eitaa logo
خاطرات من و امر به معروف هام🌹
54 دنبال‌کننده
151 عکس
71 ویدیو
9 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🌹🌺 اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک 🌺🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
صفحه ۱ سلام. خدا رو شکر دیروز (۲۸ مرداد ۱۴۰۳) با پسر وسطیم رفتیم تهران دانشگاه و مواردی تذکر دادیم الحمدلله. اول ک در ماشینی نشستیم تا ب تهران برسیم، پسرم بغلم بود، خانم کناریم مانتویی بود ولی محجبه بود خدا رو شکر. یه دختر ۲۴ ساله داشت و یه پسر بزرگ‌. میگفت دخترم زبان تدریس میکنه، اولهاش خوب بود ولی الان نه نماز میخونه نه حجاب رو رعایت میکنه، هرچی میگم گوش نمیکنه. راهنماییش کردم ک کتاب براش بخره، مثلا کتاب ناگفته های صورتی رو بخره برای دخترش ک بخونه و إن شاءالله متوجه بشه. یه برگه درباره حجاب داشتم، گفتم اینو ببرید بدید دخترتون بخونه شاید مفید واقع شه. درباره اینکه تذکر بدید ب دیگران باهاش صحبت کردم. گفت آخه دختر خودم رعایت نمیکنه چه جوری ب بقیه بگم‌؟! گفتم نه ببینید اشکالی نداره، حضرت نوح(ع) هم پسرشون کنعان ب حرفاشون گوش نمیدادن ولی حضرت نوح ع باز هم مردم رو و همچنان پسرشون رو ارشاد میکردن. خب ممکنه یکی در محیطی قرار بگیره یا همنشین هایی داشته باشه ک خوب نباشن و او هم تاثیر بگیره از اون محیط. پس این مانعی نمیشه برای امربمعروف دیگران. البته اینو هم گفتم بهشون ک حضرت نوح ع همسرشون خوب نبودن، احتمالا بخاطر همین ک مادر کنعان خوب نبوده او هم بعدا بد شد. چون مادر خیلی تاثیر داره. در بین پیامبران ع همسر حضرت نوح ع و همسر حضرت لوط ع، این دو زن خوب نبودن. از همسران امامان معصوم علیهم السلام ، همسر امام حسن مجتبی ع و همسر امام جواد ع خوب نبودن و اصلا همسرانشون قاتل شدن و سم دادن ب امام حسن ع و امام جواد ع و اونها رو ب قتل رسوندن و این دو امام عزیزمون شهید شدن 😭 ولی خب این مسائل ک عضوی از خانواده ی خود این پیامبران ع و این دو امام ع خوب نبودن، مانعی نشد برای ادامه ی هدایت و ارشاد مردم توسط این پیامبران و امامان ع، بلکه ایشان ب وظیفه ی خود همچنان عمل کردن تا اینکه کلی انسان دیگه رو هدایت کردن الحمدلله ❤️ خلاصه با این خانمی ک کنارم بودن، صحبت کردیم بازم، در گوشیشون هیچ فضای مجازی نداشتن، و کلا اهل اینترنت نبودن، ایتا رو بهشون نشون دادم، چند تا از کانالهای خوب مثل پاورقی و روشنگری و حجاب و... و گروههای خرید وفروش خانمها ک مثلا هرکسی تولیداتی مثل ترشیجات و لباسها و ... میفروشن بهشون نشون دادم و گفتم ایتا رو نصب کنن و عضو این کانالها بشن و ما هم براشون مطلب و فیلم میفرستیم میتونن ب دخترشون نشون بدن، إن شاءالله ک مفید واقع شه و دخترشون اهل نماز و حجاب شن❤️❤️ شماره هامون رو ذخیره کردیم و خداحافظی. الحمدلله هم صحبتی خوبی بود. در ادامه ی مسیر تا دانشگاه بازم چندین مورد بودن ک کشف حجاب بودن، تذکر دادیم خدا رو شکر یا برگه دادیم ب اونایی ک ضعیف الحجاب بودن. یه قسمت از مسیر ک باید با خط واحد میرفتیم، و دو سه خانم در ایستگاه کشف حجاب بودن و تذکر داده بودیم و یکیشون دیگه شروع کرده بود ب گفتن اینکه مگه فوضولید و ...