هدایت شده از کانون تبلیغاتی فراخوان
🚨داستان عجیب #حاجقاسم و رانندهتاکسی
#شهید_سلیمانی میگوید: از ماموریت برمیگشتم. منتظر نماندم تا ماشین برایم بفرستند. سوار #تاکسی_فرودگاه شدم. بین راه، راننده جوان، مُدام به من نگاه میکرد. پرسیدم آیا شبیه آشنایان شما هستم؟ راننده گفت: شما برادر یا پسر خاله سردار سلیمانی هستی؟ گفتم: من، سردار سلیمانیام. راننده خندید و گفت: با من شوخی میکنی؟ گفتم: نه من، سردار سلیمانیام. راننده گفت: #قسم بخور! من قسم خوردم که سردار سلیمانیام. راننده ساکت شد. از او پرسیدم با گرانی و مشکلات چطور سر میکنی؟ راننده در جملهی عجیبی گفت: اگر تو خود #سردار_سلیمانی هستی...😳
🔺ادامه در کانال زیر #سنجاق شده
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🚨داستان عجیب #حاجقاسم و رانندهتاکسی
#شهید_سلیمانی میگوید: از ماموریت برمیگشتم. منتظر نماندم تا ماشین برایم بفرستند. سوار #تاکسی_فرودگاه شدم. بین راه، راننده جوان، مُدام به من نگاه میکرد. پرسیدم آیا شبیه آشنایان شما هستم؟ راننده گفت: شما برادر یا پسر خاله سردار سلیمانی هستی؟ گفتم: من، سردار سلیمانیام. راننده خندید و گفت: با من شوخی میکنی؟ گفتم: نه من، سردار سلیمانیام. راننده گفت: #قسم بخور! من قسم خوردم که سردار سلیمانیام. راننده ساکت شد. از او پرسیدم با گرانی و مشکلات چطور سر میکنی؟ راننده در جملهی عجیبی گفت: اگر تو خود #سردار_سلیمانی هستی...😳
🔺ادامه در کانال زیر #سنجاق شده
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🚨داستان عجیب #حاجقاسم و رانندهتاکسی
#شهید_سلیمانی میگوید: از ماموریت برمیگشتم. منتظر نماندم تا ماشین برایم بفرستند. سوار #تاکسی_فرودگاه شدم. بین راه، راننده جوان، مُدام به من نگاه میکرد. پرسیدم آیا شبیه آشنایان شما هستم؟ راننده گفت: شما برادر یا پسر خاله سردار سلیمانی هستی؟ گفتم: من، سردار سلیمانیام. راننده خندید و گفت: با من شوخی میکنی؟ گفتم: نه من، سردار سلیمانیام. راننده گفت: #قسم بخور! من قسم خوردم که سردار سلیمانیام. راننده ساکت شد. از او پرسیدم با گرانی و مشکلات چطور سر میکنی؟ راننده در جملهی عجیبی گفت: اگر تو خود #سردار_سلیمانی هستی...😳
🔺ادامه در کانال زیر #سنجاق شده
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270