eitaa logo
خاطرات سمی مادران رد داده
8.8هزار دنبال‌کننده
23 عکس
18 ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین @adminenane
مشاهده در ایتا
دانلود
برای کانال خاطرات سمی این خانمی که گفتن پسر بخاطر درآمد خانم همه چیزو بهم زده منم همچین سمِّ مهلکی داشتم. انقدر اعصابمو تا یه مدت به هم ریختن که حد نداشت... کلا یه جلسه کلا صحبت کردم با آقاپسر. تو همون یه جلسه کلی روی من عیب گذاشت. یجوری حرف می‌زد راجع به من انگار من تو زندگیم پسر ندیدم یا آدم به دورم🤦🏻‍♀️😐 خیلی پررو تشریف داشت هم خودش هم ننش😶 من که اصلا ایشون و ننشون رو نپسندیدم. اصلا از رفتارشون خوشم نیومد. ولی به دلایلی گفتم حالا یه جلسه هم صحبت کنیم جواب قطعیمو بگم. بماند که ننه پسره یجوری پیچوند ما رو و پسرشو نیاورد که انگار ما می‌خواستیم پسرشو چیکار کنیم🤦🏻‍♀️ یا میدون جنگی مینی چیزی تو خونه کاشته بودیم برای حضرت والا😒 واقعا انقد وقیح و پررو بودن که پیچوندن ما رو هیچی دو قورت و نیمشون هم باقی بود. یه کلام حرف نزدن وقتی با خواهر پسره اومدن خونمون🤦🏻‍♀️بعدشم که اصلا یه هفته ده روز خبری نشد ازشون انقدر بی ملاحظه بودن زنگ نزدن جواب بدن یا جواب بگیرن. تهشم ننه پسره یجوری به مامانم گفت که دخترتون کار نداره انگار وظیفه منه خرج پسرشو بدم💣😑 خود پسره حالا کارش اداری بود و درآمدش هم اون زمان خوب بود... توقع داشت پسرش درآمدش رو برای خودش نگه داره خرج زن و بچه نکنه... بعد چقدر واقعا بی ملاحظه که توقع داره خود پسره صبح بره سرکار ظهر بیاد ولو بشه تو خونه بگیره بخوابه یا تلویزیون ببینه منِ دختر که شونصد تا وظیفه تو خونه دارم پاشم هم برای آقا رُفت و روب کنم هم خرجشو بدم؟ پررویی هم حدی داره واقعا. ننه پسرا فکر میکنن مثلا خیلی پسرشون شاهزادس یا خیلی گناه داره کار کنه؟ وظیفشه بیشتر کار کنه به دختر بدبخت انقدر فشار نیاد... اگر مشکل اقتصادی هست مگه فقط برای پسر هست؟ مرد پا میشه میره کار میکنه شب خسته میاد میگیره می‌خوابه. اما زن از صبح تا شب با کل زندگی درگیری داره. تمام کارای خونه و مدیریتش با خانمه. این خانمه که مسائل اقتصادی داخل خونه رو مدیریت میکنه بعد اینا با این نحوه برخورد تمام بار اقتصادی خونه رو میندازن رو دوش زن؟ پررویی و وقاحت هم واقعا حدی داره... واقعا اگر با دخترشون اینجوری برخورد کنن راضی میشن؟ پسرا ‌شما هم لطفا یکم تن به کار کردن بدید. من یکی انقدر از این برخوردا و حرفای مسخره خسته ام که میخوام برم یه جایی که دیگه ننه پسرا رو نبینم.
برای کانال خاطرات سمی این خانمی که گفتن پسر بخاطر درآمد خانم همه چیزو بهم زده منم همچین سمِّ مهلکی داشتم. انقدر اعصابمو تا یه مدت به هم ریختن که حد نداشت... کلا یه جلسه کلا صحبت کردم با آقاپسر. تو همون یه جلسه کلی روی من عیب گذاشت. یجوری حرف می‌زد راجع به من انگار من تو زندگیم پسر ندیدم یا آدم به دورم🤦🏻‍♀️😐 خیلی پررو تشریف داشت هم خودش هم ننش😶 من که اصلا ایشون و ننشون رو نپسندیدم. اصلا از رفتارشون خوشم نیومد. ولی به دلایلی گفتم حالا یه جلسه هم صحبت کنیم جواب قطعیمو بگم. بماند که ننه پسره یجوری پیچوند ما رو و پسرشو نیاورد که انگار ما می‌خواستیم پسرشو چیکار کنیم🤦🏻‍♀️ یا میدون جنگی مینی چیزی تو خونه کاشته بودیم برای حضرت والا😒 واقعا انقد وقیح و پررو بودن که پیچوندن ما رو هیچی دو قورت و نیمشون هم باقی بود. یه کلام حرف نزدن وقتی با خواهر پسره اومدن خونمون🤦🏻‍♀️بعدشم که اصلا یه هفته ده روز خبری نشد ازشون انقدر بی ملاحظه بودن زنگ نزدن جواب بدن یا جواب بگیرن. تهشم ننه پسره یجوری به مامانم گفت که دخترتون کار نداره انگار وظیفه منه خرج پسرشو بدم💣😑 خود پسره حالا کارش اداری بود و درآمدش هم اون زمان خوب بود... توقع داشت پسرش درآمدش رو برای خودش نگه داره خرج زن و بچه نکنه... بعد چقدر واقعا بی ملاحظه که توقع داره خود پسره صبح بره سرکار ظهر بیاد ولو بشه تو خونه بگیره بخوابه یا تلویزیون ببینه منِ دختر که شونصد تا وظیفه تو خونه دارم پاشم هم برای آقا رُفت و روب کنم هم خرجشو بدم؟ پررویی هم حدی داره واقعا. ننه پسرا فکر میکنن مثلا خیلی پسرشون شاهزادس یا خیلی گناه داره کار کنه؟ وظیفشه بیشتر کار کنه به دختر بدبخت انقدر فشار نیاد... اگر مشکل اقتصادی هست مگه فقط برای پسر هست؟ مرد پا میشه میره کار میکنه شب خسته میاد میگیره می‌خوابه. اما زن از صبح تا شب با کل زندگی درگیری داره. تمام کارای خونه و مدیریتش با خانمه. این خانمه که مسائل اقتصادی داخل خونه رو مدیریت میکنه بعد اینا با این نحوه برخورد تمام بار اقتصادی خونه رو میندازن رو دوش زن؟ پررویی و وقاحت هم واقعا حدی داره... واقعا اگر با دخترشون اینجوری برخورد کنن راضی میشن؟ پسرا ‌شما هم لطفا یکم تن به کار کردن بدید. من یکی انقدر از این برخوردا و حرفای مسخره خسته ام که میخوام برم یه جایی که دیگه ننه پسرا رو نبینم.
