مقام مادر
گوزوم غمونده دونوب بارش بهاره آنا
که آختارور گوره بلکه سنی دوباره آنا
دوشوبدی کشتی گوگلوم بلالی طوفانه
چکن تاپولموری گردابیدن کناره آنا
دیردیلر آناسیزلیق چتیندی، بُلمزدیم
دوشوبدی زینبون ایمدی همان شراره آنا
دولانورام، دولانان یرلرون گوروب یانورام
یوزیمی دوندریرم حیّ کردگاره آنا
اورک دوام ایلمور بوش گورم یرون آناجان
آخور سرشک غمیم دیده دن عذاره آنا
حسینیوه باخورام قلبیدن اَلولانوام
دوشنده گوزلریم اول دیده ی خماره آنا
ایله دولوبدی گوزل گوزلری، سولوب رنگی
سالوبدی زینبیوی درد بی شماره آنا
دوشوب او بلبل شوریده نطقیدن یکسر
داخی دانیشمیری منله او ماه پاره آنا
جهانه چوخ آناسیزلر گَلوب گیدوب، گیده جاق
ولی منیم کیمی گَلمز بو روزگاره آنا
جهاندا هانسی آنا دردینی دیمز قیزینا
سالوبدی روحیمه بو نسگلون شراره آنا
اورکده غصّه لرون ساقلیقوندا گیزلینیدی
ولیک ایمدی چخوب دردون آشکاره آنا
سینن ندن یارالیدی منه نیه دیمدون
ووروب بو قلبیمه چوخ یاره لر او یاره آنا
دیدون اوشاقدی یقین بُلمه ماخلیلقی خوشدور؟
که زینبیم ایده بُلمز بو درده چاره آنا؟
یاراوا مرهم ایدردیم آنا بو گوزیاشیمی
قیزون گورردون ایدر چاره زخمداره آنا
دوشنده یاده یخلماقلیقون کباب اولورام
ایدردون حسرتیله زینبه نظاره آنا
او باخماقونلا دیردون آنام باجیم زینب
آنان اُلور باجی گَل چک منی کناره آنا
منیم قولومدا توان اولمادی گذشت ایله
که دوشمه میشدی قیزون بیله گیر و داره آنا
مزارون ایتگین اگر اولماسِیدی قیرخوندا
اولاردی فرصت اقلّاً بو شرمساره آنا
گَلوب ایله دوشنردیم او تربت پاکه
دوشَردی شال عزا زینب اول مزاره آنا
حسینیوین یاپوشاردوم الیندن آهسته
او بلبلی گَتیرردیم او شاخساره آنا
بو نازدانه وی مین نازیله اوتورداردیم
ایدردیم آهو باخشلی گوزه نظاره آنا
باخشلاریندا گورِیدیم سنون باخشلاریوی
آخاردی خون دلیم دیده دن عذاره آنا
یانقلی دللریله بیر دویونجا اوخشاردیم
که بلبلی گَتیرردیم چمنده زاره آنا
هزار حیف گرک اربعینون ایوده دوتام
بیله یازوبدی یازان زینب فکاره آنا
یغام بالالاریوی باشیمه اوزوم اوخیم
او نوحه لر که ایدر قلبی پاره پاره آنا
بو ایوده آغلاماقیندا بیر آیری مشکلی وار
دوشور امام مبین درد بی شماره آنا
بیز آغلینده دولور گوزلری، اَلولانورام
دوشنده گوزلریم اول چشم اشکباره آنا
بو باره دن ولی بیر ذرّه ناگران دگلم
که زینبون چاتار آخِر او انتظاره آنا
بو شیعه لردن ایله آغلیانلارون گله جاق
یانار او آغلاماقا ماهیله ستاره آنا
یانقلی دللریله اوخشیوب سیزیلدالّار
اولار تسلّی دل قلب بی قراره آنا
زبان حالیمی زرّین قلم یانقلی یازار
بو شرطیلن که اوزوزدن اولار اشاره آن
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
پندیات ترکی در فراق مادر
عبادی طارمی
جمعه آخشامی سنی یاده سالیب آغلیارام
