eitaa logo
ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
17.1هزار دنبال‌کننده
449 عکس
186 ویدیو
25 فایل
پندیات/اشعارترحیم وروضه ازابتداتاانتهای مجلس ختم مادحین گرامی برای ارسال صوت مجالس خوددرکانال به این آیدی ارسال بفرمایید 👇 @khadeemeh110 @khatmkhanimajma #ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مشاهده در ایتا
دانلود
((روضه حضرت عباس(ع)جهت ختم برادر )) مجلس به مناسبت درگذشت یک برادر، در این مکان منعقد شده است. این همه جمعیت از نقاط دور و نزدیک، دوستان و آشنایان و بستگان آمدند به شما تسلیت و سر سلامتی دادند. بدن عزیز برادرتان را با احترام و شکوه فراوان تشییع کردند و به خاک سپردند. اما یک برادر هم که در کربلا وقتی روی زمین افتاد صدا زد: «یا أخاه ادرک اخاک؛ ای برادر، برادرت را دریاب . ابی عبدالله کنار بدن برادرش عباس رسید، چه برادری دست ها قلم شده، فرقش شکافته شده، تیر به چشمان مبارکش اصابت کرده، چه گذشت بر عزیز زهرا، سر برادر را به دامن گرفت صدا زد: «الأن إنكسر ظهري و قلت حیلتی وشمت بی عدوی؛ الان کمرم شکست، چاره ام اندک شد، دشمنم زبان به سرزنش من گشوده». نشست کنار بدن غرق به خون برادرش ابا الفضل، خون از دو چشم برادر پاک کرد یک وقت دید برادرش عباس گریه می کند. فرمود: عباسم، چرا گریه می کنی. عرض کرد: حسینم، نور چشمم چرا گریه نکنم شما الان أمدی سرم را از روی زمین برداشتی اما ساعتی دیگر چه کسی سرتو را از روی خاک بر می دارد. صدا زد برادر تا زنده ام مرا به خیمه ها مبر چون که وعده آب به بچه ها داده ام. یا عبدالله بدن بی جان برادرش عباس را در علقمه گذاشت به سوی خیمه ها حرکت کرد یک دست به کمر و یک دست به عنان ذوالجناح را گرفت به سمت خیمه ها حرکت کرد، صدای ناله اهل حرم بلند شد. سکینه صدا می زند: بابا، عمو چه شد؟ زینب صدا می زند؛ برادرم چه شد؟ عزیز فاطمه دست برد عمود خیمه ابا الفضل رو کشید یعنی دیگه این خیمه علمدار نداره ناله بزن بگو یا حسین... @khatmkhanimajma
((روضه حضرت عباس(ع)جهت ختم برادر )) مجلس به مناسبت درگذشت یک برادر، در این مکان منعقد شده است. این همه جمعیت از نقاط دور و نزدیک، دوستان و آشنایان و بستگان آمدند به شما تسلیت و سر سلامتی دادند. بدن عزیز برادرتان را با احترام و شکوه فراوان تشییع کردند و به خاک سپردند. اما یک برادر هم که در کربلا وقتی روی زمین افتاد صدا زد: «یا أخاه ادرک اخاک؛ ای برادر، برادرت را دریاب . ابی عبدالله کنار بدن برادرش عباس رسید، چه برادری دست ها قلم شده، فرقش شکافته شده، تیر به چشمان مبارکش اصابت کرده، چه گذشت بر عزیز زهرا، سر برادر را به دامن گرفت صدا زد: «الأن إنكسر ظهري و قلت حیلتی وشمت بی عدوی؛ الان کمرم شکست، چاره ام اندک شد، دشمنم زبان به سرزنش من گشوده». نشست کنار بدن غرق به خون برادرش ابا الفضل، خون از دو چشم برادر پاک کرد یک وقت دید برادرش عباس گریه می کند. فرمود: عباسم، چرا گریه می کنی. عرض کرد: حسینم، نور چشمم چرا گریه نکنم شما الان أمدی سرم را از روی زمین برداشتی اما ساعتی دیگر چه کسی سرتو را از روی خاک بر می دارد. صدا زد برادر تا زنده ام مرا به خیمه ها مبر چون که وعده آب به بچه ها داده ام. یا عبدالله بدن بی جان برادرش عباس را در علقمه گذاشت به سوی خیمه ها حرکت کرد یک دست به کمر و یک دست به عنان ذوالجناح را گرفت به سمت خیمه ها حرکت کرد، صدای ناله اهل حرم بلند شد. سکینه صدا می زند: بابا، عمو چه شد؟ زینب صدا می زند؛ برادرم چه شد؟ عزیز فاطمه دست برد عمود خیمه ابا الفضل رو کشید یعنی دیگه این خیمه علمدار نداره ناله بزن حسین @khatmkhanimajma
((روضه حضرت عباس(ع)جهت ختم برادر )) مجلس به مناسبت درگذشت یک برادر، در این مکان منعقد شده است. این همه جمعیت از نقاط دور و نزدیک، دوستان و آشنایان و بستگان آمدند به شما تسلیت و سر سلامتی دادند. بدن عزیز برادرتان را با احترام و شکوه فراوان تشییع کردند و به خاک سپردند. اما یک برادر هم که در کربلا وقتی روی زمین افتاد صدا زد: «یا أخاه ادرک اخاک؛ ای برادر، برادرت را دریاب . ابی عبدالله کنار بدن برادرش عباس رسید، چه برادری دست ها قلم شده، فرقش شکافته شده، تیر به چشمان مبارکش اصابت کرده، چه گذشت بر عزیز زهرا، سر برادر را به دامن گرفت صدا زد: «الأن إنكسر ظهري و قلت حیلتی وشمت بی عدوی؛ الان کمرم شکست، چاره ام اندک شد، دشمنم زبان به سرزنش من گشوده». نشست کنار بدن غرق به خون برادرش ابا الفضل، خون از دو چشم برادر پاک کرد یک وقت دید برادرش عباس گریه می کند. فرمود: عباسم، چرا گریه می کنی. عرض کرد: حسینم، نور چشمم چرا گریه نکنم شما الان أمدی سرم را از روی زمین برداشتی اما ساعتی دیگر چه کسی سرتو را از روی خاک بر می دارد. صدا زد برادر تا زنده ام مرا به خیمه ها مبر چون که وعده آب به بچه ها داده ام. یا عبدالله بدن بی جان برادرش عباس را در علقمه گذاشت به سوی خیمه ها حرکت کرد یک دست به کمر و یک دست به عنان ذوالجناح را گرفت به سمت خیمه ها حرکت کرد، صدای ناله اهل حرم بلند شد. سکینه صدا می زند: بابا، عمو چه شد؟ زینب صدا می زند؛ برادرم چه شد؟ عزیز فاطمه دست برد عمود خیمه ابا الفضل رو کشید یعنی دیگه این خیمه علمدار نداره ناله بزن بگو یا حسین....