برای کانال خاطرات سمی این خانمی که گفتن پسر بخاطر درآمد خانم همه چیزو بهم زده منم همچین سمِّ مهلکی داشتم. انقدر اعصابمو تا یه مدت به هم ریختن که حد نداشت... کلا یه جلسه کلا صحبت کردم با آقاپسر. تو همون یه جلسه کلی روی من عیب گذاشت. یجوری حرف می‌زد راجع به من انگار من تو زندگیم پسر ندیدم یا آدم به دورم🤦🏻‍♀️😐 خیلی پررو تشریف داشت هم خودش هم ننش😶 من که اصلا ایشون و ننشون رو نپسندیدم. اصلا از رفتارشون خوشم نیومد. ولی به دلایلی گفتم حالا یه جلسه هم صحبت کنیم جواب قطعیمو بگم. بماند که ننه پسره یجوری پیچوند ما رو و پسرشو نیاورد که انگار ما می‌خواستیم پسرشو چیکار کنیم🤦🏻‍♀️ یا میدون جنگی مینی چیزی تو خونه کاشته بودیم برای حضرت والا😒 واقعا انقد وقیح و پررو بودن که پیچوندن ما رو هیچی دو قورت و نیمشون هم باقی بود. یه کلام حرف نزدن وقتی با خواهر پسره اومدن خونمون🤦🏻‍♀️بعدشم که اصلا یه هفته ده روز خبری نشد ازشون انقدر بی ملاحظه بودن زنگ نزدن جواب بدن یا جواب بگیرن. تهشم ننه پسره یجوری به مامانم گفت که دخترتون کار نداره انگار وظیفه منه خرج پسرشو بدم💣😑 خود پسره حالا کارش اداری بود و درآمدش هم اون زمان خوب بود... توقع داشت پسرش درآمدش رو برای خودش نگه داره خرج زن و بچه نکنه... بعد چقدر واقعا بی ملاحظه که توقع داره خود پسره صبح بره سرکار ظهر بیاد ولو بشه تو خونه بگیره بخوابه یا تلویزیون ببینه منِ دختر که شونصد تا وظیفه تو خونه دارم پاشم هم برای آقا رُفت و روب کنم هم خرجشو بدم؟ پررویی هم حدی داره واقعا. ننه پسرا فکر میکنن مثلا خیلی پسرشون شاهزادس یا خیلی گناه داره کار کنه؟ وظیفشه بیشتر کار کنه به دختر بدبخت انقدر فشار نیاد... اگر مشکل اقتصادی هست مگه فقط برای پسر هست؟ مرد پا میشه میره کار میکنه شب خسته میاد میگیره می‌خوابه. اما زن از صبح تا شب با کل زندگی درگیری داره. تمام کارای خونه و مدیریتش با خانمه. این خانمه که مسائل اقتصادی داخل خونه رو مدیریت میکنه بعد اینا با این نحوه برخورد تمام بار اقتصادی خونه رو میندازن رو دوش زن؟ پررویی و وقاحت هم واقعا حدی داره... واقعا اگر با دخترشون اینجوری برخورد کنن راضی میشن؟ پسرا ‌شما هم لطفا یکم تن به کار کردن بدید. من یکی انقدر از این برخوردا و حرفای مسخره خسته ام که میخوام برم یه جایی که دیگه ننه پسرا رو نبینم.
برای کانال خاطرات سمی این خانمی که گفتن پسر بخاطر درآمد خانم همه چیزو بهم زده منم همچین سمِّ مهلکی داشتم. انقدر اعصابمو تا یه مدت به هم ریختن که حد نداشت... کلا یه جلسه کلا صحبت کردم با آقاپسر. تو همون یه جلسه کلی روی من عیب گذاشت. یجوری حرف می‌زد راجع به من انگار من تو زندگیم پسر ندیدم یا آدم به دورم🤦🏻‍♀️😐 خیلی پررو تشریف داشت هم خودش هم ننش😶 من که اصلا ایشون و ننشون رو نپسندیدم. اصلا از رفتارشون خوشم نیومد. ولی به دلایلی گفتم حالا یه جلسه هم صحبت کنیم جواب قطعیمو بگم. بماند که ننه پسره یجوری پیچوند ما رو و پسرشو نیاورد که انگار