eitaa logo
خاطرات سمی خواستگاری
76.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
438 ویدیو
8 فایل
🖐️خاطرات خواستگاری خودتون رو برای ما ارسال کنید 👈ادمین @admin_khastegarybazi کانال دوم به نام ناشناس‌های ازدواجی https://eitaa.com/joinchat/569574085C8be2fd5c89 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/224199022C2753a108e9
مشاهده در ایتا
دانلود
یه خواستگار به من معرفی شد ، نگم براتون از درجه سمی بودنش 🤦🏻‍♀️ کسی ک معرفیش کرد فقط گفت یه بار ازدواج کرده و خانواده مذهبی هستن ، فلان منطقه تهران میشینن و خونه فلانجا داره و ... و دیگه هیچی ازشون نگفت عاقاااا یه قرار گذاشتیم بیرون همو ببینیم ، بیرون از خونه کل دیدار و صحبت ما ۲۰ دقیقه طول کشید و توی این ۲۰ دقیقه من فهمیدم ایشون مشروب خوره ، سیگار میکشه ، تحت درمان دکتر روانپزشکه چون مالیخولیا داره ، پدر مادرش جدا شدن و قراره پدرش بهش یه طبقه خونه بده اگه الکل خوری رو ترک کنه 😑 خانمش بخاطر همین توهمی بودنش جدا شده ، شغل درست حسابی نداشت ، فقط باباش پولدار بود یعنی هربار این پسر دهنش رو باز میکرد من برگام میریخت و آخر حرفاشم میگفت شما نگران نباش من کاری با عقاید شما ندارم ، قرصامم بخورم هیچ آسیبی نمیزنم و فلان 😰 من ک دیدم اینجوریه سریع خداحافظی به معرف گفتم آخه این چه آدمی بود معرفی کردی خودت دختر به این آدم مریض میدی؟ چی بگه خوبه؟ گفت وا خب مشروب بخوره بالاشهر این چیزا عادیه ، داروهاشم بخوره خوب میشه فقط بچه دار نشو یه مدت عوضش پولدارن ، تو توقعت بالاس واسه همین دیر ازدواج کردی 😐 معرف دوست یکی از دوستام بود شناختی ازش نداشتم متاسفانه کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
یکی از دوستان مادر من پسرشون طلبه هستن. دنبال مورد مناسب برای ازدواج میگشتن. با مادرم در میون گذاشتن مادرم هم یکی از دختر های فامیل مون رو بهشون معرفی کردند. تمام شرایط این آقا پسر رو براشون توضیح داده بود مادرم. از طلبگی و اوضاع مالی و شغل آینده گرفته تا خیلی چیزای دیگه. یک روز قرار گذاشتن که حضوری همدیگه رو ببینن. مادر من همراه آقا پسر و مادرشون رفتن اووون سر شهر برای ملاقات حضوری و صحبت های اولیه. تو همون قرار اول دختر خانم برگشته گفته من میخوام همسرم یه فرد معمولی باشه 😐😶🙄🤐 خوب آخه دختر خوب!😐 مگه نمیدونستی طلبه هستن؟! اگه نظرت منفی بود چرا گفتی بیاین برا ملاقات حضوری؟! بنده خدا پسره تا این جمله رو شنید در جا بلند شده بود🤦‍♂ خوب منم باشم بهم بر میخوره. خلاصه این فامیل ما مادرمو سنگ رو یخ کرد پیش این خانوده این خاطره رو گفتم که واسطه و معرف های عزیز حواسشون باشه کی رو به کی معرفی میکنن! بنده خدا پسره به غرورش بر خورد. اینهمه راه رفتن اون سر کرج بعد دختره برگشته میگه من دوست دارم همسرم یه فرد معمولی باشه😐 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