((روضه حضرت عباس(ع)جهت ختم برادر )) مجلس به مناسبت درگذشت یک برادر، در این مکان منعقد شده است. این همه جمعیت از نقاط دور و نزدیک، دوستان و آشنایان و بستگان آمدند به شما تسلیت و سر سلامتی دادند. بدن عزیز برادرتان را با احترام و شکوه فراوان تشییع کردند و به خاک سپردند. اما یک برادر هم که در کربلا وقتی روی زمین افتاد صدا زد: «یا أخاه ادرک اخاک؛ ای برادر، برادرت را دریاب . ابی عبدالله کنار بدن برادرش عباس رسید، چه برادری دست ها قلم شده، فرقش شکافته شده، تیر به چشمان مبارکش اصابت کرده، چه گذشت بر عزیز زهرا، سر برادر را به دامن گرفت صدا زد: «الأن إنكسر ظهري و قلت حیلتی وشمت بی عدوی؛ الان کمرم شکست، چاره ام اندک شد، دشمنم زبان به سرزنش من گشوده». نشست کنار بدن غرق به خون برادرش ابا الفضل، خون از دو چشم برادر پاک کرد یک وقت دید برادرش عباس گریه می کند. فرمود: عباسم، چرا گریه می کنی. عرض کرد: حسینم، نور چشمم چرا گریه نکنم شما الان أمدی سرم را از روی زمین برداشتی اما ساعتی دیگر چه کسی سرتو را از روی خاک بر می دارد. صدا زد برادر تا زنده ام مرا به خیمه ها مبر چون که وعده آب به بچه ها داده ام. یا عبدالله بدن بی جان برادرش عباس را در علقمه گذاشت به سوی خیمه ها حرکت کرد یک دست به کمر و یک دست به عنان ذوالجناح را گرفت به سمت خیمه ها حرکت کرد، صدای ناله اهل حرم بلند شد. سکینه صدا می زند: بابا، عمو چه شد؟ زینب صدا می زند؛ برادرم چه شد؟ عزیز فاطمه دست برد عمود خیمه ابا الفضل رو کشید یعنی دیگه این خیمه علمدار نداره ناله بزن بگو یا حسین.... @khatmkhanimajma
«ع» مجلس به مناسبت درگذشت یک برادر، در این مکان منعقد شده است. این همه جمعیت از نقاط دور و نزدیک، دوستان و آشنایان و بستگان آمدند به شما تسلیت و سر سلامتی دادند. بدن عزیز برادرتان را با احترام و شکوه فراوان تشییع کردند و به خاک سپردند. اما یک برادر هم که در کربلا وقتی روی زمین افتاد صدا زد: «یا أخاه ادرک اخاک؛ ای برادر، برادرت را دریاب . ابی عبدالله کنار بدن برادرش عباس رسید، چه برادری دست ها قلم شده، فرقش شکافته شده، تیر به چشمان مبارکش اصابت کرده، چه گذشت بر عزیز زهرا، سر برادر را به دامن گرفت صدا زد: «الأن إنكسر ظهري و قلت حیلتی وشمت بی عدوی؛ الان کمرم شکست، چاره ام اندک شد، دشمنم زبان به سرزنش من گشوده». نشست کنار بدن غرق به خون برادرش ابا الفضل، خون از دو چشم برادر پاک کرد یک وقت دید برادرش عباس گریه می کند. فرمود: عباسم، چرا گریه می کنی. عرض کرد: حسینم، نور چشمم چرا گریه نکنم شما الان أمدی سرم را از روی زمین برداشتی اما ساعتی دیگر چه کسی سرتو را از روی خاک بر می دارد. صدا زد برادر تا زنده ام مرا به خیمه ها مبر چون که وعده آب به بچه ها داده ام. یا عبدالله بدن بی جان برادرش عباس را در علقمه گذاشت به سوی خیمه ها حرکت کرد یک دست به کمر و یک دست به عنان ذوالجناح را گرفت به سمت خیمه ها حرکت کرد، صدای ناله اهل حرم بلند شد. سکینه صدا می زند: بابا، عمو چه شد؟ زینب صدا می زند؛ برادرم چه شد؟ عزیز فاطمه دست برد عمود خیمه ابا الفضل رو کشید یعنی دیگه این خیمه علمدار نداره ناله بزن حسین 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