ما می‌خواستیم پسرشو چیکار کنیم🤦🏻‍♀️ یا میدون جنگی مینی چیزی تو خونه کاشته بودیم برای حضرت والا😒 واقعا انقد وقیح و پررو بودن که پیچوندن ما رو هیچی دو قورت و نیمشون هم باقی بود. یه کلام حرف نزدن وقتی با خواهر پسره اومدن خونمون🤦🏻‍♀️بعدشم که اصلا یه هفته ده روز خبری نشد ازشون انقدر بی ملاحظه بودن زنگ نزدن جواب بدن یا جواب بگیرن. تهشم ننه پسره یجوری به مامانم گفت که دخترتون کار نداره انگار وظیفه منه خرج پسرشو بدم💣😑 خود پسره حالا کارش اداری بود و درآمدش هم اون زمان خوب بود... توقع داشت پسرش درآمدش رو برای خودش نگه داره خرج زن و بچه نکنه... بعد چقدر واقعا بی ملاحظه که توقع داره خود پسره صبح بره سرکار ظهر بیاد ولو بشه تو خونه بگیره بخوابه یا تلویزیون ببینه منِ دختر که شونصد تا وظیفه تو خونه دارم پاشم هم برای آقا رُفت و روب کنم هم خرجشو بدم؟ پررویی هم حدی داره واقعا. ننه پسرا فکر میکنن مثلا خیلی پسرشون شاهزادس یا خیلی گناه داره کار کنه؟ وظیفشه بیشتر کار کنه به دختر بدبخت انقدر فشار نیاد... اگر مشکل اقتصادی هست مگه فقط برای پسر هست؟ مرد پا میشه میره کار میکنه شب خسته میاد میگیره می‌خوابه. اما زن از صبح تا شب با کل زندگی درگیری داره. تمام کارای خونه و مدیریتش با خانمه. این خانمه که مسائل اقتصادی داخل خونه رو مدیریت میکنه بعد اینا با این نحوه برخورد تمام بار اقتصادی خونه رو میندازن رو دوش زن؟ پررویی و وقاحت هم واقعا حدی داره... واقعا اگر با دخترشون اینجوری برخورد کنن راضی میشن؟ پسرا ‌شما هم لطفا یکم تن به کار کردن بدید. من یکی انقدر از این برخوردا و حرفای مسخره خسته ام که میخوام برم یه جایی که دیگه ننه پسرا رو نبینم.
سلام یه مورد داغ که همین دو سه ساعت پیش اتفاق افتاد. یه خانمی چند روز پیش زنگ زد و تلفنی شرایط رد و بدل شد دیدیم مورد بدی نیست. خانمه هی اصرار اصرار من تنها بیام خونتون دخترتون رو بی حجاب ببینم. مامانمم گفت خانم هم دخترم و هم پسرم درگیر امتحانات دانشگاه هستن. بهتره بیرون قرار بذاریم. خانمه دو سه بار گفت که بیام خونتون. در واقع تیری در تاریکی می انداخت😂😂😂با زور پذیرفت که بیرون قرار بذاریم. بعدم مامانم پرسید شما آقازاده تون رو میارید؟ ننه پسره با یه لحنی گفت نه نه فقط خودم میام دخترتونو ببینم دیگه حوصله ندارم یه جلسه دیگه بیام خونتون😐 خلاصه قرار شد امروز برای نماز مغرب تو یه امامزاده تو شهرمون بریم ننه هه ببینه منو🙄😐 رفتیم و نماز تموم شد. مامانم زنگ زد ببینه ننه هه گم شده یا چی که خبری ازش نیست😁 هیچی دیگه اومد منو از بالا تا پایین دید زد. در عرض چند ثانیه. بعد ما رو از حسینیه انداختن بیرون گفتن برید تو حرم بشینید😅😅 رفتیم تو حرم یه خانمه داشت نماز میخوند. دقیقا روبرو اون خانمه مامانا نشستن🫠 بعد تنها جایی که برا من بود کنار ننه پسره بود🤦🏻‍♀️ مجبور شدم نشستم پیشش ولی چون منو نمیتونست ببینه گفت دخترم برو پیش مامانت بشین😂😂😂 هیچی تهش برگشت بهم خیلی یجوری گفت دخترم ایشالا خوشبخت بشی😒😒😒 حالا اینم که مثل بقیه منو نپسندید ولی خداییش ننه ها دنبال چی میگردن؟ 