غم هجروندن آنا سینمی من داغلیارام
سپرم قبریوه سو تاسرین اولسون اورگیم
نقدر عمریم اولا من سنه یاس ساخلیارام
نقدر گوزیاشی توکسم سنه کمدی آناجان
اورگیم قانه دونوبدی دولی غمدی آناجان
آتامی پیر ائلدون واله و محزون دولانیر
قلبینی غملر آلیب پیکری خمدی آناجان
سنیدون شام وسحر محرم رازیم آناجان
سن اولاندا یوخودی خلقه نیازیم انا جان
قلبیمین تاب و توانی سنیدون دنیاده
سنگ قبره نجه من آدیوی یازیم آناجان
نه اولاربیرده منه دردیوی های های دییسن
منی آغوشه آلوب لطفیله لایلای دییسن
چکسن باشیمه بیر یولدا نوازش الیوی
گولشنوندن آناجان بیرده منه پای دییسن
😭😭😭
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
#مهربان ننه
(ماجرای جوانی که مادرش را در بیابان رها کرد تا طعمه درندگان شود)
ائدوبدی ربّ جهان لطف بی کران ننیه
وئروب محبتی خلاق لامکان ننیه
ئوزون سالار اوتا اوتدان بالالارین قوتارا
بالا داریخسا اگر،تنگ اولار جهان ننیه
ننه قوجالدیقیجان فخر ائدر اوشاق اوجالور
اوشاق چاتاندا بهاره یِتر خزان ننیه
آتائیله آنا بیر مهربان فرشته دیلر
محبت ایله آتائیله مهربان ننیه
نقدری وار نفسون خدمت ایله زندگیده
او پهلوان آتائیلان بو قهرمان ننیه
اماندی قلبینی سیندیرما بو فرشته لرین
همیشه خدمت ائله غملری نهان ننیه
زمان حضرت موسی یازولا بیر غافل
خیانت ایلدی بیر چشمی خونفشان ننیه
گوروب آناسی قوجالمیش ولی اجل گلمور
دئدی ئوزوم ائدرم چاره بی گمان،ننیه
آلوب دالیما آپارّام گجه بیابانه
کچوبدی سِنّی نه لازم بو دودمان ننیه
بو فکریلن باشا وئردی او گون غرض گونونی
گجه زمانی ائدوب نقشه سین بیان ننیه
آلوب دالینا آپاردی اونی بیابانه
درنده لر ائده لر حمله باغریقان ننیه
ننه نی قویدی او چولده دئدی خلاص اولدوم
او بی وفا بالا هئچ وئرمدی امان ننیه
دیولّه حضرت موسایه سس گلوب او زمان
فلان مکانیده گت قیل نظر همان ننیه
گلوبدی حضرت موسی توکوبدی گوزیاشین
باخاندا دقتیلن قامتی کمان ننیه
گوروبدی اللرینی قوزیوب دیور یارب
ئوزون عنایت ائله سینه سی یانان ننیه
بالامی منزله سالم یتیر کریم آلله
اونی سلامت ائله ویر ولی زیان ننیه
باشینّان آز اولا گر بیر توکی ائویم یخیلار
ترحّم ایله بو گوزیاشلاری روان ننیه
منیم که گوزلییَنیم یوخ اونون ولی واردی
بلادن حفظ ائله رحم ایله ناگران ننیه
بلی اوشاقدا آنادن دویا، آنا دویماز
اماندی حرمت ائله دائم ای جوان ننیه
✍علیوی
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
4_6016959894173778809.mp3
9.52M
#مادر
مادر //دوبیتی فراق
◼️◼️◼️◼️◼️🔴🔴🔴🔴🔴🌸🌸🌸🌸🌸♦️♦️♦️♦️🌴🌴🌴
به پیش چشم من در خاکی مادر
گلم تو اختر افلاکی مادر
اگر چه جسم تو در زیر خاک است
توئی آن کوکب تابناکی مادر
دلم بی تو توان دارد ؟ ندارد
ستاره در جهان دارد ؟ ندارد
بدون مادرم شادی نباشد