، دیگه من نموندم اونجا ک با خط برم، پیاده رفتیم با پسرم با یه لپ تاپ و کتاب و وسایل سنگین ک رو دوشم بود🤪 اون یک ایستگاه رو پیاده رفتیم. در مسیر درخت جالبی بود ک پسرم رو کمک کردم رفت بالاش و یه عکس گرفتم ازش و 😅 یه کم سعی کردم خاطرات خوبی بشه براش إن شاءالله 🌺 یه کم بعدش یه خانمی حدود ۵۰-۶۰ ساله نشسته بودن روی نیمکت، اینجا ک بودیم حدودا ساعت ۸ صبح بود. پوشششون زیاد بد نبود ولی موهاشون از جلو بیرون بود و تمام ناخنهای دست و پاشون رو لاک قرمز زده بودن. رفتم سلام و صبح بخیر گفتم و ایشون یه کم با پسرم صحبت کردن و گفتن دیدم ک رفتی بالای درخت، آفرین خیلی قوی شدی و.. و دیدم ک مامانت یه عکس قشنگ ازت گرفت و ...😅 تشکر کردم و گفتم دیدم شما تنها هستین گفتم بهتون بگم اینکه تمام انگشتهای دست و پاتون رو لاک زدین باعث میشه غسل باطل شه. گفت آخه من اصلا غسل بهم واجب نمیشه! با خودم گفتم آهان چون سنشون زیاده دیگه عذر شرعی ندارن ک غسل کنن و ...، گفتم خب وضو و نماز هم باطل میشه. گفت اصلا من نماز نمیخونم، گاهی میخونم، بعد با یه حالت شوخی و ..گفت اصلا من لا مذهبم😱🤦‍♂ گفتم نه آخه بهتون نمیاد. گفت نه حالا گاهی میخونم گاهی نه.گفت سعی میکنم کارهای خوب انجام بدم ولی نماز نمیخونم😳🤔 گفتم خب نماز خواندن هم ب بقیه خوبی هاتون اضافه کنین. گفت باشه چشم. گفتم نزدیک اربعین هم هست برای ما هم دعا کنین. گفت باشه شمام ما رو دعا کنین محتاج دعام. دیگه خداحافظی کردم و دست دادم بهشون، ایشون هم بلند شدن و گفتم راحت باشین بشینین و خلاصه از این تعارفها و ... رفتیم. توی راه برای پسرم توضیح دادم ک این که اون پیرزن میگفت نماز نمیخونم ولی کارهای خوب میکنم، این خانم باید بدونه ک خدا گفته اگه نماز نخونید بقیه کارهای خوبتون هم قبول نیست. خب اصلا نماز خودش مهمترین کار خوبه، چون ادب و تشکر ما رو نسبت ب کسی ک ما رو آفریده و کلی نعمت بهمون داده نشون میده https://eitaa.com/khaterat_man
ادامه ی صفحه ۲ (نمیشه گفت کسی با ادبه در حالیکه ک ادب نسبت ب بزرگتر و خالقش رو رعایت نمیکنه.) باز رفتیم جلوتر، یه پیرزنی دیدیم ک شالشو انداخته بود و شلوار هم نپوشیده بود و مانتوش تا دقیقا زیر زانوش بود. گفتم خانم شالتونو سر کنین، گفت نمیخوام. همینجوری ک داشتیم میرفتیم گفتم شلوارم بپوشین😅 گفت ب تو ربطی نداره! ( البته برام مهم نبود و نیست این حرفایی ک بهمون میزنن در جواب خیرخواهی. دیگه عادی شده برام خدا رو شکر. ناراحت نمیشم. حتی خنده م گرفته بود ک با اینکه بعد از خیرخواهی اول بهم گفت نمیخوام، بازم من خیرخواهی دوم رو انجام دادم و گفتم شلوارم بپوشین😅) خلاصه رد شدیم رفتیم، ب پسرم گفتم بعضی پیرزنهای اینجا چرا اینجوری شدن؟!🤦‍♂ دیگه رسیدیم دانشگاه خدا رو شکر چندین مورد هم پلاک ماشینهایی ک داخلشون کشف حجاب بود ب پلیس گزارش دادیم خدا رو شکر. داشتم تو خونه فکر میکردم درباره این حرف اون خانم ک بهم گفت مگه فوضولی و ...، البته ما دیگه داشتیم میرفتیم ک اینجوری میگفت. ما هم توجه نکردیم رفتیم. منتها ب لطف خدا این ب ذهنم رسید ک میتونیم در جوابشون بگیم من فقط قانون رو یادآوری کردم بهتون، این نشون میده ک من شهروند قانون مداری هستم، یا شهروند وظیفه شناسیم. یا شهروند مسئول یا شهروند مسئولیت پذیری هستم، این اسمش فوضولی نیست. یا مثلا میشه گفت این خیرخواهیه، این دلسوزیه، فوضولی نیست. در آخر بابت همه امربمعروف هایی ک کردم از خدا تشکر کردم و بابت همه امربمعروف هایی ک باید میکردم و نکردم از خدا خواستم منو ببخشه و هدایتم کنه إن شاءالله🌺 https://eitaa.com/khaterat_man
ادامه ی صفحه ۳ وقتی رسیدیم دانشگاه، دانشگاه خدا رو شکر یه سری تغییراتی کرده بود، مثلا حیاط رو آسفالت کرده بودن و حوضش رو رنگ زده بودن و ...، حالا با اینا کاری ندارم. از اون موقعی ک اومدم این دانشگاه، هر دفعه احساس کردم یه چیزی لازم هست در دانشگاه، رفتم پیش معاونت دانشگاه و مطرح کردم و در واقع مطالبه کردم، الحمدلله هر دفعه بخشی از مطالبات رو انجام دادن. دیروز هم دیدم خدا رو شکر چندتا دیگه از مطالبات رو انجام دادن😍 دانشگاه ما یه ساختمان داره ک رئیس دانشگاه و معاونین و اساتید اونجا هستن و یه ساختمان داره ک دانشجوها و بخش دیگری از اساتید و کارگاه ها و ...هستن و کلاسهای دانشجوها در این ساختمانه. و بخشهای دیگه هم در دانشگاه وجود داره. معمولا ب دانشجوها اجازه نمیدن ک وارد ساختمان اساتید بشن، ولی من میرفتم😅 اونام تذکر دادن ولی بعد خدا رو شکر استادم گفتن میتونن هماهنگ کنن ک اون ساختمون هم برم. چون نمازخونه ی اون ساختمان بهتر بود و نماز جماعت اونجا برگزار می‌شد، ولی در نمازخانه ی ساختمان دانشجویان نماز جماعت نبود، من برای نماز ب اون ساختمون میرفتم. خلاصه متوجه تفاوتها شدم و اونا رو برای ساختمون خودمون هم مطالبه میکردم. مثلا در سرویس بهداشتی اون ساختمان، دمپایی هم گذاشته بودن ک برای وضو گرفتن راحت باشن و جاکفشی و ..، ک بنده خواستم برای سرویس بهداشتی ساختمان دانشجوها هم بذارن. ک خدا رو شکر دفعه بعد که رفتم دیدم گذاشتن الحمدلله😍 و جالب بود ک یکی از اساتید خانم ک در ساختمان دانشجویان بودن، با هم ک صحبت میکردیم، اظهار خوشحالی کردن از این اقدامشون، ک دیگه من نگفتم ک مطالبه ی من بوده😅 گفتم بله خدا رو شکر😍 و همون اول ک رفتم دیدم قبله ای ک در نماز خانه ی ساختمان دانشجویان، بچه ها ب اون سمت نماز میخونن، حدود ۲۰_۳۰ درجه با قبله ی نمازخونه ی اساتید متفاوته😅🤦‍♂ ک اینو ب استادمون و معاون دانشگاه گفتم، گفتن ما قبله ی ساختمون خودمون رو همه ش چک میکنیم درسته😅 گفتم پس اگه میشه یه علامت قبله در ساختمان دانشجویان بگذارید. گفتند باشه. ولی خب تا اونا این کارو انجام بدن، من خودم روی یه برگه دفترچه کوچک فلش قبله رو کشیدم و زاویه رو نوشتم و ب دیوار چسباندم. اونا هم بعد از حدود چند ماه خدا رو شکر دیدم اومدن برگه ی خوبی چاپ کردن و نصب کردن و برگه ای ک بنده چسبونده بودم درآوردن 😍 حالا عکسشو میذارم إن شاءالله https://eitaa.com/khaterat_man
صفحه ۴ چند ماه پیش هم از معاونت مطالبه کرده بودم ک نمازخانه دانشجویان رو هم مثل نمازخانه ساختمان اساتید یه کم بهش برسن و کتیبه و ...نصب کنن،جا مهری نصب کنن،کمد قرآن و مفاتیح و کتاب بذارن وگفتم خدا رو شکر اذان در ساختمان اساتید پخش میشه ولی صدای اذان در ساختمان دانشجویان و فضای حیاط دانشگاه پخش نمیشه.ازشون خواستم اگه میشه اذان در محوطه دانشگاه هم پخش بشه ک چون اونجا جزء بالاشهر تهران محسوب میشه،در اون فضا هم صدای اذان بپیچه و تاثیر مثبت داره بالاخره ایشون گفتن چون این دانشگاه یه سری کارهای علمی انجام میدن که نمیخوان خیلی کسی اطلاع داشته باشه،و حتی خیلی از ساختمانهای مسکونی اطراف دانشگاه اصلا نمیدونن اینجا دانشگاهه، نمیتونیم صدای اذانو در محوطه پخش کنیم.ولی گفتن نمیدونستن ک اون ساختمان صدای اذان نمیاد بهشون گفتم وقتی داخل ساختمان دانشجوها هستیم،اصلا صدای اذانو از مساجد بیرونم نداریم‌ دیروز ک رفتم دانشگاه،خدا روشکر دیدم در نمازخانه دانشجویان،هم جامهری ب دیوار نصب کردن،هم چوب لباسی گذاشتن و چادرها رو رویش گذاشتن و هم ۲بسته کامل ساک و جانماز بزرگ سه تایی و چادر و تسبیح زیبا گذاشتن😍و جالبتر اینکه وقت اذان ک شد صدای اذان در ساختمان دانشجوها هم پخش کردن الحمدلله😍 خیلی خوشحال شدم.اینا شاید کارهای کوچکی باشه ولی تاثیرات مثبت زیادی داره در روحیه و همچنین نشون میده ک مطالبه اثر داره الحمدلله😍 یکی از اعضای هیئت علمی اونجا ک خانم هستن دیدم،ایشونم ابراز خوشحالی کردن از پخش اذان در این ساختمان😍ولی دیگه نگفتم ک ب لطف خدا و اهل بیت ع و شهدا مطالبه کردم😍گفتم بله الحمدلله عالیه😍 @khaterat_man
