✍راوی برادر شهید قبادی به نقل از همرزم شهید
می گفت بنده اولین باری که به منطقه اعزام شدم با شهید قبادی آشنا شدم؛ با شهید در منطقه بودم که ناگهان بیسیم زدن که دشمن به ماشین یکی از بچهها حمله کرده و متاسفانه تعدادی از بچه ها شهید یا مجروح شدن😔
شهید علیرضا به محض شنیدن خبر سریع خودشوبرای رفتن به منطقه مورد نظر آماده و مسلح کرد. گفتم: علیرضا صبر کن تا نیروهای کمکی بیاین
شهید علیرضا قبادی گفت: نباید یک دقیقه هم صبر کرد؛ پیکر شهدا و مجروحان نباید دست دشمن بیفته!؟ دشمن بچه ها رو سلاخی می کنه😭
گفتم: آخه تعداد ما کم امکان دارهدشمن کمین کرده باشه
شهید علیرضا خیلی محکم گفت: هر کی می خواهد بیاد یا علی وگرنه خودم تنها می رم✌️
وقتی قاطعیت رو در صدا و چهره اش دیدم گفتم باشه من می آیم. تعدادمان ۶ نفر بود. شهید علیرضا بچه ها رومسلح کرد و همراه اش چند خشاب پر و چند آر پی جی اضافه آورد. خودش پشت فرمان ماشین تویوتا نشست و ما هم عقب ماشین.
نزدیک منطقه مورد نظر رسیدیم که شهید علیرضا ماشین رو متوقف کرد و به ما گفت: شماها پیاده و با فاصله ۳متری از هم حرکت کنید! خیلی آرام و آهسته جلو می ریم
گفتم: علیرضا منقطه ساکت
شهید علیرضا با لبخند گفت: آره زیادی ساکت
به منطقه مورد نظر رسیدیم دیدیم پیکر شهدا و مجروحان در کنار ماشین روی زمین افتاده 😔خواستیم جلو بریم که شهید علیرضا با دست اشاره کرد همونجا سنگر بگیریم و آماده شلیک باشیم.
خودش یواش یواش به سمت ماشین حرکت کرد. با دست اشاره کردم علیرضا من هم بیام؟ با اشاره گفت: نه.
با سرعت در ابتدا یه نفر از مجروحان رو روی دوش خود گذاشت و عقب آورد.
گفتم: علیرضا اجازه بده ما هم کمک کنیم. گفت: امکان داره دشمن اینجا برای ما کمین کرده باشه شماها فقط هوای من رو داشته باشید تا پیکر شهدا روهم بیارم
ظرف یک ربع ، شهید علیرضا تمام پیکرها روبه دوش گرفت و آورد. تمام لباس های شهید علیرضا قبادی از خون شهداقرمز شده بود.
درود خدا بر غیرتش!
بعد از اینکه کارش تمام شد گفت: منطقه رو ترک کنیم.
به اینجای ماجرا که رسید، همرزم شهید آهی کشید و گفت: شهید علیرضا قبادی حتی نسبت به پیکر شهدا هم این چنین احساس مسئولیت می کرد. شهادت کجا و من کجا؟!
هنوز آنقدر خود رو تزکیه نکردم که شهید بشم!
🔦 #هدایتها #289 #اسراء 📖🕋
🌴تا جیبمان پر است و شکم هایمان سیر، از بهرملاقات خدا وقت نداریم که نداریم! أما کافیست وجبی از این شکم شریف خالی بماند یا دستمان گیر بیافتد زیر سنگ مشکلات و گرفتاری ها، حالاست که تازه یادمان می افتد در این نزدیکی ها، خدایی هم هست که باز میکند گره مشکلاتمان را و چشم به هم زدنی، زیر و رو میکنیم مفاتیح و قرآن را! 👈«إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ»↔آخ امان از بیمعرفتی! وقتی رها شدیم از گرفتاری با کمک و مهربانی اش، چنان پشت میکنیم به خدا و قرآن، و آنچنان یاغی میشویم که انگار نه انگار.....وای از نمک نشناسی! 👈 «فَلَمَّا نَجَّكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَنُ كَفُوراً»👉اصلا این آدمی انگار نذر کرده نمکدان بشکند روی سفره این کریم! هییییییییی آدمیزاد نمک نشناس! 😔
🌴در وانفسای صحرای محشر،اعلان عمومی میشود که هرکسی باید زیر علَم و پرچم همان الگو و مقتدای دنیایی اش بایستد🚩، از حالا دقت کنیم که رفتار و گفتارمان با مرام چه امامی انطباق دارد؟! چقدر شبیه علی علیه السلام و اولادشان هستیم که بخواهیم درقیامت پناه ببریم به سایه ی خنک پرچمشان؟! 👈«نَدْعُواْ كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ»
🌴معدل پرونده اعمالت که بالا باشد، دست راستت میدهند 📂زونکن اعمال را، وتو نیز مانند شاگرد اولی ها، باافتخار تمام و صدای بلند، برای دوروبری هایت میخوانی📢 محتوای نورانی پرونده ات را! 👈 «فَمَنْ أُوتِىَ كِتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَبَهُمْ»👉مراقب باشیم، تنها اعمالی در پرونده مان ثبت کنند که فردای محشر، از خواندن و اکران عمومی اش، خجالت نکشیم! ⚠
🌴زندگی آخرت بازتاب مستقیم اعمال دنیای ماست، اگر اینجا دلمان کور بود، آنجا نیز و و و.... 👈 «مَن كَانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الْأَخِرَةِ أَعْمَى»👉چقدر چشم دلمان بینا شده به روی حقایق غیبی تاکنون؟! یا اینکه کور تشریف داریم کماکان!😔
🌴همیشه از خدا بخواهیم که مقاوم و استوار نگاه دارد قدم هایمان را در مصاف حیله های شرق و غرب! که اگر روزی بلغزد پایمان سمت مشرکان! خدا رهایمان میکند میان مشکلات! وصد وای از روزی که مسؤولان و نخبگان انقلاب، سمت کفار غَش کنند و متمایل به شرق و غرب شود دلهایشان! در دنیا و آخرت، نسبت به سایرین دوبله مجازات میشوند و پشتیبانی خدا نیز از آنها قطع میگردد بی بروبرگرد! 👈 «وَلَولَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا»
حاج مهدی رسولی_بخش دوم - مناجات (بر سینه ی خود می فشارم زانوی غم را)-1536627691.mp3
5.69M
اقا جان قبول دارم جا مونده رمضان و عرفه ام اما اقا جان من یه حساب دیگه ای رو محرم باز کردم
دلشوره دارم اربعین را نبینم من
امضا کن اقا جان برات کربلایم را😔
🎤حاج مهدی رسولی
صد قافله دل، به جمکران آورديم!
رو جانب صاحبالزمان آورديم!
ديديم که در بساط ما آهی نيست
با دست تهی، اشک روان آورديم!
🍃 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج