#بسم_الله
.
#شب_و_قلندر؛ روایتگر زندگی راهزنی ست که قلب سنگی خود را از ورود هر گونه عشق محبتی دور کرده است، اما یک قالیچه که ثمره ی یکی از غارت های او و دار و دسته اش است مسیر زندگی او را تغییر می دهد؛ افراسیاب دل به نوای کمانچه زن درون قالیچه می دهد و همراه آن نوا راهی کوه و صحرا میشود تا گمشده ی کودکی خود را بیابد.
در مسیر خود با آدم های مختلف برخورد می کند و همه نشانی قبیله ی آفتاب نشین را برای یافتن گمشده اش به او میدهند. افراسیاب در زمستانی سوزناک به خموشان، محل قبیله ی آفتاب نشین، میرسد زمانی که قبیله کوچ کرده است اما در آن کوهستان زنی شولاپوش را میبیند که خورشیدی می شود بر سرمای زمستان زندگی افراسیاب راهزن...
ادامه ی این داستان تاریخی و عاشقانه را در کتاب #شب_و_قلندر بخوانید و لذت ببرید.
پ.ن1: قلم روان و داستان فوق العاده ی خانم #منیژه_آرمین کتاب #شب_و_قلندر را در دسته ی کتاب های به یادماندنی که خوانده ام قرار داد.
پ.ن2: رشد یک انسان را می توانیم در طول داستان ببینیم و لذت ببریم؛ افراسیاب در طول داستان پخته میشود و تکیه گاه...
@khat_bee_khat
#بسم_الله
#شباویز؛ جلد دوم کتاب دلچسب #شب_و_قلندر است که در فصلی جدید و باگذشت چند سال به زندگی افراسیاب و شیرین نگار می پردازد.
افراسیاب و شیرین نگار چارچوب های قصه اند و روایت زندگی سیاسی و اجتماعی و عاشقانه ی فرزندانشان متن داستان است.
.
برشی از کتاب 👇
✔ شیرین نگار کنار پنجره نشسته حالش بهتر شده بود. آفتاب پاییزی روی شاخه های درخت بود. رضاداد گوشه اتاق ایستاده و از مادر عکس می گرفت. توی دوربین به دقت به چین های دور لب و پیشانی مادر که حکایت های بسیار در خود داشت، نگاه می کرد.
- مادر، به دوربین نگاه کن.
ولی منظورش این بود که به او نگاه کند. از نگاه دوربین میخواست ببیندش. انگار واهمه داشت رودررو چشم های او را بکاود. چشمهایی که زندگی انسانهایی پشتش پنهان بود
شیرین نگار می گفت: «جوری از من عکس میگیری که حس می کنم می خواهم بمیرم.»
رضاداد، دوربین را رها می کرد. پیشانی مادر را می بوسید و گفت: «نه مادر جون عکست را می گیرم چون خوشگل هستی. خوشگل ترین زن دنیا.»
افراسیاب از راه رسید و کنار او نشست و گفت: «حالا عکس درست میشود. »
رضاداد دوربین را بالا می گیرد و دکمه را فشار میدهد تیلیک» و زیر لب می گوید: «مرغان عشق! »
____♡♢♡____
#پ.ن1: اگر از خواندن#شب_و_قلندر لذت بردید جلد دم آن یعنی #شباویز را از دست ندهید.
#پ.ن2: داستان در دوره ی تاریخی گذر از قاجار به پهلوی روایت شده است،
شما می توانید گوشه ای از اتفاقات آن دوره را با حضور استاد کمال الملک،فرخی یزدی، دهخدا آقای مدرس در داستان ببینید.
📚 @khat_bee_khat
#بسم_الله
#مرد_رویاها ؛ روایتگر بخشی از زندگی مردی است از جنس باران.
