فرزند آدم را با فخر فروشى چه كار؟ او كه در آغاز نطفه اى گنديده، و در پايان مردارى بد بو است، نه مى تواند روزى خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.
(حکمت۴۵۴،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
زبير همواره با ما بود تا آن كه فرزند نامباركش عبد اللَّه، پا به جوانى گذاشت.
(حکمت۴۵۳،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
فقر و بى نيازى ما پس از عرضه شدن بر خدا آشكار خواهد شد.
(حکمت۴۵۲،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
دورى تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است، و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است.
(حکمت۴۵۱،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
هيچ كس شوخى بيجا نكند جز آن كه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.
(حکمت۴۵۰،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
كسى كه خود را گرامى دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.
(حکمت۴۴۹،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبت هاى بزرگ مبتلا خواهد كرد.
(حکمت۴۴۸،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
امام (ع) از او پرسيد:
آن همه شتر كه داشتى چه شد؟ گفت: اداى حقوق مردم، آنها را پراكنده ساخت. امام (ع) فرمود: بهترين راههاى پراكنده شدنشان همين بود.
(حکمت۴۴۶،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
اگر در كسى خصلتى شگفت ديديد، همانند آن را نيز انتظار كشيد.
(حکمت۴۴۵،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوانى است كه رنج آور باشد.
(حکمت۴۴۴،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
مالك چه مالكى! به خدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود، كه هيچ رونده اى به اوج قلّه او نمى رسيد، و هيچ پرنده اى بر فراز آن پرواز نمى كرد.
(سید رضى گويد: فند كوهى است از ديگر كوه ها ممتاز و جدا افتاده باشد).
(حکمت۴۴۳،نهجالبلاغه)
#تا_غدیر
#نهج_البلاغه
هيچ شهرى براى تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است كه پذيراى تو باشد.
(حکمت۴۴۲،نهجالبلاغه)
#نهج_البلاغه