eitaa logo
خط ولایت
195 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
31.8هزار ویدیو
102 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ایران سیاست
راننده جوان برزیلی گوشه روسری ام را بوسید و گفت : خوش به حال شوهرانتان 👀😶 طاهره اسماعیل‌نیا بانوی ایرانی است که به واسطه شغل همسرش، چندین سال به همراه همسر و فرزندان خود در کشور برزیل، زندگی کرده است، می‌گوید: در یکی از تابستان‌هایی که در برزیل بودیم، فاطمه دختر کوچکم بیمار شد. با توجه به‌ مشغلاتی که همسرم داشت، با معصومه دختر سیزده ساله‌ام، راهی مطب پزشک شدیم. در مسیر بازگشت، تاکسی گرفتیم ، من و دخترم در حالی که مانتو و روسری بلند پوشیده بودیم، سوار تاکسی شدیم. در مسیر حدس زدم که نوع پوشش ما، توجه راننده را به خود جلب کرده است.🤔 راننده پس از دقایقی سکوت، با لحنی دلسوزانه در حالی که متوجه شده بود ما برزیلی نیستیم و خارجی هستیم، به ما گفت: الآن تابستان است و هوا بسیار گرم. شما با این لباس و پوشش خیلی اذیت می‌شوید. به نظر من اینجا که کشور خودتان نیست، راحت باشید. در کشور ما آزادی هست و می‌توانید حجاب خود را بردارید.🥵 من در جواب گفتم: بله ما هم گرمیِ هوا اذیت‌مان می‌کند؛ ولی ما به این پوشش اعتقاد داریم. من به‌ خاطر کشورم  ندارم، حجاب من به خاطر دین و اعتقادم به خداوند جهانیان است.🕋 راننده‌ مسیحی که باورِ حرف‌هایم برایش سنگین بود، تاملی کرد و گفت: بله متوجه شدم؛ اما من شنیده بودم که همسرانتان شما را با کتک مجبور به داشتن حجاب می‌کنند!😶 من لبخندی زدم و به آرامی گفتم: خُب اگر این طور بود، الآن که شوهر من اینجا و همراه ما نیست، دیگر ترسی از همسرم نداشتم و می‌توانستم حجابم را بردارم!😏 راننده‌ تاکسی در حالی که با سَر حرف‌هایم را تائید می‌کرد، در فکر فرو رفت و گفت: خُب چرا دخترِ نوجوانت را مجبور کردی حجاب داشته‌ باشد؟ گفتم: می‌توانی از خودش بپرسی تا جواب سوالت را بگوید. سپس از دخترم پرسید: عزیزم! مادرت مجبورت کرده تا این‌گونه لباس بپوشی؟👭 اینجا دخترم معصومه با لحنی قاطع و محکم به راننده گفت: نه! نه! من حجاب را دوست دارم و به حجاب معتقدم و به این نتیجه رسیدم که حجاب به من امنیت می‌دهد و از من محافظت می‌کند. من هم مثل مادرم حاضر نیستم بدون حجاب باشم و به دستورات دینم عمل می‌کنم.😇🧕🏻 من مثل راننده که از نگاهش معلوم بود از جواب معصومه خوشحال و فطرتش تا اندازه‌ای بیدار شده است در درونم از پاسخ دقیقِ دخترم به وجد آمده بودم و سکوت کردم. دقایقی بعد راننده بالحنی پُر از حسرت، آهی کشید و چند بار گفت: خوش به حال شوهرانتان، سپس ماشین را کنار خیابان نگه‌ داشت. من و دخترم کمی ترسیدیم، بعد دیدیم که راننده‌ جوان، سَر بر روی فرمانِ ماشین گذاشت و با لحنی محزون گفت: من این‌طور زندگی را بیشتر دوست دارم. زمانی که خانمِ من از خانه خارج می‌شود، نمی‌دانم با دوستانش کجا می‌رود، با چه کسانی سخن می‌گوید و حتی من اجازه ندارم از او این سوالات را بپرسم. من در زندگی‌ام آرامش ندارم و خیلی ناراحتم.😔 اوقاتی که دلم می‌گیرد و غصه‌دار هستم، به خانه مادربزرگم که مثل شما انسان معتقدی هست می‌روم. مادربزرگم اعتقاد دارد که نباید لباس کوتاه پوشید و پوشش نسل جدید و بسیاری از کارهای آنان را قبول ندارد. به نظر من افرادی مثل مادربزرگ من، زنان بسیار خوب، پاک و خلاصه پایبند به همسر و زندگی خودشان هستند؛ به همین خاطر من او را خیلی دوست دارم، سر روی شانه‌اش می‌گذارم و ضمن دریافت آرامش، از او می‌خواهم تا برایم دعا کند.🙂 راننده‌ تاکسی با تمام احساس ادامه داد: واقعا خوش به‌حال همسرتان. شما برای من هم خیلی محترم هستید که حتی در نبودِ او هم، پوشش‌تان را حفظ کردید و با این‌که اینجا تنها بودید و هیچ‌کس هم نبود، با اصرار من، حاضر نشدید حجابتان را بردارید. سپس راننده تاکسی از ماشین پیاده شد، درب ماشین را باز کرد و گوشه‌ روسری من را گرفت و بوسید و ضمن معذرت‌خواهی گفت: دوست داشتم از زبان خودتان بشنوم که زن مسلمان به‌ زور حجاب نمی‌گذارد، خدا شما را حفظ کند. لطفا برای من هم دعا کنید.😊 📚 منبع: سایت روزنامه همشهری، ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱ ✅ @iransiasat_ir 👈
دوستی می‌گفت: در یکی از روزهای زمستان از منزل خود به سوی محل کارم که دور بود خارج شدم برف بود، وسیله ای نبود برای اینکه دستهایم گرم شود آنها را در جیب گذاشتم یک دانه تخم آفتابگردان پیدا کردم آن را بیرون آورده و با دندان شکستم ناگهان بذر وسط آن بیرون پرید و بر روی برف‌ها افتاد ناخواسته خم شدم که آن را بردارم، پرنده‌ای بلافاصله آمد آن را به نوک گرفت و پرید او گفت: به نظر تو چه درسی در آن است؟ من گفتم: رزق روزی ما آن نیست که در دست ماست بلکه آن است که در دست خداست این حکایت زندگی و دنیای ماست که به آنچه در جیب در دست و جلو چشم ما است دلخوشیم و خیال می‌کنیم که همه‌اش رزق و روزی ماست ولی همین که می‌خواهیم آن را در دهانمان بگذاریم و لذتش را ببریم از ما می‌گیرند و به کس دیگری می‌دهند تمام عمر کار و تلاش می‌کنیم تا مالی پس انداز کنیم و راحت زندگی کنیم ولی گاهی آن چه اندوخته‌ایم رزق و روزی ما نیست اندوخته ما رزق و روزی کسانی می‌شود که بعد از ما می‌خورند یا در زمان حيات نصیب آنها می‌شود و می‌خورند رزق و روزی ما آن چیزی است که بخوریم و لذت استفاده آن را ببریم نه اینکه رنج فراوان بر خود و خانواده تحمیل کنیم و در انتها لذتش برای دیگران شود. 🇮🇷 کانال روشنگری(جهاد تبیین) ایتا👇 https://eitaa.com/jahad_Akbar_313 روبیکا👇 https://rubika.ir/jahad_Akbar_313_72 روبینو 👇 https://rubika.ir/gahade_tabeen_313 🇮🇷🇮🇷🇮🇷