مراسم تشییع پیکر مطهر دو تن از شهدای گمنام در روستای آریکان پیرزنی گل و عصا به دست گوشه ای نشسته بود😔وبه خودروی حامل شهدانگاه میکرد ماشین نزدیک میشه و پیر زن دستی به عصا میگیره و یا علی گویان بلند میشه اما نمیتونه چند قدم بیشتر بره و داشت روی زمین می افتاد😔 که همسایه ها کمکش میکنن با کمک همسایه ها دستشو به تابوت شهدا میرسونه و چفیشو متبرک میکنه
حالش که بهترشدچفیه شواز اطرافیان میگیره و دور گردنش میاندازه گریه هایش بیشترمیشه و میگن رضای من ۱۸سالش بودخیلی خوب ومهربون بودو کمک همه شب هاکه قرار بودبره جبهه خونه اقوام میخوابید تامبادامانعش بشیم اما رفت و دیگه برنگشت😔
نگاه بیقرارانه مادران شهدا و به ویژه مادران شهدای گمنام سنگ را آب می کند😔 واینجا باید گفت وای بر کسانی که ذره ای پا بر روی خون های پاک ریخته شده شهدا می گذارند و با خیانت های آشکار و پنهان در مسئولیت های خود نه تنها به شهدا بلکه به مادران شهدا ظلم می کنند.😡
وای بر آنانی که گریه ها و بی تابی های خانواده های شهدا را می بینند و بازدست به اختلاس و فتنه می زنندو چشم به کد خدایان ظالم دارند 😡
شرمنده شهدا و مادران شهداهستیم😔
عموی عزیزم سال ۱۳۳۷در اهواز به دنیا اومدن وهمون روزهای اولیه جنگ و درگیری با دشمن بعثی با ۲۹نفر به دفاع از سوسنگرد پرداختن وچون بنی صدر منافق 😡 نمیذاشت رزمندها ادوات نظامی داشته باشن عموی عزیزم ورفقاش تصمیم گرفتن که نفر بر بعثی غنیمت بگیرن که عمومداوطلب شد بره نفر بروبیاره که وقتی واردش شد منفجر شد 😔چون بعثی هاتله انفجاری کار گذاشته بودنوعموی عزیزم سال ۵۹اسمونی شد
هفت سال بعد سال ۶۶من به دنیا اومدم ونام عموی عزیزم رو روی من گذاشتن😍که افتخاری بود برای من دوران کودکی ام همراه بود با پرسش از دلاوری های عمومحمود شهیدم واز کودکی با شهادت آشنا شدم
مربی اموزش نظامی در بسیج بودم😎با شروع جنگ در سوریه تصمیم گرفتم راهی بشم 🚶اولین بار رفتم وبرگشتم تصمیم گرفتم مجدد برم که خیلی سخت بود شرایط و راحت قبول نمیکردن اما بسیجی نشد نداره وبلاخره موفق شدم و رفتم سوریه💪✌️
ارزوی همیشگیم شهادت بودو اینکه مزارم کنار عموی عزیزم باشه و ۱۲بهمن۹۴ تل جبین عملیات ازادسازی نبل الزهراشربت شیرین شهادت نوشیدمواسمونی شدم 🌷
هدایت شده از کانال رسمی خط سرخ
Shab3Fatemieh1-1397[01].mp3
25.17M
الهی کم نشه سایت از سرم
الهی برات بسازم یه حرم مادر😔
🎤 حاج مهدی رسولی میثم مطیعی
💠خانواده خانم هاشمی بعد از آزادی ایشان بیانیهای به زبان انگلیسی منتشر کردهاند. ترجمه این بیانیه به شرح زیر است:
الحمدالله؛
💠 مرضیه هاشمی از بازداشت بدون اتهام آزاد شده و به خانوادهاش در واشنگتن دی.سی ملحق شده است.
مرضیه و خانوادهاش اجازه نخواهند داد این مسئله به بوته فراموشی سپرده شود. آنها هنوز گلایههای جدی دارند و میخواهند بدانند چطور اجازه وقوع این اتفاق داده شد.
