفت. همینطور سرش تو تلویزیون بود و اصلا به من نگاه نمیکرد. انگار نه انگار اصلا براش مهم نبود.
🌸 اصلا این کار همیشگیته، هروقت باهات حرف میزنم یا سرت تو گوشیه یا حواست جایی دیگه است. الآنم که دارم باهات حرف میزنم اصلا برات مهم نیست.
تفاوت در شنیدن یکی از تفاوت های زن و مرد است. تفاوت در ارتباط برقرار کردن تفاوتی دیگر است. بی دقتی در این تفاوتها موجب بروز اختلافات میشود.
🌸 قدرت شنیداری و لحنشناسی صداها در زنها قویتر از مردهاست. و هنگام ارتباط برقرار کردن زنها نیاز به ارتباط چشمی دارند و حتما میخواهند که شوهرشان به چشمانشان نگاه کنند. وحال که مردها دارای چنین خصیصهای نیستند.
1- خانومهای محترم اگر زمانی که شما با مرد خود صحبت میکنید و او با گوشی خود کار میکند یا به تلویزیون نگاه میکند و به چشمان شما نگاه نمیکند، خواهش میکنم ناراحت نشوید. فورا نگید «شوهرم منو دوست نداره، باهاش صحبت میکنم به من نگاه هم نمیکنه. اعصابم خورد میشه وقتی که اینطور میشه». این تفاوت بین شماست. واین تفاوت را باید دانست. اوهمین که باگوش، گوش میکنه براش کافیه و نیاز به ارتباط چشمی ندارد(گرچه قدرت شنیداری شما رو ندارن). البته آقایون هم باید این نیاز زن را درک کنن و به اون توجه داشته باشن.
2- خانومهای محترم شما قدرت فوقالعادهای در تشخیص لحن و شدت صوت و صداها دارید. بنابراین انتظار نداشته باشید که وقتی شوهرتون پای تلویزیون نشسته و شما با لحنی خاص با او صحبت میکنید، او این لحن را تشخیص دهد. پس ممکنه اصلا متوجه ناراحتی یا عصبانیت شما نشه و فقط بگه غذا آماده نشد؟ گُشنمونه.
3- خانومهای محترم شما در قدرت شنیداری از آقایان قویتر هستید. پس همزمان، توانایی شنیدن چند صوت را باهم دارید. اما آقایون نمیتوانند چند صوت را باهم شنیده و پردازش کنند. علاوه بر قدرت همزمانی شنیدن صدا، شما میتوانید همزمان با انجام کاری، به دقت صدایی را بشنوید. وقتی شوهر شما سرش تو گوشیه و شما به او لیست خرید میدهید، چون او چنین قدرتی را ندارد، نمیتواند به طور کامل صدای شما را پردازش کند.
🌸 پس در آخر به آقایان بگویم: به نیاز ارتباط چشمی در هنگام صحبت کردن خانومها، به تفاوت لحنها در ابراز یک کلام یا شنیدن یک کلام بیشتر دقت کنید. و وقتی که خانومتون داره از نظر خودش صحبت مهمی میکنه یا لیست خرید میده، تمام توجه خود را به خانوم بدهید.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
💙 چند وقته چاق شدی
#هنر_حرف_زدن
#برای_آقایان
🌸 پای سفره جمع بودیم . برعکس هرروز که خیلی سر ظهر گشنم میشد و دوست داشتم هرچه سریعتر غذا بخورم، امروز یه حسی بهم دست داده بود که آروم غذا بخورم. بچهها هم داشتند غذاشون رو میخوردند و اتفاقا دعوا و سر و صدا نمیکردند.
🌸 یه نگاهی به خانمم کردم دیدم با عجله داره غذا میخوره، طوری که صدای غذا خوردنش رو میشنوم. دست دراز کرد یه مقدار سبزی از سبد برداشت و شروع کردن خوردن. خانمم خیلی به خیار علاقه داره، خیارها را تیکه تیکه کرده بود گذاشته بود تو یه پیش دستی. من خیلی علاقهای نداشتم که خیار بخورم. خانمم گفت خیار نمیخوری؟ گفتم: نه. یه تیکه خیار برداشت و شروع کرد خیار خوردن، صدای خیار رو که شنیدم، دیگه نتونستم تحمل کنم. گفتم: یه کم یواشتر بخور. خِرّ خِرّ خِرّخِرّ!! چقدر صدا میده. زشته جایی میری از این کارا نکنی، آبرومون میره.
