eitaa logo
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
3.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
بلاها 😍اینجا اومدیم یادبگیرم بجای غُری بودن قِری باشیم تا ببینیم کل زندگی مثل همون دوران نامزدیه😍😍🕊🗣تجربیاتتون رو اینجا برامون بفرستین 🗣 لینک کانالمون👇🏾👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام خدمت همه خواهران بزرگوار.🌹..بنده خانم حسینی تدریس خصوصی انجام میدم بابهترین وتضمینی ترین مدل تدریس همراه با نمونه سوالات ودوره مجدد دروس فرزندان عزیزتون ...از اول ابتدایی تا ششم. وهمچنین روانخوانی وحفظ قرآن به صورت تخصصی 👌باقیمت مناسبتر ازقیمت های بیرون وحتی آموزشگاه ها ..بنابراین اول از قیمت وکیفیت تدریس بنده مطمئن شوید وبعد باخیال راحت فرزندان دلبندتون رو بیارید برای تدریس☺️...خواهر کوچک شما حسینی 🌹 استان قم 🌹 @saraadmin1
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#پل #قسمت_13 💎ذهنش طرف داداشش میره طرف خودش نمیره. زدم زیر خنده. -: واقعا که چه حدس بامزه ای. کیارش:
14 با دیدن مهمون تازه دویدم طرف در. بهانه بود. کیارش: این وقت اومدنه؟ مثلا خوبه گفتم قبل از 30/7 اینجا باش. بهانه: به جون کیارش نشد. نمیدونی چطوری از تولد پسر خاله ام فرار کردم. با دیدن صمیمیت اونها همه چیز برام خراب شد. آروم رفتم طرف در. بهانه با دیدن من جیغی زد و دوید طرفم بهانه: سلام خانوم خوشگله. تولدت مبارک نمیتونستم سرد باشم. بغلش کردم و بوسیدمش. -: دیر کردی؟ بهانه: داشتم به کیارش میگفتم نتونستم زودتر بیام. -: به هر حال خوش اومدی عزیزم. کیارش بهانه رو به سالن برد و بعد از معرفی به چند نفر نشوندش نزدیک خودش و رفت که براش میوه بیاره بغض لعنتی باز اومد سراغم. خدا همیشه باید یه چیزی خوشیمو خراب کنه. یعنی من حسودم یا واقعا بین این دو تا چیزی هست که منو انقدر ناراحت میکنه؟ اگر من حسود بودم که با دیدن صمیمیت کیارش با دوستان دانشگاه که حتی هر هفته هم با هم میرفتن کوه و گردش باید حسادت میکردم ولی نمیدونم چرا فقط این رابطه ی بهانه و کیارش بود که ناراحتم میکرد. نشستم کنار بهانه به هر حال مهمان بود و باید ازش پذیرایی میکردم ولی نوع برخورد کیارش با بهانه بهم فهموند که نیازی به من نیست انقدر بهش میرسید که حتی من خودمو مزاحم میدیدم. سرم گیج میرفت . رفتم طرف پله ها که برم تو اتاقم ( خونه دوبلکس بود ) وقتی از پله ها میرفتم بالا سرم بد جور گیج میرفت ولی تمام سعیمو کردم که کسی متوجه حالم نشه… طبقه ی دوم تاریک تاریک بود فقط از لای یکی از اتاقها یه نور ضعیف معلوم بود. میخواستم برم طرف اتاقم که حس کردم از اون اتاق صدا میاد رفتم طرف اتاق دیدم صدا صدای ناله است دلم شور افتاد اومدم درو باز کنم که در باز نشد ولی معلوم بود در قفل نیست دو سه بار درو فشار دادم ولی باز نشد . انقدر حالم بد بود که رفتم طرف اتاق خودم. وقتی رفتم تو اتاق افتادم رو تخت دلم میخواست گریه کنم ولی نه میتونستم نه جاش بود که این کارو بکنم از روی میز آرایشم یه شکلات برداشتم تا شاید فشارم یک کم بیاد بالا حس کردم از تو بالکن صدا میاد رفتم طرف بالکن از تواتاق صدای همتا رو شنیدم. همتا: خیلی ترسیدم کاوه: احتمالا یکی از مهمونها بوده همتا: فکر نمیکنم کاوه: ولی اگر کسی تو اون وضع میدیدمون خیلی بد میشد. همتا: تقصیر توئه من که گفتم نه جاشه نه زمانش. کاوه: دوستت دارم و دوست دارم هر وقت دلم میخواد خانوم خوشگلمو لمس کنم حرفیه؟ صداشون قطع شد از تو اتاق سرک کشیدم تو دیدرسم بودن. لبهاشون تو هم بود تمام صورتم گر گرفت یعنی اینها کارشون به اینجا کشیده؟ از کی؟ چرا؟ اصلا مسئله خودمو یادم رفت . لال شده بودم فلج شده بودم فقط میدونم اصلا قدرت حرکت نداشتم. با سرگیجه نشستم رو زمین . خدای من نمیتونستم چشم بردارم در عین حال مغزم فلج بود انگار هیچی https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
میدونی محبت یعنی چی ؟ م = من ح = حالا ب = به یاد ت = توام 💑 همسرشناسی 💑 🎀 @delbrak1 🎀
با اقساط میتونی صاحب همه وسیله هااابشی ،😍😍 میگی ن 😑😑🤭 ارسال به همه نقاط ایران امتحانش مجانی مجانیه ،😂😂😂🤗 پس بدو ک جا نمونی،🤸🤸🤸🤸🏃🏃🏃 https://eitaa.com/joinchat/4156883381Cbf0ee27b67 لینک گروه اینجاس ☝️☝️☝️🤗🤗🤗
❌میخوای حرفت رو همسرت تاثیر داشته باشه ⁉️ پس با دقت بخون 👇😍 وقتی همسرت میزنه مستقیم نگاهش کنید،👀 و مرتب با سر حرفش رو کنید یا جملات تاییدی بهش بگید. مثل درست میگی و ... و مهمتر از همه اینکه به لب داشته باشید .🙂 اگه نقدی هم به حرفش دارید، همون اول نزنین توی ذوقش. اول سعی کنید با چند تا نکته مثبت توی حرفهاش تاییدش کنید و بعد نظر خودتون رو با ملایمت بگین. ☺️مطمئن باشید که اینطوری اثر حرفتون خییییلی بیشتره. 👌 💑 همسرشناسی 🎀 @delbrak1 🎀
1⃣ زندگی اعضا 💓 🍀سلام سلام  خانوم گلها😘😍خوب  داستان زندگیمو تعریف کنم😁من متولد۷۸هستم پدرم شغل آزاده و مادرم  معلم دبستان و راهنمایی و دبیرستانم نرمال بود ن خیلیییی پول دار بودیم  ن فقیر از یه خانواده اصیل تو استانمون  پدربزرگام هردو خان بودن و .....دیپلممو گرفتمو کنکور دادم ولی متاسفانه چیزی که خواستم قبول نشدم با یکی از دوستام یه مغازه زدیم مغازمونم همسایه  یه نمایندگی بزرگ  یکی از برندهای محصولات خوراکی بود صاحب این نمایندگی  یه آقای کچلوی سیبیلووو بود(😁حمید داره غر میزنه که میرم شیراز مو میکارم)دفعه اول که دیدمش کلی عصبی بود و داشت تلفنی حرف میزد و داد و هوار  سلامم کرد  خیلی ازش خوشم اومد بدون اینکه بدونم کیه یا چی ولی فک میکردم الان زن و بچه داره  کم کم چند ماهی گذشت  کامل آشنا شدیم که دوتا پسر داشت  همسرش یه دوسالی بود فوت شده بود  خیلی دوسش داشتم  وای باورم نمیشد من۲۰ساله عاشق یه آقای۵۰ساله بشم  یه جوری بود ناهار و عصرونه و صبونه میبردم مغازه حتما برای آقایی هم میبردم  خلاصه کم کم شماره هم رد و بدل شد  و چت میکردیم و من عاشقش بودم  یه روز بهش گفتم دوست دارم و آقا  یه هفته کلا  جوابمو نداد ادامه دارد...... 🎀 @delbrek1 🎀