آنها خواستار ضمانتی در این باره هستند که این اتفاق، هیچگاه برای هیچ مسلمان یا فرد دیگری رخ نخواهد داد.
همانطور که آمریکا از آزارگریهای پلیس علیه جامعه سیاهپوستان آگاه شده، لازم است جامعه آمریکا گفتوگو درباره آزارگری علیه مسلمانها توسط افبیآی را نیز آغاز کند.
مرضیه هاشمی برای تظاهرات روز جمعه در واشنگتن دیسی باقی خواهد ماند و از تمامی شهرهای دنیا میخواهد اعتراضاتشان را حفظ کنند.
مسئله در اینجا هرگز فقط به شخص مرضیه هاشمی مربوط نیست. مسئله این است که تک تک ما، اعم از مسلمان یا غیر مسلمان، ممکن است در ایالات متحده بدون اتهام بازداشت شویم.
💠امام صادق(ع):
«هنگامي که بنده اي توبه حقيقي کرد خداوند او را دوست مي دارد و در دنيا و آخرت گناهان او را مي پوشاند و هر چه از گناهان که دوفرشته موکل بر او برايش نوشته اند از يادشان ببرد و به اعضاي بدنش وحي مي کند که گناهان او را پنهان کنيد و به نقاطي از زمين که او در آنجا گناه کرده است فرمان مي دهد که گناهان او را پنهان کنيد.»
آی قــصــــه قــصــــه قــصــــه
نــــون و پنیـــــــر و پسـتـــــه
یــــک زن قـــد خـمـیــــــــــده
روی زمیـــــــن نشـسـتــــــه
یــــک زن قـــد خــمیــــــــــده
یـــــــــک زن دلشــکسـتـــــه
کـــه چــادرش خــاکیـــــــه
روی زمیـــــــن نــشسـتـــــه
دست میذاره رو زانــــــــوش
زانـــــوشــــو هی میمالــــه
تندتند میـگه یا علــــــــــــی
درد میــــــکشـــــه مینالــــه
دست میکشه روی قبــــــــر
قبـــــــر شهیـــــــد گمنـــــام
آب میـــــریـــزه روی قبــــــــر
با دستـــــــــای ضعیـفــــش
قبـرو مـیشــــــــوره و بـعــــد
دست میکنه تـــو کیفـــــش
از تـــــو کـیفش یـه جـعبــــه
خــــرما میـــــاره بیـــــــــرون
میـــــــذاره روی اون قبــــــــر
بــهش میگه مادرجـــــــون
به قربـــون بـی کسیـــــــــت
چـــــــــرا مــــــادر نـــــداری؟
پنج شنبـــــــه هـا بــــه روی
پــای کــــی سر میــــذاری؟
منــــــم جـــــــای مـــــــادرت
نیـــگا نــکن کــــه پیـــــــــرم
نیــــــگا نــــــکن مریضــــــــم
تو هم عین بچّــــه مــــــــی
بچـــــــــه بــــــی نشونــــــم
همون که رفت و با خـــــــود
بــــــــرده گرمــــــی خونـــــم
میـــــــزنه زیــــــر گریـــــــــــه
ســـــرش رو تکون میـــــــده
درمیـــــــاره یــه عکســــــی
از کیفش نشــــــون میــــده
عکســـــو میبوسـه و بــــــعد
میــــــــذاره روی ســـــرش
عکـــــــس بچـه خوبــــــــش
عــــکس علــــــــــی اکبرش
تو هم عین بچّــــه مــــــــی
بچـــــــــه بــــــی نشونــــــم
آخ الهـــــــــی بمیــــــــــــــــــرم
سنگــــــت چـــــرا شکستـــه؟
عـــــــــیب نـــداره مــــــــــــادرم
یه کمــی طاقــــــــت بیـــــــــار
یــه کار نـــــــــــــو دستمــــــــــه
دنـــدون رو جیـــــــگر بــــــــذار
سرویســـــــه نــو عروســــــــــه
دختـــــــــر عـــــــذرا پیــــــــــره
تمــــــــــوم بشه ، یه پولـــــــی
دســــــت منــــــو میگیــــــــره
یـــــه سنگ قبر خوشـــــــــــگل
خــــــــودم بـــرات میــــــــــارم