🌸 خانمم یه لحظه توقف کرد. یه نگاهی عمیقی به من کرد و لباش آویزون شد. خیلی ناراحت شده بود. گفت: خوب امروز خیلی خسته شدم، گشنم شده.
من میتونستم ادامه ندم ولی بهش گفتم: اصلا من برای خودت میگم، کمتر غذا بخوری بهتره، یه چند وقتیه چاق شدی. برای خودت بده، وزنت که زیاد بشه عوارض خیلی بدی داره.
🌸 خانمم یه تکیه خیار رو گاز زده بود، یه تکیهاش تو دستش بود. اونو با تندی گذاشت تو ظرف خیارا. این دفعه همراه با ناراحتی، با کمی عصبانیت گفت: بیا اصلا نخواستیم. هی منِتّ شو سر ما می کشی.
گفتم چیییزی نگفتم !!! حالا بخور !!! با اکراه شروع کرد به ادامه دادن. معلوم بود که خیلی گشنشه ولی غذا تو دهنش[ ......] شده بود. با لحنی آروم گفت: یه روزم که بچهها ساکتن و هیچی نمیگن تو نمیذاری، یه لقمه از گلومون پایین بره.
🌸 تقریبا اواخر غذا خوردن بودیم. من با خودم فکر میکردم دیگه خانمم ناراحت نیست و از دلش دراومده. خواستم یه شوخی کنم. دنبال یه چیزی میگشتم که باهاش شوخی کنم. دیدم امروز یه کم غذاش ته گرفته و بگی و نگی کم نمک افتاده.
با لحنی همراه با خنده گفتم: امروز از بس گُشنَت شده بود، حواست نبوده غذات هم که ته گرفته و نمک نداره.
🌸 خانمم خیلی ناراحت شد. دیگه هیچی نگفت و با ناراحتی بشقابا رو بهم میزد و جمع میکرد.
به این ماجرا میشه از چند منظر نگاه کرد. قضاوت با خود شما ......
اما شاید بهتر باشه اینطور با قضیه روبرو بشویم که
سعی کنیم اگر نمیتوانیم لحظهی آرامشی خلق کنیم، آرامش موجود رو از بین نبریم.
🌸 بعضی از پیامها برای مردان معنایی دارد که برای خانمها آن معنا را نمیرساند. عیب جویی و تمسخر پیامی است که از طریق کلمات فوق، توسط یک زن دریافت می شود. و شاید هم پیامهایی دیگر که خود خانمها بهتر میدانند!!!
به هرحال هر پیامی داشته باشد، از آقایان خواهش میکنم از این لحن و از این کلمات استفاده نکنید چون کمترین اثرش اینه که موجب ناراحتی همسر شده و در نتیجه از بین برنده آرامشِ موجود، آرامشِ دورِ هم بودن، آرامشِ انرژیِ مثبتِ در کنار هم بودن است.
🌸 اگر بپرسید راه درمان عیب جویی یا تمسخر چیست؟ به شما خواهم گفت خیلی ساده است.
البته باید بدانیم که این ماجرا صرفا مثالی و تنها یکی از سکانسهای عیب جویی در زندگی است. بنابراین ممکن است شرائط برای شما طور دیگر رقم بخورد.
به هرحال راهکارهای زیر را در نظر داشته باشید؛
1- اول خودت بعدا دیگران؛ اولین چیزی که باید در نظر داشته باشین اینه که قبل از اینکه در مورد عیب دیگران صحبت کنین، به عیوب خودتون تمرکز کنین. وقتی یه نفر خواست به همسرش بگه آرومتر غذا بخور، باید پیش خودش بگه من هرروز خسته از سرکار میام و از خستگی نمیدونم چطوری غذام تموم میشه. پس این شخص باید بدونه که برای خودش هم چنین حالتی ممکنه پیش بیاد. البته در همه مسائل وعیوب باید همینطور عمل کرد.
2- قبل از حرف زدن فکر کن؛ اگر نیت شما اینه که همسرتون رو راهنمایی کنید، از شما میخوام سعی کنین با بهترین کلمات و زیباترین کلمات اون رو به همسرتون منتقل کنین. خوب باید فکر کنین که وقتی به همسرتون میگین: «چند وقتیه که چاق شدی»، باید به عواقب آن و اثرات منفی که بر روی همسرتون میذاره، فکر کنین.او از این پیام شما، عدم محبت درک میکنه. او فکر میکنه که شما میخواید با این پیام به او بفهمونید که در نظرش محبوب نیستین، قیافه او جذابیت گذشته رو نداره و... و این چقدر میتونه اثر منفی داشته باشد.
3- نیمه پر لیوانو ببین؛ وقتی که شما خستگی همسرتون و حالت گرسنگی اونو به خاطر زحمتی که برای تو کشیده ببینی و ازش تشکر کنی و با نگاه سرشار از محبت بهش نگاه کنی،این یعنی نیمه پر لیوانو دیدی. در تمامی مسائل دیگه همینطور تصور کن و عکسالعمل نشون بده.
🌸 راهکارهای زیادی در رفع عیبجویی وتمسخر وجود دارد و راهکارهای فوق تنها راهکارهای بینشی بود، اما هر وقت میخواهی چنین کاری کنی،اول به خودت فکر کن بعد دیگران .
💙 من چقدر بدبختم!
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_خانمها
🌸 دیگه از زندگی سیر شدم. هر وقت میاد خونه شروع میکنه دعوا کردن. دیگه از دست این زندگی خسته شدم. این چه زندگیه دارم؟
صدای سروصدای بچهها از تو اتاق بغل یه لحظه رشته افکارم را از هم باز کرد. دیگه از بس از دستش عصبانی بودم که رفتم دِقّدلیشو سر بچهها خالی کنم. رفتم ازهمدیگه جداشون کردم، یه کتک هم به دختر بزرگم زدم.
🌸 دخترم لباش آویزون شد و ناراحت شد ورفت گوشهای کز کرد، زانوهاشو تو بغل گرفت و با حالت گریه گفت: مامان دیگه دوسِت ندارم.
اشکهای دخترم رو دیدم، دلم غنج رفت و یه بغض گلوم رو گرفت خیلی ناراحت شدم. رفتم دخترم رو بغل کردم. باخودم میگفتم این دختر هم بدبخت شد. ای کاش بچهدار نمیشدیم. اون موقعی که اومده بود خواستگاریم، چقدر خواستگار خوب داشتم، چقدر من بد بختم که اینو انتخاب کردم. هیچیش مثل آدم نمیمونه.
🌸 یه دفعه صدای زنگ رو شنیدم. خودم رو کنترل کردم. رفتم در رو باز کنم، همین که در رو باز کردم، شوهرم یه نگاهی به چشمای من کرد، همینطور که داشت کفشهاشو درمی آورد. گفت: چی شده؟ هنوز نیومدیم خونه، دوباره چه برنامهای داری؟
گفتم: تو برس بعدا شروع کن.
گفت: باز چته؟ یه بار شده بیاییم تو این خونه آرامش داشته باشیم. بابا من هیچی ازت نمیخوام فقط چند لحظه آرامش داشته باشیم. هروقت میام خونه شما یه چیزی داری.
🌸 دیگه داشتم میترکیدم، خیلی وقت بود ته دلم مونده بود، یه دفعه بهش گفتم: این چه بخت بدی نصیب ما شد؟
گفت: یعنی من بدبختم کردم؟ خوب میرفتی با همونا که میخواستی ازدواج میکردی.
دستام رو آوردم بالا و صدا زدم: آره دیگه به اینجام رسیده، هرچی میگم که انجام نمیدی هر کاری دوست داشته باشی انجام میدی، بچههات که دیوونهام کردن، جهنم برای ما درست کردی.
🌸 وقتی این حرفا رو میزدم سرتا پام احساس پشیمانی بود و با خودم میگفتم ای کاش اینو انتخاب نمیکردم، ای کاش زندگی جور دیگر رقم میخورد، اگه زندگی برگرده عقب حتما با این ازدواج نمیکردم. اینهمه خواستگار خوب داشتم ردشون کردم.
تنها این لحظه کوتاه از زندگی شما دارای ابعاد پیچیده و درهم تنیده است. قوانین اصلاح افکار و باورها، مهارتهای مربوط به ورود همسر به خانه، مهارتهای نحوه برخورد با فرزندان، مهارتهای برخورد سازشی با همسر و سایر نکاتی که در این مسأله باید رعایت کرد.
👇👇👇ادامه متن 👇👇👇
🌸 اما فعلا بهتر است شما احساس پشیمانی نکنید. اگر به مرحله حاد نرسیده به این نکات توجه کنید.
سه کار را انجام ندهید و دو کار را انجام بدهید.
1- این افکار رو روزانه با خود تکرار نکنین. 2- از تلقین این افکار که من بدبختم و میتونست بهتر باشه بپرهیزید.
تکرار و تلقین باعث میشه که حتی مسائلی هم که واقعیت ندارد، کم کم باور کنین. از بدترین آثار افکار بد و منفی اینه که موجب به وجود آمدن انتظارات بیجا و درنتیجه زندگی تلخ میشه. اگه فکر کنین که همسر شما خواستههاتون رو برآورده نمیکنه و اگه کسی دیگه یا شخص دیگه بود میتونست بهتر باشد، قطعا روز به روز این افکار حادتر شده و به این مرحله میرسه که انتظاراتی بیجا از همسر فعلی خود پیدا کنید.
فلان ماشین را برام بخر! فلان مقدار پول هرماه به من بده! یا اگر سر ماه چند روزی حقوقی همسر شما دیر پرداخت بشه، زمین و زمان رو به هم میدوزید که چقدر من بدبختم و مثل مردم نمیتونم چیزهایی که دوست دارم بخرم! و ......
راهکار مقابله با افکار منفی اینه که بدونید هرکی غیر از این همسر فعلی شما هم بود، نمیتونست تمام خواستههاتون رو برآورده کنه.
3- پس وقتی افکار منفی رو از درونتون دور بریزید و از سهم مهلک تلقین بر علیه خود دوری کردید، حالا عینک بدبینی و منفیگرایی رو از چشمتون بردارین و بدونین که همه افراد توانایی اجابت کردن همه نیازهای شما رو ندارن. حتی پولدارترین پسر شهر یا کشور هم گاهی ممکنه خواسته عاطفی شما را برآورده نکنه.
🌸 این دو کار رو انجام بدید: 1- دنبال ویژگیهای مشترک خودتون با همسرتون باشید. 2- سلیقههای مشترک خود با همسرتون رو شناسایی کنید و بیشتر به اونها توجه کنید.
وقتی به فرزندان خود با محبت و عشق نگاه کنین و احساس کنین که هردوی شما میتونین زندگیِ عالی برای اونها رقم بزنین، بدونین که این دو راهکار رو انجام دادید و برای یک هدف با هم تلاش میکنید.
وقتی توجه داشتید که تنها دلیل زحمات ماهانه همسرت، خود شما و این فرزندان شما هستن، این دو راهکار را انجام دادید هرچند حقوق ماهیانه همسرتون دیر پرداخت بشه و شما نتونین چیزی که دوست دارین بخرین.
🌸 وقتی دقت کنین که هروقت همسر شما نتونه بعضی از خواستههای شما رو انجام بده، ناراحت میشه و دلیل ناراحتیش میتونه شما یا فرزندان عزیزتون باشه، تازه متوجه میشید که چقدر همدیگه رو دوست دارین و با هم مشترک بودین.
و وقتی .........
اکنون تازه متوجه میشید که چقدر نقطه اشتراک و سلیقه مشترک دارین و همدیگه رو دوست دارید.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 فرمول «تغییر»
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_آقایان
🌸 قطعا شما در بعضی از اوقاتِ زندگی خیلی دلتون برای همسرتون تنگ میشه حتی شمایی که الآن احساس ناراحتی یا نفرت نسبت به او دارین.
اون موقعی که او به بیمارستان رفت و یک شب با بچههام تنها بودیم، تازه فهمیدم که وقتی نباشه چقدر میتونه خونه سوت وکور باشه.
اما وقتی دوباره برمیگرده، همون رفتاراشو داره، دوباره ازش عصبانی میشم.
🌸 اگر این حرفم رو نمیخوای قبول کنی، سری بزن به لحظاتی که تازه با او آشنا شده بودی، تازه زندگی رو شروع کرده بودی ، چقدر قربون صدقش می رفتی ودلت براش پر می زد
اما چطور میشه بعد از چند سال، به اون کسی که تازه ازدواج کرده، با پوزخندی تلخ میگی: تو هنوز داغی نمیفهمی، بگذار چند وقتی بگذره تازه میفهمی اوضاع از چه قراره.
چه اتفاقی افتاده؟ چه تغییری حاصل شده؟
🌸 ساده است در واقع رفتار تو با همسرت نسبت به اوایل، «تغییر» کرده است. اما چرا؟ خیلی واضحه چون دید و نگاه تو به همسرت تغییر کرده است. اون همسری که در اوایل دوست داشتنیترین آدم روی زمین بود، اکنون شده از کسانی که موجب نفرت تو میشود. آن همسری که یک روز احساس میکردی نیمه گمشده توست، امروز او هزارتا عیب و ایراد برای تو دارد.
🌸 همان موقع هم این ایرادها بود اما شما نادیده میگرفتی وقسمتهای زیباش را، قسمتهای دوست داشتنیش را درنظر میگرفتی. پس قبل از اینکه بدانی چرا رفتارت نسبت به او تغییر کرده، باید به تفاوت دید و نگاه خود توجه داشته باشید.
خوب میپرسی حتما یه اشتباهی یه مشکلی بوده که من نگاهم نسبت بهش تغییرکرده؟
بله مشکلی حتما هست ولی آن مشکل در او نیست بلکه مشکل اصلی اینه که او نمیتونه انتظاراتت را برآورده کنه. پس بهتره بگیم: انتظارات تو نسبت به اوایل تغییر کرده است. اون موقع از او احساس میخواستی و اینکه به کسی ابراز علاقه کنی، اما امروز مسائل زندگی و مشکلات وارد شده است، آن انتظارت تغییر کرده و از او انتظارات دیگر داری.
🌸 بله مسلم است که با وارد شدن در زندگی، انتظارات تغییر شکل میدهند و همیشه نمیتوان مثل اوایل آشنایی فقط محبت داد و عشق گرفت یا برعکس.
اما این باورها هستند که انتظارات را شکل میدهند. باور به اینکه اون آقا عجب خانم خوبی دارد و من چنین خانمی ندارم؟ در واقع مقایسه میکنی خانمت را با کسی دیگر و.....
این باورهاست که انتظارات دیگه را برای شما درست میکنه.
🌸 اما قطعا قبل از اینکه به این باور ها برسین، حسابی در مورد همسرتون نشستین و با خودتون خلوت کردین وکلی عیب و ایراد از اون تو ذهن خودتون ردیف کردین. پس همینه که ممکنه کمکم برای شما باور بشه.
بنابراین به این فرمول و الگوی پلکانی «تغییر» دقت کنین و سعی کنین زندگی خودتون رو تغییر بدید: افکار موجب شکلگیری باورها میشه. باورهای جدید موجب تغییر در انتظارات میشه. انتظارات جدید، رفتارها و عملکردی متفاوت را برای شما دست میکنه و در نتیجه رفتار متفاوت موجب تغییر زندگی شما میشود.
🌸 پس 1-تغییر افکار 2- تغییر باورها 3-تغییر انتظارات 4-تغییر رفتار و در نتیجه تغییر در زندگی، فرمول تغییر است.
لطفا از همین الان شروع کنید!!!
نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی 📝
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
.