#شهیدانه❤️
کمک به آدمهای مستحق، کار همیشگیش بود. یک سوم حقوقش را به من میداد برای خرجی، بقیهاش را صرف اینجور کارها میکرد. چهل پنجاه روزی از شهادتش میگذشت که چند نفری آمدند خانهمان. میگفتند: ما نمیدونستیم ایشون فرمانده بوده. نمیشناختیمش. فقط میاومد بهمون کمک میکرد و میرفت. عکسش رو از تلویزیون دیدیم.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
@khate_atash
#شهیدانه❤️
🌱بعد از فرماندهی پشتیبانی، اولین نفری بود که وارد ستاد کل میشد؛ رأس ساعت. طوری قدم برمیداشت که وقتی وارد راهرو میشد، میفهمیدیم تیمسار آمده است. یک صلابتی داشت. راه که میرفت، مستقیم حرکت میکرد؛ نه یک سانت این طرف، نه یک سانت آن طرف. به دفتر که میرسید، با همه دست میداد. بدون استثنا؛ از مسئول دفتر گرفته تا ارباب رجوع و سرباز. با همه سلام و احوالپرسی میکرد. وارد هم که میشد، بلافاصله کارش را شروع میکرد.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
🇵🇸@khate_atash
#شهیدانه❤️
🌱موقع اذان، الله اکبر را که میگفتند، صیاد هم تکبیر نمازش را میگفت!
این نماز اوّل وقت چیزی بود که من هیچ وقت ندیدم که ترکش کند!
اصلاً جزو متعلقاتش بود!
دیدهاید بعضی چیزها همیشه همراه آدم هست؛
نماز اوّل وقت هم همیشه همراه او بود!
چنان الله اکبر میگفت که انگار نماز آخرش را میخواند!
چنان با عشق نماز میخواند که گویی به آسمان وصل شده است!
می گفت :
هرچه دارم، از نماز دارم. تأکید داشت نماز را اول وقت بخوانیم. وقت هایی که خانه بود، نماز مغرب و عشا را به جماعت می خواندیم. به امامت خودش.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
🇵🇸@khate_atash