کسی جز این گمان دارد ؟ ندارد
گرفتار غم و درد و فراقم
زداغ مادرم من داغ داغم
گلی زیبا زباغم گشته پرپر
چنین گل کی بود دیگر به باغم
تو رفتی هرچه داشتم رفت زدستم
خمیدم ، سوختم ، مادر شکستم
نیاید خواب و بی تو بر سراغم
چو کشتی مادرا بر گِل نشستم
الهی کن صبوری حاصل من
که خون شد داغ مادر این دل من
زدم من خیمهٔ ماتم ز داغش
سیه شد روزگار و منزل من
کجا دیگر ترا پیدا کنم من
دو.چشمم داغ تو دریا کنم من
بنالم روز وشب ای نور دیده
چو مجنون رو سوی صحرا کنم من
هر انکه بر سرش مادر ندارد
خدا داند که تاج سر ندارد
تموم هستی من بودی مادر
بدون تو جهان گوهر ندارد
زبعدت بی قرارم چون ننالم
سیه شد روزگارم چون ننالم
دو چشمم بر دراست زانکه بیائی
بدل خورده شرارم چون ننالم
دگر کارم شده است و آه و زاری
ندارم من دگر غمخوار و یاری
همه گویند (صفا ) کمتر فغان کن
ندارم .چاره ائی جز اشکباری
تقدیم به روح مادرم وتمام مادران زحمت کش که از دنیا رفتند
شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی
@khatmkhanimajma
#مادر
روضه ی حضرت زینب(س)
کاربردی درمجالس ختم مادر و خواهر
@khatmkhanimajma
گر کسی بهر تو مشغول دعا نیست ببخش
دست این طایفه از سوی خدا نیست ببخش
در نبودت همه بازیچه ی این نفس شدیم
اگر آقا سر ما گرم شما نیست ببخش
اصلا انگار نه انگار که تو را گم کردیم
بودنت دغدغه ی قلبی ما نیست ببخش
نشده نیمه شبی با تو مناجات کنیم
نیمه شب پشت در خیمه گدا نیست ببخش 2
سوز هر ناله ی ما پای گناهان رفته
در دعاهای فرج سوز صدا نیست ببخش
از وطن دور شدیم و غم غربت خوردیم
خانه ی ما طرف کرببلا نیست ببخش
گریه کن های حسینیم ولی آقا جان
اشک ما مثل شما صبح و مسا نیست ببخش
السلام علیک یا ابا عبداله
بذار اول دلتا آماده کنم. چند جمله از علاقه ی زینب و ابی عبداله برات بگم .خانم فضه اومد خدمت امیرالمومنین ، عرضه داشت علی جان زینبت نو عروسه ، رسم مدینه ، وقتی عروس سه روز خونه ی بخت میره مادر بره به نو عروسش سر بزنه ،ها ها ها، زینب که مادر نداره. بایدم نالت بره مدینه
بایدم اینگونه ناله بزنی. علی جان میدونی وقت چیه، امیرالمومنین سرشا پائین انداخت چشاش پر اشک شد ، فضه اومدی دل علی را خون کنی.
گفت نه علی جان فقط میخوام بگم زینبت چشم به راهه، میخوام بگم لی جان زینبت مادر نداره ، اومدم اجازه بدی برم یه سری به زینب بزنم. . آی مادر مادر مادر.
فضه میگه اجازه گرفتم اومدم خونه ی عبداله جعفر(اله اکبر2) من یه چیز میگم تو یه چیز میشنوی ، تو ذهنت مجسم کن این لحظه را ببینم طاقت میاری با نه.
میگه خودم دیدم زینب سجاده انداخته ، زار زار داره گریه میکنه. ناله میزنه. عرضه داشتم زینب جان شما نو عروسی اول شادیتونه چرا داری گریه میکنی ، فرمود فضه سه روز حسینما ندیدم(ای حسین).