پیرو امیرالمومنین علی علیه السلام بودن در زندگی چمران متبلور است؛ #سیدمهدی_شجاعی با قلم شیوا و مانای خود با روایت شرایط بحرانی و صحنه های دلهرهآور، بصیرت، شجاعت و توکل چمران را به طور زنده جلوی چشمانمان می آورد و نفس هایمان را حبس و اشک هایمان را جاری می سازد.
#شهید_مصطفی_چمران یکی از زیباترین پارادوکس های عالم خلقت است؛ کسی که دلیری در جنگیدن، زهد در عبادت، ورع در علم اندوزی و خستگی ناپذیری را در کنار معرفت و عشق به اهل بیت علیه السلام دارد.
#پ.ن1:
کتاب #مرد_رویاها به سبک فیلم نامه و در 13 قسمت نوشته شده و قسمتی از زندگی چمران در آمریکا، مصر و لبنان را در برگرفته است.
#پ.ن2:
امام خمینی (ره) فرمود: مثل چمران بمیرید؛ کاش قبلش مثل چمران زندگی کرده باشیم... پیرو محض مولا
#پ.ن3:
آقای نویسنده #سیدمهدی_شجاعی گرامی سپاس بابت نگارش کتاب #مرد_رویاها
فقط
کاش کتاب جلد دوم داشته باشد.
#پ.ن4:
همیشه شیفته ی چمران و مسلکش بودم و حال شیفته تر...
📚@khat_bee_khat
#بسم_الله
.
#یک_عاشقانه_ی_آرام
روایت زندگی گیله مردی معلم است که در پی یافتن ناب ترین عسل دنیا راهی کوه های سبلان میشود.
معلم ادبیاتی که از قضا مبارز هم است؛در چشمان سیاه دخترآذری،همسنگری را یافته،که اهل مبارزه است و چه بهتر که این دختر، عسل اصل هم باشد...
گیله مرد و عسل زندگی پر تب و تابشان را در روزگار پر از خفقان و در اوج مبارزات سیاسی شروع می کنند و با همه ی روزمرگی های یک زندگی، نمی گذارند عشق در بین شان رنگ ببازد و شکل عادت به خود بگیرد.
آنها زندگی را به یک عاشقانه ی آرام بدل می کنند.
#نادر_ابراهیمی گرامی نیز این اثر را به عسل زندگی خویش، فرزانه تقدیم کرده است.
●|بریده کتاب✂📖
✔عشق به دیگری ضرورت نیست ، حادثه است.
عشق به وطن ضرورت است نه حادثه
عشق به خدا ترکیبی است از ضرورت و حادثه.
پ.ن: #یک_عاشقانه_آرام به سبک گفتگو محور نوشته شده است نه داستان محور که این نوع نگارش بر دلچسب بودن داستان افزوده است.
#نادر_ابراهيمي
#انتشارات_روزبهان
#بسم_الله
#رمان_نه_آبی_نه_خاکی
#نویسنده: #علی_موذنی
#انتشارات_سوره_مهر
#نه_آبی_نه_خاکی
خلوتگاه عاشقانه ی یک جوان رزمنده است... و دفترچه خاطراتی سرشار از گفتگوهایی ناتمام برسر رفتن یا ماندن...
(شما اگر جای او بودید و دلداده؛ کدام را انتخاب می کردید؟)
+اگر بخواهم طعم #نه_آبی_نه_خاکی را وصف کنم؛ تلخ است و شیرین...
دست نوشته هایی که از هجوم ترکش های دشمن به خاک جبهه پناه می برد و چند سال بعد گروه تفحص برای #بیدار کردنمان و به رسم امانت به یادگار می آورندش.
.
💡برشی از کتاب 📖 ✂
✔«به یابنده
ای که این دفترچه را پیدا می کنی ،اگر مردی آن را به یکی از نشانی های زیر برسان، اگر هم مرد نیستی که یک فکری به حال نامردی خودت بکن. 》
.
.
#پ.ن
کتابی ست عجیب دلچسب🎈...