خاطرات من و امر به معروف هام🌹
#خاطره صفحه ۱ سلام. خدا رو شکر دیروز (۲۸ مرداد ۱۴۰۳) با پسر وسطیم رفتیم تهران دانشگاه و مواردی تذک
صفحه ۱ سلام. صبح بخیر 🌺 یکشنبه هفته پیش ک رفته بودیم تهران و خاطره مو نوشته بودم، یه قسمتی از مسیر ک سوار خط واحد بودیم، حدود دو تا ایستگاه مونده ب آخر مسیر ، یه خانمی سوار شد ک مقنعه شو انداخته بود دور گردنش و کشف حجاب کرده بود متاسفانه، یه نفرم در همون ایستگاه بیرون نشسته بود و کشف حجاب بود متاسفانه. معمولا وقتی خانمهایی ک کشف حجاب کردن وارد خط میشن و میان سمت زنانه ، میتونم باهاشون صحبت کنم و تذکر میدم خدا رو شکر ، ولی اخیرا مد شده بعضی ها میرن مردونه میشینن، ب همون صورت کشف حجاب🤦‍♂ تو این مدتی ک میرم تهران و با خط واحد داخلی ش میرم، تا الان سه بار این اتفاق برام افتاده ک کشف حجاب کرده بودن و رفتن قسمت مردانه نشستن، در دوتا از این سه مورد ک قسمت مردانه بودن، بعد از پیاده شدن رفتم بهشون برگه دادم و تذکر دادم. ولی این یک مورد آخری که همین یکشنبه پیش اتفاق افتاد،‌ دختره از در وسط خط سوار شد و یه نگاه ب سمت زنونه کرد، هرچی نگاهش کردم ک نگام کنه و با اشاره بهش بگم مقنعه شو سر کنه، نگاه نکرد. قسمت زنانه و مردانه هر دو صندلی ها پر بود تقریبا، اما جای خالی هم دو سه جایی بود زنانه. ولی این دختر رفت مردانه، با اینکه عقبهای قسمت مردانه جا بود ، رفت جلوی جلو، پشت راننده، جفت صندلی سمت راست، لبه ی صندلی ها یه آقای جوانی نشسته بود، دختره رفت به اون گفت ک بره پیش پنجره، تا این بشینه😳 پسره ولی نمیخواست بره پیش پنجره، بلند شد تا دختره بره پیش پنجره، و وقتی پسره بلند شده بود و منتظر بود تا این بره، ما از عقب چهره ش رو دیدیم، خود پسره هنگ کرده بود ک این دختره چرا اینجوری رفته اونجا میخواد بشینه، و انگار از روی ناچاری پاشد و اینم رفت نشست، بعدشم پسره نشست. (چرا وقتی مردم خودشون هم ناراحتن چیزی نمیگن، خب یه کلمه میگفت اومدم مردونه نشستم راحت باشم، نمیخوام خانم کنارم بشینه، و راه نمیداد بهش، یا کوله ش رو میذاشت اون ور، یا میگفت جفت صندلی ها رو می‌خوام حساب کنم، نمیخوام کسی کنارم باشه و ...) با خودم گفتم چیکار کنم حالا، چیزی نمونده ب ایستگاه آخر، موقع پیاده شدن میرم بهش میگم. پسر وسطیم هم ک باهام بود‌. اون خانمی هم ک در ایستگاه نشسته بود نگاهش ب سمت ما نیفتاد ک با اشاره بهش تذکر بدیم😢 بعدشم دیگه در وسط خراب شد و دیگه اصلا راننده در رو باز نمیکرد کلا. فقط دوتا ایستگاه مونده بود برسیم ب ایستگاه آخر، داشتیم میرسیدیم ک من سعی کردم زودتر با پسرم پیاده شیم ک برسم ب اون دختر ک جلوی جلو نشسته بود و باهاش صحبت کنم. یهو راننده سر پیچ نگه داشت و این دختر پیاده شد و چندتا مرد هم اون جلو اومدن ایستادن و اصلا پیاده هم نشدن سر پیچ ، همینطور منتظر موندن ک راننده بره جلوتر دقیقا داخل ایستگاه آخر 🤦‍♂ منم ک درست نبود دیگه از بین مردها برم، هیچی دیگه همینطوری صبر کردیم تا اینا پیاده شدن و ما هم پیاده‌ شدیم و دیگه هرچی نگاه کردم اون دختر رو پیدا نکردم ک بهش بگم. از این ماجرا خیلی ناراحت بودم ک چرا وظیفه مو انجام ندادم درباره