زینب جان اینکه کاری نداره ، الآن میرم به حسینت میگم میاد بهت سر میزنه میگه اومدم خدمت آقا امام حسین ،اما دیدم زانوی غم بغل گرفته چشاش پر اشکه ، حسین جان چته عزیزم چرا داری گریه میکنی فرمود فضه دست رو دلم نذار سه روز زینبما ندیدم. (ای حسین)
قضیه را برا حسین گفتم هنوز حرفم تموم نشده دیدم دوید سمت خانه ی زینب اما وقتی رسید ، دید خواهرش توی اتاق خوابیده اما از شکاف در نور داره صورت زینبا اذیت میکنه ، میدونی چه کرد (الهی قربون تو برادر برم)
اومد جلوی نور ایستاد زینب راحت بخوابه . (الهی قربون تنت برم حسین)
اجازم میدید یه جمله بگم . آیا زینب خبر داره یه روز میاد بالا سر این بدن میبینه تمام این بدن پاره پاره. حسین جان شنا اینجا جلوی یه ذره نورا گرفتی زینب راحت بخوابه ، آیا زینبت خبر داره یه روز میاد تو صحرای گرم کربلا ، میبینه این بدن پاره پاره زیر برق آفتاب کرلات. (ای حسین) .
یه وقت زینب حس کرد حسینش اومده ، بوی حسین به مشام زینب خورد بیدار شد چرا وارد نمیشی داداش فرمود زینبم نور آفتاب نمی ذاره بخوابی میدونی چی گفت : داداش خدا سایتا از سرم کم نکنه.
اما آیا گذاشتن سایه ی حسین بالا سر زینب باشه. یه روز اومد تو گودی قتلگاه دید این بدن پاره پاره.(اله اکبر2)
حسین جان آیا تو برادر منی آیا تو پسر مادر منی
معمولا خواهر و برادر موقع ملاقات دست به گردن هم میندازن صورت هما میبوسن . میخوام صورتتا ببوسم سر در بدن نداری. میخوام دستتا ببوسم ساربان جسارت کرده. (ای حسین)
چه کرد زینب: اون لحظه ای که مدینه رو کشته ی مادر افتادن هاتفی ندا علی جان ملائکه ها طاقت ندارن این لحظه را ببینن میخوام بگم علی جان آیا ملائکه ها طاقت آووردن این صحنه را ببینن اومد بدن حسینا گذاشت رو زانوهاش لبها را گذاشت رو رگهای بریده ....
یه وقت دیدن ؛ سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
# جوان
رباعی در مجلس عزا
در فراق جوان
گلی بودم نه وقت چیدنم بود
جوان بودم نه وقت مردنم بود
گلی بودم میان شاخه گلها
نه وقت زیر خاک خوابیدنم بود
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز
گفتم که فراق تو نبینم دیدم آمد به سرم هر آنچه میترسیدم
*
عزیزخفته در خاکم گل باغ دلم بودی درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی
کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم تو را ای نازنین دختر که یار وهمدمم بودی
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین
سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم باد پاییز به ناگه زد وگل پرپر شد
گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
*
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
*
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
**
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود در عزایت جامه را تن دریدن زود بود
آخر ای یار همه ای مطهرمهر وفا در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
دریغا حسرتا از کامرانی نبردم بهرهای از زندگانی
همی پر حسرت وناکام رفت به زیر خاک عین جوانی
جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بر دل به زیر خاک کردم با دو صد اندوه غم منزل
گذر اید اگر برخاک من از زاه غم خواری به الحمدی مرا یاد اورید ای محرمان دل
*
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم
بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان من به دردی که براو نیست مدوا چه کنم
نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود
سالها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد ناگهان پیک اجل ان غنچه را از من ربود
*
نوگلم رفته وداغش به دل مادر ماند حسرت دیدن رویش به دل خواهر ماند
تو که تنها پسر و یاور مادر بودی از چه رو بار غمت بر کمر همسر ماند
*
گلی بودم در ایام جوانی جوان بودم نکردم زندگانی
گلی بودم که وقت چیدنم بود جوان بودم چه وقت مردنم بود
ای مادر غمدیده نداری خبراز من کز گردش ایام چه امد برسر من
من تازه جوان بودم واندر چمن حسن نشکفته فرو ریخت همه بال وپر من
*
افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت
زد اتش سوزان اجل بر گل عمرم ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت
روزی که قضا نیست نخواهی مردن ور هست قضا کجا توان جان بردن
مرگ تهی مساز پهلو که به آن سر منزل خود توان به دست اوردن
ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت
بار خود بربست از این خاک تیره دل برید پاک جان امد به گیتی پاک ماند ورفت
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
4_5789605512597209204.mp3
1.99M
💥#ختم_فرزند
🌟#ختم_جوان
#دختر_پسر
💥سبک ببار ای بارون...