رفتیم خواستگاری یه بنده خدایی که تقریبا تمامشون (حتی مامان دختره و دامادهای دیگه‌شون) طلبه بودن و از افراد سرشناس و توی خانواده ما فقط برادرم طلبه است. بعد بابای دختره توی جلسه گفت قبول کنید تو این دوره کسی طلبه راه نمیده😒 البته ما درک می‌کنیم که قراره سر سفره امام زمان باشه و چقدر برکت داره و ... بعد جالب بود که یه تعصب خاصی هم به روحانیت توی خانوادشون داشتن و برادر منو عملا خیلی طلبه حساب نمی‌کردن🤦‍♀ بماند که بعد از چند جلسه رفت و آمد و کلی هزینه چه بر سر ما آوردن برای مسائل مادی که خودشون اول قبول کرده بودن ولی واقعا اگر با طلبه و ذی طلبگی مشکلی دارید، حتما اول مشورت کنید و مشکلتون رو حل کنید اگه خواستید طلبه راه بدین. کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودم که یکی از پسرای دور فامیل برای خواستگاری اومدن. 😊 تمام معیارهایی که من برای ازدواج داشتم رو ایشون داشتند. ایمان، اخلاق، جایگاه اجتماعی بالا، خانواده خوب.... . من چهار تا خواهر بزرگتر از خودم دارم که با فاصله سنی نزدیک بهم هستیم. اون موقع دو تا از اونا هنوز ازدواج نکرده بودن و یکیشون به شدت مخالف این ازدواج بود. 😔 پدرم که در قید حیات نبودند. مادرم هم مونده بود بین دو راهی 😔 هر چی تلاش کردم و خواهش کردم نشد. تا اینکه اون پسر با یکی از دوستان هم دانشگاهم ازدواج کرد. و من مورد مناسبی مثل اون دیگه برام تکرار نشد.😔 حالا که نزدیک چهل سال دارم و هنوز مجردم خواهرام بهم سرکوفت میزنن که چرا ازدواج نمیکنی چرا خواستگارات رو بیخود رد میکنی😳😳😭 این تجربه تلخی بود که شاید، فقط برای دهه شصتی ها تجربه شده باشه. کاش خانواده ها نگاهشون مثل الان متفاوت بود. کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
خاطرات سمی خواستگاری
رفتیم خواستگاری یه بنده خدایی که تقریبا تمامشون (حتی مامان دختره و دامادهای دیگه‌شون) طلبه بودن و از
به نظر من هنوزم خانواده ها با اینکه خواهر کوچکتر ازدواج کنه مشکل دارن خصوصا مذهبی ها و خانواده های سنتی بیشتر این حساسیت و دارن ... من خیلی از خواستگارا تا میشنوند خواهر کوچکترم ازدواج کرده همون اول رد میشم :/ خیلی هاشون گفته بودن اگه مشکلی نداشت که کوچیکه ازدواج نمیکرد😑 و صرفا چون من میخواستم درس مو ادامه بدم ایشون دوست نداشتن و به خواستگار خوب شون جواب دادن و ازدواج کردن از نظر من اصلا مشکلی نداشت ولی الان دارم یکمی اذیت میشم سر این موضوع :)
یه بنده خدایی یکبار زنگ میزنن برای پسرشون قرار خواستگاری بزارن بعد از اینکه کلی از اوضاع اقتصادی و مال و اموال سوال میکنن در آخر میپرسن ، ببخشید یه مطلب یادم رفت ازتون بپرسم و اونهم اینه که شما آرامگاه خانوادگی هم دارین ؟😳😳😳😳😳😳 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
طبق این ملاک‌هایی که بعضی پدر و مادر‌ها برای ازدواج بچه‌هاشون می‌ذارن، خودشون باید از همدیگه طلاق بگیرن :)) کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
خاطرات سمی خواستگاری
🖐در مورد اینکه بعضیا میگن تعداد پسرا کمتر از دخترهاست، این چند دقیقه رو از دکتر افروز که استاد دانشگ
🤚در وضعیت فعلی کشورما طبق آمار تعداد آقایون بیشتر از خانم هاست. (اگر در این باره این گزاره شک دارید می‌تونید کلیپ ریپلای شده را مشاهده کنید) اما در واقعیت چیزی که می‌بینیم اینه که در مجموعه‌هایی که کار واسطه گری ازدواج انجام میدن تعداد دختر خانم‌هایی که فرم پر میکنند سه تا چهار برابر تعداد آقایونه و معمولا به همین دلیل این فهم در خیلی از کسانی که کار واسطه گری انجام میدن به وجود اومده که تعداد دخترها زیاده و به قول خودشون قحطی شوهره 🙃 👈و شاید به همین دلیل بعضا دیده شده که کسانی که کار واسطه گری انجام میدن با ترسوندن دختر از تجرد دائمی سعی میکنند دختر خانم رو راضی کنند تا با کسی که باهاشون متناسب نباشه ازدواج کنند
🛑سوالی که اینجا پیش میاد اینه که اگر واقعا تعداد آقایون بیشتره پس چرا تعداد مراجعه دخترخانم‌ها و فرم‌هایی که در این مجموعه ها پر میشه توسط دختر خانم‌ها بیشتره🧐🧐
🔶یه آقا پسر وقتی به این جمع بندی میرسه که الان موقع ازدواجشه خودش فعالانه در محیط‌های مشترکی که در اونها هر دو جنس حضور دارن(مثل دانشگاه و محله و محیط کار) به صورت فعالانه به دنبال گزینه مناسب جهت ازدواج می‌‌گرده و معمولا چند خواستگاری ابتدایی که آقایون انجام میدن از بین کسانی هست که خودشون در این محیط‌ها پیدا کردند. 🤚سوای اینکه خود آقا پسر به دنبال یافتن مورد مناسب برای خودشه معمولا اطرافیان اون آقا پسر(مادر و خواهر و اقوام) هم حتی شاید فعال تر از خود آقا پسر در محیط پیرامونیشون به دنبال مورد مناسب با شاخص‌های دلخواهشون برای پسرشون هستند. 🔶معمولا اگر آقا پسری موفق نشد از این دو طریق مورد مناسبی رو پیدا کنه به عنوان گزینه سوم به معرف‌های ازدواج و یا مجموعه‌های واسطه گری مراجعه می‌کنه. 👈اما وقتی یک دختری احساس می‌کنه که الان به سن ازدواج رسیده، مثل آقا پسر امکان این رو نداره که خودش و خانواده‌اش به طور فعالانه در محیط به دنبال گزینه مناسب برای ازدواج بگردند بنابراین وقتی که گزینه‌های مناسب و متناسب با خودش رو در بین خواستگارهاش پیدا نمی‌کنه، به این نتیجه میرسه که باید به واسطه های ازدواج رجوع کنه. 🔰بس دلیل اینکه همیشه در مجموعه‌هایی که کار واسطه گری می‌کنند تعداد خانم‌ها چندین برابر تعداد آقایونه صرفا کم بودن آقایون آماده ازدواج نیست بلکه مشکل اینجاست که منابع آقایون برای پیدا کردن مورد مناسب خودشون بسیار بیشتر از خانم هاست و دختر خانم‌ها برای اینکه بتونن مورد متناسب با خودشون پیدا کنند مجبور میشن به این مجموعه‌ها رجوع کنند. @khastegarybazi
با خانواده رفته بودیم منزل یه دختر خانم برای جلسه آشنایی، در بین صحبت‌ها یه دفعه پدرم از پدر دختر خانم پرسید: خونتون چند میارزه؟ 🤦🏻 من این جوری بودم: 🤯🤯🤯 چند دقیقه بعدش پدر دختر خانم درباره شغلم پرسید، داشتم توضیح میدادم که کارم درباره طراحی و ساخت یه سامانه تشخیص کالای قاچاقه، که یه دفعه پدرم زد زیر خنده و حرفم رو قطع کرد. من جا خوردم و دلیل خندش رو آروم‌ و مودبانه پرسیدم، بعدش پدرم به پدر دختر خانم گفت که داره تریلی تریلی قاچاق وارد ممکلت میشه، این پسر ما هم ری... ... ... 😶 من دوباره: 😶😶🤯🤯🥲🥲 چند دقیقه بعدش پدر دختر خانم از مادرم پرسیدن که پسرتون تو راهپیمایی شرکت میکنه؟ مادرم هم خواست توجیه کنه که چرا شرکت نمیکنم، گفت این قدر سرش شلوغه که حتی بهش نمیگیم بره نون بگیره!!! (این در حالیه که من بیش از ۹۰ درصد خریدهای خونه رو انجام میدم🥲🥲) کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
