حکایت
ابوعلی سینا در سفر بود .
در هنگام عبور از شهری ، جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد . خر سواری هم به آنجا رسید ، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست .
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند ، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را می شکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است ؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد !
قاضی پرسید : با تو سخن گفت ؟ چه گفت ؟
صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را می شکند .
قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود ؟!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد :
” جواب ابلهان خاموشی ست “
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
لذتی که تو فرغون سواری اون زمون بود
تو پورشه سواری الان نیست😅😂
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
زمان کند میگذره وقتی منتظری.
زمان تند میگذره وقتی دیرت شده.
زمان کشنده ست وقتی غمگینی.
زمان کوتاهه وقتی خیلی شادی.
زمان بی پایانه وقتی دردی داری.
زمان طولانی میگذره وقتی بی حوصله ای.
زمان با توجه به اتفاقات درون ما میگذره نه عقربه های ساعت
پس سعی کن خوش بگذرونی لحظه های زندگیت رو.
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
بستنی تلخ...
حسین آقای بستنی فروش هر روز بعد از ظهر از کوچه ی ما عبور می کردو نوای آی بستنی ....آی بستنی سر میداد .خیلی دقیق نمیدونستم بستنی چیه اما به نظرم چیزی شبیه ماست های کیسه ای مادربزرگ خدا بیامرزم بود که برای فروش درست میکرد و این شغل یه جورایی شغل میراثی خانواده ما هم شد!!! یه روز بلاخره از سر کنجکاوی با شنیدن صدای حسین اقا به سراغ مادر رفتم واز او خواستم به من پولی بده تا بتونم یکی از اون بستنی های خوش و اب و رنگ و تهیه کنم. مادر با شنیدن درخواست ناگهانی من کمی سرخ و سفید شد و بعد از نگاه کردن به کیف پول همیشه خالیش دو زانو جلوی پای من نشست وگفت:
- تو میدونستی بستنی های حسین اقا خیلی تلخ و بدمزه ان ....من خوردم یه چیزی مثله ته خیاره...با تعجب به مادر نگاه کردم و گفتم:
- ولی نوید و احمد هر روز از اون بستنی ها میخرن و کلی بهشون خوش میگذره ..
چشمای مادر دوباره از غم پر شد و گفت:
- آخه نوید و احمد مزه ی ماست های فروشی ما رو که تاحالا نچشیدن تا بفهمن چی خوشمزه ست وچی تلخ و بدمزه...و بعد دست راست من را در دست گرفت و به سمت آشپزخانه رفت و مقداری از ماست های کیسه ای را روی نان مالید و داد دستم .
سال ها با تصور اینکه نون و ماست کیسه ای خانگی ما درست شبیه بستنی های نوید و احمد و حتی خوشمزه ترم هست زندگی کردم . مادرم مرد و من بزرگ و بزرگ تر شدم .
یک روز که دست تو دست دختر دوساله ام داشتم از خیابان عبور میکردم چشم دخترم به بستنی فروشی کنار خیابان
افتاد و شروع به بهانه گرفتن کرد .شاید خنده دار باشه اما میخواستم مانعش بشم چون به نظرم هنوز هم بستنی ها تلخ و بدمزه بودند . با اصرار دخترم دوتا بستنی خریدم وآروم آروم مزه کردم .طعم دلچسب و شیرینش زبانم و نوازش داد ومنو به خاطرات گذشتم پرت کرد.
یاد دوران کودکی ام افتادم .....بستنی ها برای من تلخ و بدمزه بود ....دوچرخه هیولایی بی شاخ و دم .....دفتر فانتزی های همکلاسی هایم دخترونه ....وکله ی کچلی گرفته ام شبیه قهرمان های بزرگ...
در عوض نان و ماست همیشگی ما عالی ...بازی با چوب ولاستیک هیجان انگیز و دفتر های بی رنگ و روی من مردانه
و خودم هم شبیه قهرمان های فیلم ها...
با وجود فقر زیاد مادرم هیچ وقت نگذاشته بود که من حسرت چیزی رو توی زندگی بخورم من با همین باور که بهترینم
و بهترین چیزها رو دارم سال های سال زندگی کردم..و تازه اونروز فهمیدم که مادر من کی بود!!!!
صدای زنگ تلفن همراهم منو از خاطرات گذشته دور کرد.دست دختر کوچکم را گرفتم و به سرعت راه افتادم....
چون یک عمل قلب اورژانسی داشتم !!!!
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
تاوان دل سوزاندن !
ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.
ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ.
ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ....
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ یک ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ.
ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ یک ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ،
ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ.....
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
🔰لحظات شیرین زندگی ما
🔹وارد دهه چهارم زندگیش شده بود و گله و شکایت از خودش و مادرش و خواستگارهای جورواجورش.
میگفت: دیگه خسته شدم😔
گفتم حق میدم بهت، نزدیک 10،12 ساله داره برات خواستگار میاد، معلومه آدم کم میاره، اون هم برای دخترهایی مثل ما که برامون صحبت کردن با غریبه، اینکه از خودمون و علایقمون بگیم سخته، کلا سختمونه حتی برای یکی دو ساعت زیر ذرهبین آقایون باشیم.😐
گفت مامانم تا چند سال پیش اعتقاد به اختلاف سنی 5 تا 7 سال داشت، منم اون موقع قبول کردم ولی الان پشیمونم. دیگه برام سن و سال اهمیت نداره.
گفتم: سن و سال یه عددِ...
گفت: آره، واقعا سن یه عددِ...
گفتم: برادرت ازدواج کرده
گفت: نه، اون هم تو آمد و رفت خواستگاریه💐
گفتم: متولد چه سالیه؟
گفت: 65
یکی از دوستانم که دهه شصتی بود رو معرفی کردم، بعد از چند روز پیام داد، برادرم اختلاف سنی بیشتری میخواد، حدود 5 تا 7 سال.
چشمام از تعجب گرد شد.🙄
بهش گفتم متاسفانه خیلی از آقایون دهه شصتی همین اختلاف سنی رو قبول دارن، حتی حاضر به صحبت کردن با طرف هم نیستن.
گفت: آره متاسفانه هر چی بهش میگیم کوتاه نمیاد...
توی دلم گفتم برادرت کوتاه نمییاد برای انتخاب دختر، پسرای دیگه همینطور.😕
خب همین میشه تو میگی دیگه خسته شدم و پشیمونم.
خیلی براشون ناراحت شدم و دعا کردم.
جوان مومن و انقلابی باشی، نسل شیعه به وجودت و فرزندانی که میتونستی داشته باشی نیاز داشته باشه، اون وقت تو گیر و گرفت سن و اختلاف سنی و تیپ و قیافه باشی.
حیف عمر که به سرعت میگذره و منتظر نمیمونه...
پ.ن: نمیدونم چطور میشه این مسأله رو جا انداخت که زندگی متاهلی یه چیزی ورای تصوراتی هستش که مجردها برای خودشون ساختن 😥
سن و سال، کوچکتر، بزرگتری برای هرکس فرق میکنه، به خود شخص بستگی داره، به مهارت و آگاهی که از زندگی مشترک داره، به مسئولیتپذیری فرد.
این اولویت ها رو باید در نظر گرفت و بعد جوانب فرعی دیگه رو دید.
✍️ بشری بانو
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
31.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باقالی پلو با گردن گوسفند به سبک #میجان خانم جان😍
🌳🌱🌾
مواد لازم:👇
۳ پیمانه برنج
دو لیوان باقالی پوست کنده
۵۰ گرم شوید تازه
یک کیلو گردن گوسفندی
دو عدد پیاز بزرگ
۵ حبه سیر
نصف لیوان زعفران آب کرده
دو قاشق غذاخوری آبلیمو
۴ لیوان آب جوش
نصف قاشق چایخوری دارچین
نصف قاشق چایخوری زردچوبه
نمک و فلفل به میزان لازم
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
مطلب جالبی از طرف یکی از دوستان ارسال شده که بنظرم ارزش خواندن دارد👇👇
✔️من نقی معمولیام تو چطور؟
سریال پایتخت در حال پخش شدن از تلویزیون است و من به «نقی» فکر میکنم. چقدر این نقی آشناست و چقدر فامیلی هوشمندانهای دارد: «معمولی». او یک کاراکتر خاص نیست. معدل و میانگین جامعه ماست. نقی معمولی یعنی من و یعنی تو. چرا چنین چیزی میگویم؟ به نقاط شباهت نقی معمولی به میانگین جامعه ایرانی دقت کنید:
نقی معمولی راجع به همه چیز اظهار نظر میکند. تا حالا چنین دیالوگی از او نشنیدهایم: من نمیدانم باید فکر کنم. نقی معمولی جهان کوچکی دارد یعنی وقتی راننده نماینده مجلس میشود طوری رفتار میکند که نماینده مازندران در پارلمان است و نماینده پارلمان در مازندران! روی ماشینش پرچم ایران میگذارد مانند ماشین روسای جمهور و کلت و هفت تیر به کمر میبنندد.
نقی معمولی اعتماد بنفس دارد در سطح لالیگا. نقی پارتی بازی میکند؛ از همسرش میخواهد که خبر بازگشت وی را از حج در اخبار استانی بگوید! حالا اگر نمیتواند در مشروح اخبار دست کم در خلاصه اخبار!
نقی معمولی میخواهد همیشه بالا باشد: از اصرار بر هِد فامیل بودن تا سرگروه شدن در تمرین قبل از رفتن به حج.
نقی معمولی کتاب نمیخواند! همین! خیلی ساده!
و از همه مهمتر؛ نقی معمولی خود تعمیم یافته ندارد. راجع به این بیشتر صحبت میکنم.
البته نقی معمولی ويژگیهای مثبت نیز دارد:
🔹 خانواده دوست است.
🔹 به بزرگترها احترام میگذارد.
🔹 گاهی اوقات رفتار اخلاقی و جوانمردانه دارد.
🔹 زحمتکش و جنگنده است برای خانوادهاش میجنگد.
🔹 روی خانواده اش تعصب خاصی دارد.
دیدید؟ نقی معمولی نماد جامعه ایرانی است. معدل و میانگین جامعه ماست. بسیار شبیه به من و تو.
از میان همه مختصات نقی معمولی، یا به عبارت بهتر از میان همه مختصات خودم و شما میخواهم بگویم:
وقتی درک میکنم علاوه بر من و خانواده من، افراد دیگری نیز در این مجتمع آپارتمانی زندگی میکنند. از آن لحظه به بعد همانطور که حواسم به خودم و خانوادهام است، ملاحظه همه ساکنان آپارتمان را میکنم. اینجاست که به خود تعمیم یافته رسیدهام. نحوه رفتوآمد و صدا و استفاده از فضای مجتمع مسکونی، به نحوی خواهد بود که دیگران را هر لحظه در کنار خودم میبینیم.
در خود محدود، من به عنوان پدر فقط فرزندم را به خاطر نسبت خونی، مورد توجه قرار میدهم ولی در خود تعمیم یافته، همسایه و همشهری را صاحب حق وحقوق میدانم و دستیابی به خود تعمیم یافته حاصل تامل، تمرین و تجربه است.
پس سه پیشنهاد دارم:
✅ برای تامل: حتما کتاب بخوانیم.
✅ برای تمرین: یک ماه تمرین کنیم که خانواده دیگران را خانواده خود بپنداریم. آنگاه آیا همان رفتاری را میکنیم که با وی میکنیم؟
✅ برای تجربه: به گونهای رفتار کنیم که برای نسل بعدی یک الگوی متفاوت رفتاری باشیم. آدمها بر اساس تجربه زیستهشان میآموزند که چه کاری خوب است و چه کاری بد. بحران کرونا زمان بسیار مناسبی است برای تجربه خود تعمیم یافته. یعنی درک کنم که هر رفتار ساده میتواند باعث مرگ دیگری شود.
در سریال پایتخت همای سعادت همنشین نقی معمولی است اما در دنیای واقعی همای سعادت (توسعه یافتگی) روی دوش نقی معمولی (من و تو) نخواهد نشست. باید از خودمداری به دیگرفهمی و دگرپذیری مهاجرت کنیم. همه ما یک خانواده بزرگ داریم به نام ایران و خانوادهای بزرگتر به گستردگی جهان
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
19.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بولانی نان افغانستانی طمعش فوق العاده ست🥲♥️
مواد لازم:
سیب زمینی
تره و نمک
فلفل سیاه و فلفل قرمز
خمیر آماده نانوایی
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
🌻🌻
باید مثل زمین صبور باشی
«صبر کن تا موسم شکفتن، اگر حوصله داشته باشی، دوباره همه چیز خوب میشود
حتی اگر صد بار هم شکست بخوری نباید
مأیوس شوی. شکست و ناکامی هم برای
خودش نوعی سعادت است.»🌱
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨قشنگترین حس زمانیست که؛
یه اتفاقِ خوب برات میفته
و تو مطمئنی که اون اتفاقِ خوب
یه پاداش ازطرف خدا بوده برای تو
امروز تون پُر باشه از این
اتفاقهای خوب...ツ
صبحتوتون بخیر و شادی...💛🌻
🌷خانه ی سبزآبی🌷
@khaneyesabzabi