😐 هیچوقت من نتونستم اینو بفهمم 🙄 بعد اصلا چرا با یه لحنی گفت نه نه پسرمو نمیارم؟ 😑 مامانم از اونروز هی تو خونه راه میره میگه نه نه پسرشو بیاره زشته ما میبینیم پسرشو ممکنه یه چیزیش بشه🤣🤣🤣 بعدم میگه نه پسرش خیلی سنگینه نباید نگاه نامحرمان بهش بیفته تو خونه نگهش میداره😂😂😂😂 هعی روزگار نامناسب همه چی برعکس شده 🤦🏻‍♀️ کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi2
سلام برای کانال خاطره فوق سمی یه بنده خدایی از طرف یکی از دوستان پدرم معرفی شدن به ما و گفتن شما هر دو اصالتتون یکیه به هم می‌خورید. ما هم سر این حساب گفتیم باشه. اینا رفتتتت تاااا دو ماه بعد زنگ زدن به ما🫥🤦🏻‍♀️ بهونشون هم مریضی مادر پسر بود. خلاصه ما گفتیم حالا عب نداره اشکال نداره و چشم‌پوشی کردیم گفتیم بیان خونه. جلسه اول آقا پسر و مامانشون اومدن خونمون. به محض نشستن از مریضی مادر فقط صحبت میشد😶 بعد شما تصور کنید مادرشون بیماری مرتبط با زنان داشتن و جلوی پسرش این موضوعات رو میگفت و از مامانم آدرس دکتر می‌گرفت 😶‍🌫️ مامانمم کلی خجالت کشیده بود که جلوی نامحرم اینجوری شماره دکتر داده. خلاصه یه صحبت بین من و آقا انجام شد و رفتن بازم که رفتن🫥 یه جلسه هم بهونه کردن که پسرم نیست با دخترشون اومدن و سرتاپای من بدبختو دید زدن😒 بعد دوباره رفتن که رفتن😶 بعد چند هفته مامانشون به مادرم گفته بود که دخترتون شغل نداره و شغلش مشخص نیست و کلی هم ایراد روی سرتاپام گذاشتن و گفتن ما جوابمون منفیه. 😐 جلسه ای که صحبت کردیم تاکید آقا پسر روی شغلم زیاد بود و من فکر کردم حالا راضی نیستن کار کنم که انقد مته به خشخاش میذارن. نگو خییررر میخواستن من یه وقت حقوق پسرشون رو استفاده نکنم🫥😒 اینم اضافه کنید که من دانشجو بودم و بیکار🙂 # کانال خاطرات فوق سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi2
سلام خانم شجاعی یه خاطره سمی بگم مال روز دختره. روز دختر دانشگاه جشن گذاشته بود و راجع به ازدواج قرار بود صحبت کنن. من به محض اینکه وارد محوطه آمفی تئاتر شدم دم در با یکی از دوستام حال احوال میکردم که یه دختر خانمی اومد گفت میتونم وقتتون رو بگیرم؟ منم با دوستم خداحافظی کردم و رفتم ببینم چی میگه. خواستگار بود. شرایط داداشش رو گفت و شماره مامانمو گرفت. کلی تعریف هم کرد از من🤦🏻‍♀️ ولی آخرش زنگ نزد. 🫥 یعنی خواستگارا یجوری ما رو کوچیک میکنن و غرورمون رو خدشه دار میکنن که دوست دارم واقعا متوجه بشن که ما با کلی خجالت و خودخوری شماره میدیم تهش هیچی به هیچی. تازه خونه هم میایم به خانواده میگیم و تهش سنگ رو یخ میشیم.
یه بار هم رفته بودیم قم تو جمکران داشتم با داداشم حرف میزدم یهو یه خانمی اومد بهم گفت مامانت هست باهاش صحبت کنم؟ من مامانمو نشون دادم. رفت با مامانم صحبت کرد و شماره گرفت. مامانم اومد نظر منو پرسید. هیچی دیگه هنوزم زنگ نزدن🚶🏻‍♀️