زبانحال مادر داغدیده
🔅🔅🔅🔅🔅🔅
ای گل زندگانی من
شور من شادمانی من
حاصل جوانی من
واویلا
🔷🔷🔷
ای سرو رشیدم پسر
ای عشق و امیدم پسر
از داغت چه کشیدم پسر
از غمت خمیدم پسر
واویلا
🔷🔷🔷
آرزوی مادر تویی
عصای دست پدر تویی
عشق برادر تویی
امید دل خواهر تویی
واویلا
🔷🔷🔷
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
شعر عروج #پدر #شهید
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
-------------------------------------
مجلس ماست عزای پدری غمدیده
پدری که به جهان لطف خدایش دیده
پدری که پسرش گشته فدایی خدا
بر لبش بوده فقط ذکر مناجات و دعا
پدری که به لبش روضه ی زهرا بوده
گریه کن بر علیِ اکبر لیلا بوده
سالها گریه کن شاه شهیدان بوده
نوکر درگه لب تشنه ی عریان بوده
مجلس ماست برای پدر پاک شهید
پسرش بوده برای همه مثل خورشید
پسری که به دیدار پدر آمده است
شام تار پدری که سحر آ مده است
روضه خوان روضه بخوان با صد سوز
دل هر عاشق دل سوخته ای را تو بسوز
از غم کرب و بلا و ازغم ثارالله
دیده بارانی در روضه ابا عبدالله
شهدا شمع فروزان به اهل بشر اند
درشب ظلمت و تاریکی دلها قمراند
شهدا شافع امت به رستا خیز اند
شهدا محو خداوند ز عشق لبریز اند
-------------------------------------------
شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
#مادر
#دشتی
خداوندا دلم صد غصه داره2
چه جوری این دلم طاقت بیاره
خداوندا تویی دار وندارم 2
به کی بگم که من مادر ندارم
چراغ خونه بودی مادر من2
فلک چه خاکی کردی بر سر من
الهی ای فلک دیگر نگردی2
عزیز من به زیر خاک و کردی
مادر،،،،
جوون بودی نه وقت رفتنت بود2
نه وقت زیر خاک و خفتنت بود
سیاهه روزگارم بی تو مادر2
میسوزم بیقرارم بی تو مادر
مگر مادر دیگه دوستم نداری?
صدات کردم جوابم رو ندادی
تورفتی سر روی خاکا میذارم
کجا رفتی بگو دار وندارم
خدا شاخه گلم از ریشه چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
#زبان_حال_فرزندان_چهلم
چهل روزه اجل آمد سراغت
نمیگیری خبر مادر ز باغت
چهل روزه به سینه مانده داغت
که دل میسوزد از هجر و فراقت
چهل روزه نمی پرسی تو حالم
بیا یکدم نشین مادر کنارم
بیا از دوریت من بی قرارم
کجا رفتی تو ای دار و ندارم
چهل روزه به داغت مبتلایم
به گوش تو نمی آید صدایم
ز بعد رفتنت من بی پناهم
چنان آتش زدی بر روزگارم
مرا درد آشنا کردی و رفتی
ترا از من جدا کردی و رفتی
بیا تا بوسه از رویت بگیرم
دلم خواهد کنار تو بمیرم
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
.
#ترحیم_خوانی
👇👇👇👇👇👇
#دختر از دست داده
گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر )
*
آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین...
نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟
و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند.
رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت:
« یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ »
یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟
یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟
یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟
یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء »
یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟
ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟
ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟
ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم.
ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.»
با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید.
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین