یه خاطره بگم از خواستگاری ننههای فلافلی😂
آقا تابستون امسال قرار بود حاج ابوذر روحی بیاد شهرمون واسه سلام فرمانده
من و رفیقامم چیدیم که باهم بریم
من زودتر رسیدم.زنگ زدم گفتم کجایید؟گفتن تازه وارد ورزشگاه شدیم میایم پیشت.خلاصه منم تو این و گیر و ویر که بچهها رو پیدا نمیکردم و یه زنگ من میزدم یه زنگ اونا،دیدم یه خانومه با یه لبخند معنادار اومد پیشم.
گفت سلام
منم سرسری گفتم سلام و گوشیم زنگ خورد.
اومدم جواب بدم یهو خانومه گفت ببخشید شما متولد چندی؟
گفتم دهه هشتادی ام.۴۰۲کنکور دارم.
یکم موند براندازم کرد😂گفت خواهر نداری؟؟
گفتم نه.گفت موفق باشی و رفت.
حالا به قول آقای العبد الحقیر نکتهی سمیش کجا بود؟؟😂😂
اوایل اغتشاشات اخیر ما رفته بودیم تجمع.
دوستم پیشم بود داشتیم حرف میزدیم یهو من دیدم باز اون خانومه داره میاد سمتمون😂😂
گفتم یا ابلفض..
با همون لبخند😂اومد سمتمون برگشت سمت من گفت ببخشید عزیزم شما چندسالته؟؟🤣🤣
منو میگی داشتم منفجر میشدم از خنده
لپامو گاز میگرفتم نخندم فقط.صدام از شدت خنده میلرزید برگشتم گفتم ۱۷
باز پرسید خواهر نداری؟😂😂😂
گفتم نه خانوم
دوستم گفت من منتظر بودم برگرده به من بگه فقط دور بشم از صحنه(تازه نامزد کرده بود)
خلاصه حالا میخواید فلافلی خواستگاری کنید جهنم و ضرر،لااقل یادتون بمونه به کی گفتید و به کی نگفتید😂🤦♀
#دختردهههشتادی
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
🙊🙊🙊🙊
@khastegarybazi