دوستم متاهل بود، گفت فردا دوست خانمم میاد خونمون، همون موقع بهت پیام میدم بعد تو به بهونه گرفتن وسیله بیا خونمون که یه نظر اون دختره رو ببینی که اگه خوشت اومد به هم دیگه معرفیتون کنیم بعد طبق نقشه من رفتم خونه رفیقم خانمش و دوستش تو پذیرایی بودن و منم تا برم اتاقشون سلام و احوال پرسی کردم و تو اپن فرصت سعی کردم با دقت تمام دختر خانم رو ببینم. بعد که رفتیم اتاق دوستم گفت نظرت چیه؟ من گفتم هم ظاهر دختر خانم خوب بود و هم قد و هیکلش فقط یه خورده با عینکی بودنش مشکل دارم که اونم مسئله‌ای نیست. بعد که اینو گفتم رفیقم یه دونه محکم خوابوند تو گوشم گفتم چرا میزنی حالا😳😳 گفت احمق، دوست خانمم عینکی نیست اونی که عینک زده بود خانم خودم بود 😒😒 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
من یه خواستگار داشتم جلسه دوم قرار بود پدرشون تشریف بیارن خونمون برای خواستگاری اینا اومدن و نشستن و حرف زدن با پدرم قرار شد ما بریم اتاق ادامه صحبت هامون رو داشته باشیم😑ماهم همدیگرو بشدت پسندیده بودیم ذوق داشتیم گرم صحبت بودیم یهو دیدیم برای بار اول پدرشونو درو باز کردن گفتن باید در باز باشه ببینمتون😕😕استغفرالله پدره شک داشت قراره ما خلاف بکنیم😂 دوباره درو مادرم بست که به حرفامون ادامه بدیم برای بار دوم خواهر کوچیکه آقارو فرستادن بیاد پیشه ما ببینه چی میگیم😂 خلاصه وقتی دلتون نمیاد پسرتون زن بگیره دیگه این کارا چیه... ولی بخاطر دخالت های اولیه ماهم جواب رو منفی رد کردیم پدرشونم از خداش بود😐 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
یکی از دوستانم دوست همسرشون رو پیشنهاد دادن برای خواستگاری، با توجه به شرایط شون و یه سری تفاوت ها جواب رد دادم. این آقا جای دیگه ای رفتن خواستگاری و با دختر خیلی خوبی ازدواج کردن، دوسه سال بعد اون قضیه این آقا شهید شدن.... و نمیدونم چطور و از چه طریقی بعضی از آشناها مطلع شده بودن که ایشون خواستگاری من هم اومده بودن همسرم رو هم از طریق یه واسطه بهم معرفی کردن و قرار شد یه جلسه با هم صحبت کنیم، بعضی از دوستای متاهل شون که متوجه میشن قراره خواستگاری من بیان به همسرم میگن این خانم خیییلییی سخت گیرن!(با خانمهاشون آشنا بودم و اونا منتقل کرده بودن) یکی از همکاراشون که آدم جاافتاده ای هم هستن به همسرم میگن این خانمی که میخوای بری باهاش صحبت کنی خیلی سختگیره همسرم میگن خب منم سختگیرم! 🙄 همکارشون میگن شهید .... میشناسی؟ همسرم: بله همکارشون: اون شهید خواستگار این خانم بوده که بهش جواب رد داده همسرم: خب هر دختری ممکنه خواستگارای زیادی داشته باشه و جواب رد بده همکارشون: نه نگرفتی قضیه رو، اون آقا رو خدا پسندیده این خانم نپسندیده 😂😂😂😂 اینقدر به همسرم اطرافیان میگن این دختر سخت گیره که مردد میشن، با خودشون میگفتن چرا برم جایی که جواب رد میشنوم،ولی بالاخره اومدن، بعد چند جلسه صحبت کردن بهشون جواب مثبت دادم😊 و واقعا هم سخت گیر نبودم! فقط خودم رو خوب می شناختم و میدونستم با چه آدمی میتونم زندگی کنم کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
سال آخر دانشگاه بودم.از طریق یکی از پسرهای دانشگاه که خودش با همکلاسیش ازدواج کرده بود معرفی شدم به دوست صمیمی اون آقا پسر. خب پسر خوب و مذهبی بود.شغل و ماشین و خونه داشت.و ظاهرا اوکی بود.بعد سه ماه آشنایی یه شب ما رفتیم دیدن خانواده شهید‌. ایشون زنگ زدن کجایی (انگار من زنشم!!😐)منم ساده! گفتم دیدار خانواده شهید.کلی توپیدن به من که نباید دانشگاه شب شما را میبرد.چه معنی داره دختر این موقع شب بره بیرون.😒هرچی گفتم ما با سرویس رفتیم و برگشتیم از جلو در خوابگاه.تو کتش نرفت.کم کم هم گفت اینستا را پاک کن.اگه عروسی کنی خودم میبرمت خونه مامانت.نمیتونم اجازه بدم تنهایی بری.😐 دیگه تصمیم گرفتم بپیچونمش.عیب گذاشتم رو خودم.من خیلی شیطونم.خوابگاه رو میگذارم رو سرم.خیلی حرف میزنم.هم اتاقیم میگفت: گاگول!!این بیشتر عاشقت میشه تا ازت ناامید شه.🤣🤣خب من فکر میکردم از ویژگی های رومخ باشه برا پسرا ولی نبود🤣🤣 خلاصه از ویژگی های بد از نظر پسرا استفاده کنید نه از نظر ما خانوما😂😂 از نظر روحی هم خیلی عاشق و شیفته هم شده بودیم.تا جایی که یه شب تو خوابگاه همینجور باهاش حرف میزدم با گوشی. داشتم با ناخنم تنه درخت را میکندم.تماس که تموم شد دیدم دستم خونی شده و نفهمیدم🤣🤣وای خیلی دیوونه میشه آدم توی برهه ای😂😂😂 الانم ۶ سال ازدواج کردم.به صورت سنتی.و زندگی خوبی دارم.برای آشنایی هم ازین چت ها و تلفن حرف زدن های رومخ و طولانی مدت هم نداشتیم😝۳ جلسه صحبت+۲ جلسه مشاوره=عقد کنون😁 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
خب ماجرا از این قراره که تو حرم حضرت معصومه نشسته بودم یه خانمی اومدن و گفتن میشه این شماره رو برام بگیرین برام انگاری شارژ نداش گوشیشون منم گرفتم و بعد تموم شدن صحبتشون پرسیدن شما چن سالتونه منم گفتم ۱۹ پرسیدن قصد ازدواج داری شما منم ک طبق معمول گفتم خیر😶 انگار اصن نظر من براشون مهم نبود شروع کردن به شرح دادن موضوع 😂 میگفتن طرف اهل مشهده و بیس سالشه و باباش کارخونه بستنی داره🚶🏻‍♀️ میگفتن ک چرا قبول نمیکنی آخه میری اونجا بستنی میخوری و این صوبتا😑😂 قیافه ی من : 😳 اون بستنیا: 🤣 آره دیگه خلاصه خیلی اصرار کردن منم هی میخواستم بپیچونم 😂 بعد تهشم گفتن پوشیه تو بردار میخوام ببینمت گفتم خواهر من عزیز من من ک گفتم جوابو باز چی چیو میخوای بپسندی 🥴😂 ولی نگا پس فردا ازت میپرسن هدفت چی بوده از ازدواج میگی برا بستنی 😔😂💔 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
