زن های همسایه حرصشون در اومده بود
میگفتند این ابراهیم خیلی خودشو میگیره❗️❗️
نگو وقتی از کوچه رد میشه و میبینه خانم ها سر کوچه هستند سرش رو میندازه پایین😌 تا نگاهش به اونها نیفته...
خواهرش هم بهشون گفته بود :ابراهیم بین خودشو و نامحرم یک #خطقرمز کشیده....
#شهیدابراهیمامیرعباسی
#نامحرم
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمیکنه❓ گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.
هوا خیلی سرد بود، ولی نمیخواست ما را توی خرج بیندازد.
دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم.
صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت.
ظهر که برگشت، بدون کلاه بود❗️گفتم: کلاهت کو❓گفت: اگه بگم، دعوام نمیکنی؟
گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی❓
گفت: یکی از بچههای مدرسهمون با دمپایی میاد، امروز سرما خورده بود.
دیدم کلاه برای اون واجب تره.
#شهیدابراهیمامیرعباسی
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28