این دختر و کلا این همه جمعیت در اتوبوس بود، بقیه هم ک بهش دسترسی داشتن هیچی نگفتن و انگار در ظاهر همه مون یه سری بی تفاوت بودیم🤦‍♂🤦‍♂ دیگه در همون مسیر تقریبا بقیه افراد ک کشف حجاب بودن یا ضعیف الحجاب بودن رو تذکر دادم خدا رو شکر، ولی خب این مورد رو خیلی ناراحت بودم ک نگفتم و انگار اون دختر ب هدفش رسید و راحت اومد و رفت و هیچ کس هم در این اتوبوس چیزی نگفت. با اینکه ب جز من دوتا چادری دیگه هم در اتوبوس بودن و بقیه مردم هم مانتویی بودن و ضعیف الحجاب هم بودن ولی خب از این جمعیت زیاد کسی چیزی نگفت، راننده ها هم ک اصلا هیچی، سوار میکنن و چیزی نمیگن. از اون موقع تا خونه تا چند روز هی ب اون قضیه فکر میکردم و از خدا عذرخواهی میکردم ک اون مورد رو نگفتم، البته بابت مواردی ک امربمعروف کرده بودم هم خدا رو شکر میکردم‌. ولی خب😢 خلاصه اتفاقاتی افتاد اون چند روز برام ک خیلی جالب بود و همه شون میخواست بهم تذکر بده و درس بده ک میخوام اونا رو بنویسم إن شاءالله. مثلا یکیش این بود ک بعد از اینکه خاطرات یکشنبه م رو نوشتم و در چندتا از گروههای مذهبی منتشر کردم، یه نفر تحسین کرد و چندتا استیکر فرستاد، یکی از استیکر ها رو ک دیدم، دوباره یاد اون موردی ک نشد تذکر بدم افتادم و خیلی تذکر مهمی بود برام. عکس اون استیکر رو میفرستم👇👇 https://eitaa.com/khaterat_man
ادامه ی صفحه ۲ این استیکر رو برام فرستاد ک داخلش نوشته: « هر وقت خواستی از کنار یه اشتباه ساکت رد بشی، به خودت بگو: شاید خدا منو انتخاب کرده که این اشتباه رو برطرف کنم. » 😢😢 و من ناراحت ک چرا با وجود اینکه خدا منو انتخاب کرده بود اونجا، و البته همه ی اهالی اون اتوبوس انتخاب شده بودن که در اون موقعیت قرار بگیریم و ب اون شخص تذکر بدیم ولی با درست و به موقع عمل نکردن، چیزی ب اون شخص گفته نشد. إن شاءالله خدا منو ببخشه. همینطور این قضیه ذهنمو مشغول کرده بود، ک خب میتونستم اصلا همون لحظه ک اون دختر سوار شد، من با پسرم میرفتم بهش تذکر میدادم و بعد هم پیاده میشدم و به اون دختر خانمی ک در ایستگاه کشف حجاب کرده بود هم تذکر میدادم، و با خط بعدی یا تاکسی بعدی میرفتم‌ اینطوری هر دوتا وظیفه مو انجام داده بودم و جزء بی تفاوت ها نبودم😢 و به انتظاری ک خدا ازم داشت پاسخ مثبت میدادم. همینطور گذشت تا حدود دو شب بعد از این ماجرا، پسر کوچکم رو داخل ننی خوابوندم و همچنان ب این قضیه فکر میکردم، گفتم بذار قرآن رو باز کنم تا ببینم در این مورد خدا بهم چی میفرماید. چون بارها تجربه کردم ک قرآن واقعا معجزه ست و هر دفعه بازش کنیم دقیقا در رابطه با همون اتفاقات و افکار اون زمان، برات آیه میاره و خیلی دقیق و قشنگ راهنمایی میکنه خدا از طریق قرآن 😍❤️ قرآن رو باز کردم و آیه ۷۱ سوره مبارکه یونس اومد و بسیااااار مرتبط بود با فکری که ذهنم رو مشغول کرده بود. خیلییی برام جالب بود. براتون میفرستم إن شاءالله 👇👇👇 https://eitaa.com/khaterat_man
ادامه ی صفحه ۳ ❤️ سوره مبارکه یونس ❤️ ❤️ بسم الله الرحمن الرحیم ❤️ به نام خداوند بخشنده مهربان آیه ۷۱: و خبر نوح را بر آنها بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من، اگر قیام و حضور من در میان شما، و تذکراتم درباره آیات الهی بر شما گران است، [ به هر حال] من بر خدا توکل کرده ام؛ پس کار و نیرو و معبودهایتان را یکجا کنید تا کارتان بر شما پوشیده نباشد، سپس ب کار من پایان دهید و مهلتم ندهید. آیه ۷۲: و اگر پشت کردید، من از شما مزدی نخواستم، که مزد من جز بر