این سوتیم برمیگرده ب چن سال پیش که دبیرستانی بودم یکی از اقواممون زنگ زدن که داریم میایم خونتون اینا یه پسرداشتن چند سالی ازم بزرگتربود این بندگان خدا اومدن و مامانم براشون خربزه آورد منم از اونجایی که جمع خودمونی بود و خیلیم ته خربزه رو دوست دارم اومدم وسط خونه رو زمین نشستم وشروع کردم به خوردن یکم که گذشت دیدم خونه ساکته سرمو آوردم بالادیدم همه محوتماشای منن😑😑😑😑مامانم که دیگه از خجالت سرخ شده بود😣😣دیگه مهمونا پاشدن رفتن بعد زنگ زدن ما اومده بودیم ازدخترتون خواستگاری کنیم ولی طلفک هنوزخیلی بچس😢😫خب من چه بدونم اونا اومدن خاستگاری آبرو خودم و خانوادمم بردم😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
من یه دوست همکلاسی داشتم که خیلی دختر خوبی بود و دوست داشتم ازدواج خوبی بکنه. از وقتی خودم ازدواج کردم، برای اون هم دنبال شوهر میگشتم😅 انقدر مصمم و پیگیر بودم هرجا صحبت از دختر خوب بود شماره شو میدادم. آخرش، یکی از دوستان خانوادگی مون گفت من یک گروه زدم دختر پسرها رو آشنا میکنم. مشخصات دوستت رو به من بده تا من اگر پسر مناسبی پیدا کردم معرفی کنم. مشخصات دوستم رو گفتم، گفت نه من اینجوری یادم میره، بنویس که فراموش نکنم، واسش تایپ کردم و فرستادم. (این رو هم بگم که این دوست من خیلی به معرف حساسه یعنی حتی اگر معرف رو نشناسن یا خواستگار اسم معرف رو‌ نگه، جواب رد میدن کلاً.) حالا اون دوست خانوادگی ما، گویا پیامی که من واسش نوشتم رو گذاشته بود توی گروه همسریابی، و راه و بیراه خواستگار به دوستم زنگ میزده و میگفتن فلانی (فامیلی منو میگفتن) شماره ی شما رو گذاشته تو گروه و شما رو معرفی کرده🙈🙈😩😩😩 از اونجایی که این دوست من هم گزینه ی ایده آل و با کمالات و مرفهی هست، خیلی ها باهاشون تماس گرفتن که اصلاااااا بهم نمیخوردن😭😭😭😭😭 دوست منم بعد مدتی با روی باز بهم گفت ممنون که به فکرمی ولی ممکنه شماره مو توی گروه ها نذاری، ما معرف واسمون خیلی مهمه😩😩😭😭😭 یعنی از خجالت آب شدم. کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
یه بار واسه دختر خالم خواستگار اومد من 10سالم بود طرف گفت واسه امر خیر مزاحم شدیم 😂 منم دویدم به مامانجونم گفتم گدا اومده دره خونتون 😂😂😂😂😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
بابا برید خدارو شکر کنید الان خانواده‌ها اجازه میدن برید با هم صحبت کنید من ۴۰ سال پیش ازدواج کردم، به خانوادمون گفتم می‌خوام خواستگار رو ببینم و ازش چند تا سوال بپرسم، برادرم گفت لازم نکرده هر سوالی داری بهم بگو من ازش می‌پرسم 😳 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
خاطرات سمی خواستگاری
بابا برید خدارو شکر کنید الان خانواده‌ها اجازه میدن برید با هم صحبت کنید من ۴۰ سال پیش ازدواج کردم
به این بنده خدا بگید برو خدا روشکر کن میدونستی خواستگار برات اومده به مامان من گفتن بلند شو برو خرید عروسی گفته با کی گفتن پسر عمت😐😐😂😂😂😂😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
دیگه این به این بنده خدا بگید بره خداروشکر کنه داره به جاهای باریک می‌کشه 😶🙃 کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
