یه روز نگاه کردم تو چشمای #حاجابراهیم ، گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن 😊،
گفتم چشمای تو خیلی زیبان و #خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره
مطمئنم حاجی تو وقتی #شهید بشی سرت جدا می شه #چشماتو خدا می بره.😞
همسر #حاجابراهیمهمت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود
یکی بخاطر اینکه این چشم ها هیچوقت به #گناه باز نشد
دوم اینکه هر وقت خونه بود سحر پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه خدا چه #اشکی می ریزن
گفتم من مطمئنم این چشما رو خدا خاطر خواه شده چشمات نمی مونه
آخرش هم تو عملیات خیبر از بالای دهانش و لبهاش سرش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد.😔
#شهیدمحمدابراهیمهمت
🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹دفترچه سفید
دفترچهی کوچکی همیشه همراهش بود. خبعضی وقتها با عجله از جیبش در میآورد و علامتی در یکی از صفحات میگذاشت.
میگفت: «اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت میزنم».
برایم عجیب بود که #محمدرضا – اسوهی تقوا و اخلاق بچهها– آنقدر #گناه داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد.
چند روز قبل از #شهادتش به طور اتفاقی دفترچهاش را نگاه کردم. خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر، مثل قلبِ محمدرضا سفیدِ سفید است.
#شهیدمحمدرضاایستان
#محاسبهنفس
📚مجموعه رسم خوبان، کتــاب مبارزه با نفس، ص 36
🔶رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
از خود حساب بكشيد پيش از آن كه به حساب شما برسند واعمال خود را وزن كنيد پيش از آنكه آنها را بسنجند و براى روز قيامت خويشتن را آماده سازيد.📋
وســـائل الشــیعه، ج16، ص 99
🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
یه روز که اومدم خونه چشماش سرخ شده بود.
نگاه کردم دیدم کتاب گناهانکبیره #شهیددستغیب تو دستاش گرفته
بهش گفتم: گریه کردی❓
یه نگاهی به من کرد و گفت :
راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه❓
مدتی بعد برای گروه خودشون یه صندوق درست کرده بود و به دوستاش گفته بود:
هر کس #غیبت بکنه 50 تومان بندازه توی صندوق باید جریمه بدید تا #گناه تکرار نشه
#غیبت
#شهیدمحمدحسنفایده
به نقل از همسر شهید
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔴 #اذان_بیوقت
💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و میرفت رسید به چراغ قرمز.
ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و #فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب.😳 اشهد ان لا اله الا الله ...
خلاصه چراغ سبز🚦 شد و ماشینا راه افتادن و رفتن.
من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد❓ یه نگاهی به من انداخت و
گفت: "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین #عروس بود که #عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره #گناه میشه
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره ❗️"همین.
#شهیدمجیدزینالدین
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28