خدا نیست و دستور یافته ام ک از اهل تسلیم باشم. آیه ۷۳: اما او را تکذیب کردند، و ما او و کسانی را که در کشتی با او بودند نجات دادیم و آنها را جانشین [کافرین] کردیم (یعنی کافران را بردیم و آدمهای خوب رو بجاشون آوردیم)، و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم، پس بنگر که عاقبت بیم داده شدگان چگونه شد. و .... آیه ی ۷۱ رو ک خوندم خیلی برام جالب بود ک اینقدر دقیق راهنماییم داشت میکرد بابت سوالم. اینقدر برام جالب بود ک همینطور تا سه صفحه ترجمه آیات رو خوندم. عکسها رو براتون گذاشتم. در واقع خدا میفرماید ما ب حضرت نوح(علیه السلام) گفتیم ک برو به قوم خودت بگو ک اگه از حضورم و تذکراتم ناراحتین، برید با شرکاتون بیاید کار من رو یکسره کنید، من توکلم بر خداست. جالبه در ادامه خدا میفرماید ک اونا گوش ندادن ب حرف حضرت نوح ع و ما هم ب نوح گفتیم ک سوار کشتی شو و بقیه رو همه رو غرق کردیم و نوح و یارانش رو نجات دادیم😍😍 از این آیات اینطوری برداشت کردم ک در اون لحظه منم باید تذکر میدادم و بعد پیاده میشدم👇 https://eitaa.com/khaterat_man
ادامه ی صفحه ۴ از آیه ی ۷۱ اون قسمت ک خدا ب حضرت نوح میفرمایند ک ب اون افراد بگو: فاجمعوا ....تا غمَّه، این رو معنیش رو زیاد متوجه نشدم، یعنی اینجایی ک در ترجمه نوشته (پس کار و نیرو و معبودهایتان را یکجا کنید تا کارتان بر شما پوشیده نباشد)، و سپس کار مرا یکسره کنید و ...، اینجا معنی قسمت اولش ک در داخل پرانتز گذاشتم رو زیاد متوجه نشدم، برای همین رفتم کتاب قرآن حکیم رو آوردم، ک هم ترجمه ش شاید متفاوت باشه و هم اینکه در قرآن حکیم تفسیر چند تا از آیات رو در صفحه سمت چپ مینویسه. دیدم نوشته « من بر خدا توکل کردم » شما هم با شریکانتان [ بت ها] تصمیم بگیرید و بعد از اینکه تصمیمتون رو گرفتید بیاید کار منو یکسره کنید. با این ترجمه دیگه بهتر متوجه شدم خدا رو شکر. ولی این در ذهنم بود ک مثلا من ک در اون شرایط بودم ک اتوبوس تقریبا شلوغ بود و من تنها بودم برای تذکر و پسرم هم همراهم بود، چرا باید بگم باشه برید با همه شرکاتون بیاید و ...، اینطوری ممکنه بدتر اعصابشون خورد شه و ما رو اذیت کنن. که دیگه قسمت تفسیر رو خوندم و عااالی بود. با این سخن خدا میخواد بگه ک یعنی اون افراد با کل شریکاشون با هم آماده هم باشن باز ناتوانند در برابر خدا، و خداست ک توانا و قادر مطلقه. و پیروزی با خدا و دین خدا و یاران خداست. پس باید با قاطعیت حرفمون رو بزنیم ک اونا این قاطعیت و شجاعت رو در ما ببینن و متوجه ناتوانی خودشون بشن. دیگه بعدشم ک در ادامه ی آیات خدا وعده داده ک ما رو نجات میده و اونا رو غرق میکنه، پس دیگه ترسی نیست😍❤️ خدایا ممنون. باور دارم که تو حَقّی و همه ی وعده هایت حَقّه❤️ @khaterat_man
ادامه ی صفحه ۵ 🌺تفسیر آیه ۷۱ سوره مبارکه یونس🌺: شهامت رهبران دینی در برابر دشمنان: 🌺 حضرت نوح علیه السلام با این جمله ی «فاجمعوا امرکم و شرکاءکم ثم لا یکن امرکم علیکم غُمّه...» احساسات قوم خود را برانگیخت که با تمام توانشان علیه او اقدام کنند. البته این دستور به خاطر نشان دادن عجز و ناتوانی آنها و بت هایشان بود و اینکه خداوند می تواند از پیامبرش در مقابل آنها و بت هایشان دفاع کند. (تفسیر المیزان، ج ۱۰، ص ۹۷) در زمانی که این آیات نازل شد پیامبر ص نیز در شرایطی مانند شرایط نوح ع زندگی می کرد و گویی خداوند با این آیه به پیامبر ص دستور داد که به قدرت دشمن اهمیت نداده، با شهامت به راه خود ادامه دهد؛ چرا که تکیه گاهش خداست و هیچ نیرویی تاب مقاومت در برابر قدرت او را ندارد. گرچه بعضی از مفسّران، این تعبیر حضرت نوح ع و یا شبیه آن در تاریخ انبیا (علیهم‌السلام) را نوعی اعجاز تلقی کرده اند، زیرا آنان دشمن را با نداشتن امکانات ظاهری، به شکست تهدید کرده، و از پیروزی نهایی خود خبر داده اند. این یک درس بزرگ برای همه ی رهبران اسلامی است که هرگز در برابر انبوه دشمنان نهراسند؛ بلکه با توکل به پروردگار و با قاطعیت هرچه بیشتر، آنها را به میدان فراخوانند و قدرتشان را تحقیر کنند که این عامل مهمی برای تقویت روحی پیروان و شکست روحیه ی دشمنان خواهد بود. (تفسیر نمونه ج ۸ ص ۳۵۱) 🌺 در واقع این یه روش یا تاکتیک مقابله با مخالفینه. یعنی برای اونا رجز بخوانیم، یه جور رجزخوانی، برای افزایش روحیه ی خودی ها و تضعیف و تحقیر روحیه ی دشمن هست. که با تمام وجود این سخنان رو که بعنوان رجز خوانی بیان میشه، بهش اعتقاد داشته باشیم. یعنی توکلمون ب خدا باشه و باور داشته باشیم که خدا حواسش هست و کمکمون میکنه و پیروزی حقیقی با ماست. حتی اگه ظاهر قضیه طور دیگه ای باشه مثل شهادت امام حسین ع و یارانش. الان بعد از ۱۴۰۰ سال پیروزی حرکت و امربمعروف امام حسین ع رو متوجه میشیم ک تمام آزادگان دنیا از ایشون الگو میگیرن و هر روز با دانستن حرکت امام حسین ع افرادی ب دین اسلام و تشیّع گرایش پیدا میکنند. مگه ما همینو نمیخوایم؟ مگه ما تاثیر رو نمیخوایم؟ میخوایم دین خدا احیا شه. حالا چه فرقی میکنه ما زنده باشیم و احیا شه، یا با شهادت ما احیا شه. مهم اینه که دین خدا و حرف خدا احیا و اقامه شه. در این صورت ما پیروزیم. چه در این دنیا چه اون دنیا ک زندگی واقعی و جاودانه ی ماست، ما روسفید میشیم ک وظیفه مون رو انجام دادیم و حس خوبی داریم از این قضیه. خیلی خوشحال شدم بابت این راهنمایی که خدا بهم عنایت کرد و سجده ی شکر کردم که خدا خودش دست ما رو میگیره و ما رو بسمت راه درست و کار درست میبره جلو و کم کم چیزهای جدید و بیشتری بهمون یاد میده. فقط دعا میکردم ک بتونم این راهنمایی خدا رو انجام بدم إن شاءالله از این به بعد و دوباره خطا نکنم. تا اینکه حدودا چند روز بعدش این صوت رو دیدم که درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ولایتمداری ایشون و مسائل سیاسی اون زمان بیان شده بود ولی برای من هم خیلی راهگشا بود و انگار در جهت راهنمایی های بیشتر برای این سوالم و چگونگی انجام این دو واجب امربمعروف و نهی از منکر در شرایط خاص برام بود 👇👇 https://eitaa.com/khaterat_man
خاطرات من و امر به معروف هام🌹
با استدلالهای امروزیمان اگر زمان سقیفه بودیم؛ ✅ درحالت خوشبینانه فقط تعداد مسکوتان هجوم به خانه عصم
ادامه ی صفحه ۶ این صوت رو گوش دادم و متوجه شدم چقدررر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شجاع بودند و میتونستند در لحظه بهترین تصمیم رو بگیرند و دقیقا همون کاری ک وظیفه شون هست رو بدون هیچ ترسی به بهترین شکل انجام میدادند. حتی با اینکه باردار بودند، فرزندشون حضرت محسن ع رو که چند ماهه باردار بودند ولی با این حال اصلا این فرزندشون و فرزندان کوچک دیگه شون، ذره ای بهانه نشد برای ایشون که در انجام وظیفه سستی کنند، بلکه با قدرت و شهامت و شجاعت و صلابت و با تقوا و ایمان کامل به خدا، دقیقا وظیفه شون رو به بهترین نحو انجام دادند در اون زمان، در اون زمان عمر ملعون خیلی ایشون رو تازیانه زد و با ضربات محکمش ب در و محکم فشار دادن در و قرار دادن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بین در و دیوار، باعث شد حضرت محسن ع سقط بشن😭😭😭 و آتش زدن و سوزاندن و سیلی زدن و ... (خدا لعنت کنه عمر و مغیره و همه اون ملعون هایی ک حضرت فاطمه س و امام علی علیه السلام و فرزندانشون رو اینطور اذیت کردند.) و حدود ۶۰ و خورده ای روز بعدش هم ک حضرت فاطمه س شهید شدند. چون در واقع این اتفاق اهانت ب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه‌السلام دقیقا فقط چند روز بعد از شهادت پیامبر ص اتفاق افتاد و در بعضی موارد گفته اند ک دشمن انگار در این زمان اومده بود که جان امام علی علیه‌السلام رو بگیره ولی حضرت فاطمه سلام الله علیها با درایت و روشنگری و شجاعتشون مانع شدند و اولین شهید راه ولایت شدند😭❤️ ماشاءالله به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها من از این قضیه واقعا به شجاعت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پی بردم و افتخار میکنم که مادر ما الگوی ما شجاعترین زن دنیاست در تمام زمانها از ازل تا ابد. این قضیه همچنان به من نهیب زد که إن شاءالله منم با تأسی و توسل ب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، هر وقت مانند اون مورد برام پیش اومد و امربمعروف ب من واجب بود، حتی اگه شلوغ بود و بچه هام کنارم بودن و هر شرایط دیگه ای بود، شجاع باشم و در لحظه ب وظیفه م ب بهترین و صحیح ترین شکل عمل کنم إن شاءالله🌺 https://eitaa.com/khaterat_man
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادامه صفحه ۷ در ادامه ی تلنگرها و تذکرات و راهنمایی هایی که از طرف ❤️ خدای مهربون ❤️ برام میومد در جهت آدم شدنم🙃،پیامی از 🌷 شهید مدافع حرم جواد محمدی🌷 رو در یکی از گروههای ایتا دیدم درباره سفارش ایشون ب حجاب.که فیلمشو گذاشتم اینجا خدا روشکر.واقعا رزقه اینها و همچنین پیامی دیدم که از شهدا کمک بخواهید،که در پیام بعدی میفرستم إن شاءالله دیگه برای همین تصمیم گرفتم در امربمعروف ها از شهید جواد محمدی هم کمک بخوام،از شهدای دیگه کمک میخواستم قبلا،مثلا از سردار سلیمانی،شهید رئیسی،شهید همت،شهید وزوایی، شهید ابراهیم هادی،شهید کاوه،شهید حججی و... .این دفعه دیگه بیشتر یادم موند ک حتما از شهدا هم کمک بخوام برای این مسئله و مسائل دیگه إن شاءالله🌺 🌺یکی از چیزهایی ک در این مدت بهش فکر کردم این بود ک،ب خودم میگفتم:چی میشه ک اون خانمی ک میخواد کشف حجاب کنه با اینکه این کارش هم بر خلاف حکم خداست(یعنی هم خدا و هم اهل بیت ع و هم شهدا از این کارش ناراضین،پس او کمکِ این عزیزان رو در این کارش همراه خودش نداره)و هم خلاف قوانین کشوره، پس چه جوری با شجاعت این کارو انجام میده؟ در مقابل،من که هم کارم بر طبق دستور خداست،هم باعث رضایت خدا و اهل بیت ع و شهداست،هم کارم طبق قانون کشوره(اصل هشتم قانون اساسی درباره امربمعروفه)،و هم کارم دقیقا منطبق بر عقل و منطقه و درسته،پس چرا من شجاعت نداشته باشم در انجام این کارم(امربمعروف)؟ بعد با خودم گفتم یعنی اون از من شجاعتره؟😱 نه من شجاعترم💪😅 پس از این ب بعد با این دید ک من باید شجاعتر باشم(طبق اون اصول) باید حتما وظیفه مو راحتتر انجام بدم إن شاءالله @khaterat_man
خاطرات من و امر به معروف هام🌹
‌ از شهدا کمک بگیرید🤝 شهادت، نتیجه عشق به هدایت دیگران ‌‌‌#خانه_ادب ‌‌‌#حال_خوب ‌‌‌#ستاره‌های_اد
ادامه ی صفحه ۸ این پیام رو دیدم درباره کمک خواستن از شهدا در همین دوره این مداحی رو هم دیدم ک اینم واقعا مفید بود👇👇 https://eitaa.com/khaterat_man