هرکس خوانده،پشیمان نشده :)
#مطالعه_به_شرط_لذت💚👌
#بسم_الله
#نخل_و_نارنج
روایتی شیوا و فصیح است که #شیخ_مرتضی_انصاری (این مرجع عالیقدر) را با تمام خصایص منحصر به فرد ایشان چون "خودساختگی،مناعت طبع و پرهیزکاری" به گونه ای معرفی می کند که آه حسرت مان بلند میشود که؛ ای کاش پیش تر این فقیه را شناخته بودیم و چه تاسف آور است که شیعه از تاریخ خود و مفاخرش هیچ نمی داند.
♢برشی از کتاب 📖 ✂
✔سید ناگهان گویی لابهلای نخلها چیزی دیده باشد، سر بلند کرد و به دوردست خیره شد. از حرکت ایستاد و افسار را رها کرد.
_ خبری شده سید؟
_ این راه که میرویم، مسیر حرکت حضرت حجت است. روزگاری هزاران هزار سیاهپوش این خاک را با پای پیاده خواهند کوبید تا آمادهٔ قدوم سربازان آن حضرت شود. میبینم دورانی را که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت میآيند و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد.
♧پ.ن1
با شنیدن نام نجف اشرف و باب القبله ی حرم مولایمان، هربار چشمان مان به دنبال نور ضریح منورشان گشت و چون نیافت، به اشک نشست.
♧پ.ن2
#آقای_یامین_پور گرامی
با شناخت #شیخ_اعظم مشتاق شناخت و درک بیشتر #سیدعلی_شوشتری نیز شدیم... پس بسم الله
@khat_bee_khat
#بسم_الله القاصم الجبارین
خبر آمد...خبری که یک ملت را داغ کرد و داغدار...
اما ثمره ی این داغی متفاوت خواهد بود؛ این داغی گروهی را پخته میکند، گروهی را میسوزاند...اما گروه سوم؛ خدا نکند جزء آن گروهی باشی که داغیت داغی سردشدنی ست!
○آن عده که پخته می شوند و آنان که می سوزند؛ بهره مندان از برکات خون #حاج_قاسم اند.
یکی با پخته شدن، بصیر میشود و روشنایی می بخشد و آن دیگری می سوزد تا باد خاکسترش را در همه جا پخش کند و ذره ذره اش بشود یک #حاج_قاسم و مبلغ این بیداری باشد...
●اما افسوس برای آنان که روزگار سردشان می کند...بدا به حال سردشدگان که خون #حاج_قاسم ها هم بیدارشان نمیکند و حقا که آنان مصداق آیه ی "صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُون" خواهند بود...
#ما_را_بکشید_زنده_تر_میگردیم👊
#کاش_خاکت_سردمان_نکند_سردار🙏
#انتقام_سخت نتیجه ی #انتخاب_درست ما نیز خواهد بود.
⚫️ @khat_bee_khat 🏴
#بسم_الله
#نخل_و_نارنج
روایتی شیوا و فصیح است که #شیخ_مرتضی_انصاری (این مرجع عالیقدر) را با تمام خصایص منحصر به فرد ایشان چون "خودساختگی،مناعت طبع و پرهیزکاری" به گونه ای معرفی می کند که آه حسرت مان بلند میشود که؛ ای کاش پیش تر این فقیه را شناخته بودیم و چه تاسف آور است که شیعه از تاریخ خود و مفاخرش هیچ نمی داند.
♢برشی از کتاب 📖 ✂
✔سید ناگهان گویی لابهلای نخلها چیزی دیده باشد، سر بلند کرد و به دوردست خیره شد. از حرکت ایستاد و افسار را رها کرد.
_ خبری شده سید؟
_ این راه که میرویم، مسیر حرکت حضرت حجت است. روزگاری هزاران هزار سیاهپوش این خاک را با پای پیاده خواهند کوبید تا آمادهٔ قدوم سربازان آن حضرت شود. میبینم دورانی را که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت میآيند و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد.
خط به خط, همراه ما باشید🌹
🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776