eitaa logo
خانم معلم
437 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
54 فایل
✨درهیاهوی بی حجابی ها چادرم را رها نخواهم کرد ایها الناس؛ تا نفس دارم سنگرم را رها نخواهم کرد...❤ " #لبیک یا صاحب الزمان (عج) #لبیک یا خامنه ای (حفظه الله) #با ولایت تا شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
5⃣0⃣3⃣ *تصویری فراموش نشدنی* من آدم خاطره‌بازی نیستم؛ تصاویر و موقعيت‌ها خوب در ذهنم نمی‌مانند. کلی باید فکر کنم و نشانه پیدا کنم تا خاطره‌ی خاصی را به یاد بیاورم. نتیجه هم معمولا ناقص می‌شود و نصفه‌نیمه. بعضی روزها و لحظه‌ها اما عجیب در ذهنم باقی مانده‌اند. طوری که اصلا نمی‌توانم به یادشان نیاورم! صبح که دارم چای خشک در قوری می‌ریزم، وقتی دولا می‌شوم تا اسباب‌بازی‌ها را از روی زمین بردارم، هنگام ظرف شستن، موقع آب دادن به گل‌ها، وقت پیاده شدن از ماشین یا هر لحظه‌ی بی‌ربط دیگری، ناگهان به خاطر می‌آورمشان... نه! به خاطر آوردن برای این حالت واژه‌ی دقیقی نیست‌‌، ناگهان خودم را در آن خاطره می‌یابم. من با آن خاطرات زندگی می‌کنم، با آن‌ها در هم آمیخته‌شده‌ام... شبیه تصویر آن شبی که تا صبح‌اش نخوابیدم؛ مثل شب قبل و شب‌های قبلش و لحظه‌ای هم چشم از صفحه تلویزیون برنداشتم... ۱۶ دی بود تصاویر زنده از فرودگاه مهرآباد پخش می‌شد مجری، خانمی بود که تا آن روز فقط صدایش را از رادیو اربعین شنیده بودم، آرام در استودیوی پخش زنده نشسته بود متن می‌خواند گریه می‌کرد و منتظر بود مثل من که چشم‌هایم تند تند از اشک پر می‌شد و جلوی دیدم را می‌گرفت و من زود زود پاک‌شان می‌کردم تا مبادا لحظه ورود را از دست بدهم مثل خانم مجری منتظر و بی‌قرار.. هرچند از اینجا به بعد ماجرا را دیگر یادم نیست اما من این صحنه را هزار بار زندگی‌ کرده‌ام... خانم مجری که خبر داد بالاخره پیکر سردار به تهران رسید من دیگر نفهمیدم چه شد.. شب فرودگاه مه‌آلود شد یا هوا کثیف بود؟ لنز دوربین‌ها کیفیت نداشت یا چشم‌های من آنقدر باریده‌بود که دیگر خوب نمی‌دید؟ نمی‌دانم ایستاده بودم وسط اتاق، جلوی تلویزیونی که به دیوار وصل‌اش کرده‌ایم حیران و خشمگین و ناتوان و گریه می‌کردم انگار که ایستاده‌باشم وسط همان فرودگاه. من، از آن شب تا الان، هنوز همانجا ایستاده‌ام. هر جایی که بروم یا هر کاری که انجام دهم، فرقی نمی‌کند.. من هنوز در همان نقطه از تاریخ ایستاده‌ام و گریه می‌کنم حالا تلویزیون باز دارد مهرآباد را نشان می‌دهد و بازگشت پیکر دختری از کرمان را و من نمی‌فهمم الان ۱۶ دی ۹۸ است یا ۱۴۰۲؟ تابوتی که آمده از بغداد رسیده یا کرمان؟ پیکری که در تابوت است، مگر دختری ۲۰ ساله نیست؟ پس چرا اینقدر بوی حاج قاسم می‌دهد؟ تقویم گوشی‌ام را نگاه می‌کنم شب جمعه است و ساعت ۱ و بیست دقیقه بامداد و من هم چنان منتظر و چشم‌انتظار.. *به یاد شهید یک و بیست دقیقه تمام شب‌های جمعه‌مان* در سالگرد چهارم!