آخییی 😂فک کردم فقط خودم بدبختم برام خواستگار اومده هم دانشگاهی هستیم باهم میخواستیم بریم حرف بزنیم جلسه اول نزاشتن جلسه دوم هم خانواده گفتن جلوی ما حرف بزنید بعدش یه جلسه گذاشتیم 🙈😒😐قرار شد حرف بزنیم خانواده های محترم از پشت در گوش میدادن سر همین نشد خوب حرف بزنیم تازه زودم مجبور کردن تموم کنیم تلفنی و پیامک هم که اجازه نمی‌دن و میگن حق ندارین تو دانشگاه هم باهم صحبت کنید ،اگرم بخوایم جایی بریم میگن ما هم باید باهاتون باشیم 🤧 تازه اونم فقط حرفه تا الان که نزاشتننننننن😬🔪حق دارم خودمووو بکشممممم؟ کانال خاطرات سمّی خواستگاری 🙊🙊🙊🙊 @khastegarybazi
بعضیا فکر می‌کنن هر چی که تو سنت قدیمی بوده خوب و منطبق بر فرهنگ دینی بوده، در صورتی که ما تو زمینه ازدواج و خواستگاری کلی سنت اشتباه داشتیم که به نظرم یکی از مهمترین هاش همین سلب اختیار از دختر و پسر برای انتخاب و آشنایی قبل ازدواج بوده. درسته امروز اوضاع خیلی فرق کرده با گذشته اما هنوز هم هستن خانواده‌هایی که با اکراه به دختر و پسرشون اجازه صحبت میدن و وقتی تعداد جلسات بیشتر از دو سه تا میشه مانع جلسه مجدد میشن. @khastegarybazi
یه عده قابل توجهی از دخترا و پسرا صرفا به دلیلی اینکه تو خواستگاری‌های این مدلی والدینشون اجازه صحبت و آشنایی نمی‌دن، برای شناخت فردی که می‌خوان باهاش ازدواج کنند درگیر دوستی و روابط این چنینی شدن در حالی که شاید اگر این سخت گیری های بیهوده و الکی نبود شاید این اتفاق نمی‌افتاد. @khastegarybazi
گاهی اوقات این اجازه ندادن‌ها و تصمیم گیری والدین به جای فرزند به خاطر کنترل گری زیاد والدینه، یعنی پدر و مادر فرزندشون رو در اون حدی نمی‌دونن که بتونه برای خودش تصمیم بگیره و میخوان به جای او شریک زندگی اش را انتخاب کنند‌. آقای کثیری امروز ساعت ۱۷ می‌خوان در مورد کتاب والدین سمی صحبت کنند و یک بخش از صحبت‌هاشون در مورد این نوع والدینه، اگر پدر و مادر هستید حتما عضو کانالشون بشید و لایو امروز رو نگاه کنید لینک کانال آقای کثیری 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4 حتما عضو شوید☝️☝️
خاطرات سمی خواستگاری
گاهی اوقات این اجازه ندادن‌ها و تصمیم گیری والدین به جای فرزند به خاطر کنترل گری زیاد والدینه، یعنی
🖐این پیام تبلیغ نبود با این که احتمالا تبلیغ گرفتن بتونه برای کانال درآمد خوبی داشته باشه و میشه هر شب داخل کانال تبلیغ گذاشت اما من برای اینکه مخاطب اذیت نشه داخل کانال تبلیغ قرار نمی‌دم. منتهی چون خودم چند ساله مطالب آقای کثیری رو تو حوزه تربیت خیلی جدی پیگیری می‌کنم،به نظرم برای والدین خیلی می‌تونه خوب و موثر باشه پیگیری این مطالب ادرس کانالشون 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
سوال یکی از مخاطبامون راجع به معرفی توسط مجموعه‌هایی که کار واسطه گری می‌کنند. لطفاً اگر در مورد تعامل با مجموعه‌هایی که کار واسطه گری می‌کنند، خاطره‌‌ای دارید برامون ارسال کنید. آیدی ارسال خاطره 👇👇 @admin_khastegarybazi