روشهای برای مردان ✅یک لیوان چای و یک حبه عشق مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت می تواند آنها را به هر کاری ترغیب کند. حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه می شود با آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود، این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد. خلق خوش، ظاهر آراسته ، مهربانی در کلام ، درک خستگی ها ، سوال پیچ نکردن ... از راس اموری است که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 🎀 @delbrek1 🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
1⃣#ازدواج_من #داستان زندگی اعضا 💓 🍀سلام سلام  خانوم گلها😘😍خوب  داستان زندگیمو تعریف کنم😁من متولد۷۸
2⃣ 🍃🍃🎈🍃🍃 بعد یه هفته گفت بهم  منم دوست دارم ولی خیلی حیفه تو جای دخترمی  و منم خیلی ناراحت شدم و عاشقش بودم و با همه وجودم دوسش داشتم  بهش گفتم باید بیای خاستگاری همه این اتفاقا یه سال طول کشید عشق جان اومد خاستگاری خانوادگی دعوا شد پدرم مادرم  کلی بد و بیراه بهش گفتن  منم یه ۳روز هیچی نمیخوردم و به خانوادم گفتم یا جواب مثبت میدین  یا خودمو میکشم  کلی کتک خوردم فحش شنیدم  بابام میخواست سرمو ببره  ولی آخرش راضی شد عقد کردیم ولی هیچکی عقدم نیومد  ولی ۱ماه بعد تو بهترین تالار شهر یکی از بزرگترین عروسیای شهرمون رو برگزار کردیم همسرم  مرد  خیلیییی پولداری نبود که کسی بگه برای پولش باهاش بودم به هرحال مردی ۵۳ ساله که کلی زحمت کشیده بود و به هرحال درآمدو وضعش خوبه شکر  خونمون دو طبقس  ما طبقه اول و دوتا پسر آقایی طبقه دو میشینن خیلی دوسشون دارم و خیلی باهم دوستیم بهم میگن آبجی  همسرمم میگه از وقتی باهم آشنا شدیم هر روز دارم جوون و جوون تر میشم تازگیا همسرم تشویقم میکنه درس بخونم و خودش قبلا دبیر عربی بوده  هرشب عربی کار میکنیم. نمیگم مشکلات نیست اتفاقا من خیلی دیونه بازی درمیارم ولی آقایی حتی یک بار سرم داد نزده دعوام نکرده همیشه آرومم میکنه  قبلا همسرم میگفت بچه دار نشو و میترسم و نمیخوام اذیت بشی اما  یه چندماهه باردار شدم و خیلییییی شاد تر از قبله خانوادمم از وقتی باردار شدم رفتارشون بهتر شده  زندگیمون جوریه که همسایه ها یا فامیلا میگن مثل لیلی و مجنونید  نمیدونم  دیگران چطور قضاوتم کنن اما من احساس خوشبختی میکنم  خیلی به هم وابسته ایم همسرم وقتی میره بیرون چندین بار پیام میده و زنگ میزنه ابراز علاقه میکنه خیلی هوامو داره اما  خیلی پیش میاد ناراحت بشه از حرف فروشنده ها  یا کسی که یه دفعه برمیگرده میگه  پدرت  یا دخترت  منم با اعتماد به نفس میگم ما زن و شوهریم  عاقایی  عاشق  رفتارمه میگه دیونم😂مثلا  یه دفعه رفتیم پارک سوار چرخ و فلک شدیم  وقتی پیاده شدیم صاحب چرخ و فلک گفت آقا کیف دخترت  جامونده  منم  بلند بلند بین جمعیت داد زدم  بابام نیس شوهرمه  عشقمه زندگیمه و محکم بوسش کردم شوهری که کلی خجالت کشید ولی من حاضرم هزار بار داد بزنم عاشقشم دوسش دارم😍 🎀 @delbrek1 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی مجموعه‌ای از هزاران معجزه کوچک است، فقط نیازه که بهشون توجه کنی. صبح بخیر 🌹🍏🍎
‌ 🌸حتی در غم انگیزترین زندگی ها نیز به لحظاتی درخشان برمیخوریم و حتی در میان شن و سنگ هم گل های کوچک شادی می روید. صبح بخیر🌿 ‌