eitaa logo
ماهنامه خانواده مبلغان
1.1هزار دنبال‌کننده
890 عکس
382 ویدیو
225 فایل
ماهنامه اطلاع رسانی، علمی و آموزشی خانوادۀ مبلّغان (ویژه همسران و فرزندان طلاب و مبلغان) صاحب امتیاز: مرکز پژوهشهای تبلیغی مجتمع آموزشی پژوهشی تبلیغ - حوزه علمیه قم
مشاهده در ایتا
دانلود
🖍🌈 طرح نقاشی🥰 میلاد امام علیه السلام✨ بابای همه💝 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
224.jpg
150.7K
😍☝🏻 فایل رنگ 🌈آمیزی 🖍🌈 طرح نقاشی🥰 میلاد امام علیه السلام✨ بابای همه💝 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
⁉️ می‌دونی با فرزند لجبازت چطور رفتار کنی یا چه کارهایی را نکنی؟👆🏻👆🏻 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اومده به باباش میگه من کربلا میخوام:) . . : فقط نگاهِ آقا ینی دیگه حله... خیییییلی اینو دوست داشتم😍 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 قصه‌ شب: «آسمون آبی مهربون» ✍️ نویسنده: ملک محمد 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: بیان بدی غرور و خودشیفتگی 🔶 یکی بود، دوتا نبود؛ غیر خدای این جهان، هیچ‌کس نبود. آسمون آبی با بیرون اومدن دوستش، خورشید مهربون، کم‌کم داشت از خواب بیدار می‌شد. آخه باید روز شروع می‌شد. آسمون مثل یه دوست خوب برای پرنده‌های کوچیک و بزرگ بود؛ برای اون‌هایی که دسته‌جمعی از جاهای سرد زمین کوچ می‌کردن؛ مثل غازهای خاکستری یا لک‌لک‌های پادراز، یا حتی اون‌هایی که تنها یا دوتایی توی هوا پرواز می‌کردن؛ اما فقط پرنده‌ها دوست‌های آسمون آبی نبودن؛ هواپیماهای خیلی بزرگ که آدم‌ها رو جابجا می‌کردن یا چتربازهایی که اون بالا بالاها چرخ می‌خوردن، با آسمون خیلی رفیق بودن. 🔷 درسته که آسمون آبی با خیلی‌ها آشنا بود، ولی یه دوست‌هایی هم داشت که از همه بیشتر براش عزیز بودن. ابرها دوست همیشگی آسمون آبی بودن. همیشه توی بغلش سوار بر باد از سرزمینی به سرزمین دیگه می‌رفتن. اونا از بالای اقیانوس‌ها و دریاها رد می‌شدن و بارون و برفشون رو روی سر زمین می‌ریختن. ♦️ ابرهای ریز و درشت، بیشتر پاییزها و زمستون‌ها، وقتی هوا خیلی سرد می‌شد، برای اینکه از سرما نلرزن، هرکجا که آسمون آبی مهربون می‌گفت، کنار هم جمع می‌شدن و دست‌های نرم و تپل ابری‌شون رو گردن هم می‌ا‌‌‌نداختن و بازی می‌کردن ❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇 https://btid.org/fa/news/226931 📎