eitaa logo
خط ولایت
184 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
22.7هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة🩸 🥀 سليمان اعمش گفت: من در کوفه همسايه‌ای داشتم که گاهب شبها نزدش ميرفتم و با هم صحبت و اختلاط ميکرديم. يک شب، در ميان صبحتها اتفاقا صحبت پيش آمد. از او سئوال کردم که عقيده تو درباره زيارت حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام چيست؟! 🥀 گفت: زيارت حسين عليه‌السلام بدعت است و هر بدعتی ضلالت است و فرجامش جهنم است. 🥀 من خيلی ناراحت شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتي که سحر شد نزدش ميروم و قدری از فضائل حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام را برای او نقل ميکنم و اگر او بر عناد و انکارش اصرار ورزيد، او را ميکشم. 🥀 سليمان گفت: وقتي که سحر شد، پشت در خانه‌اش آمدم و دق‌الباب کردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام رفته است. با تعجب از او خداحافظی کردم و به طرف رهسپار شدم. با خود گفتم: اولا زيارتی کنم و ثانيا دوستم را ببينم. 🥀 وقتی که وارد مطهر شدم، ديدم همسايه‌ام سر به سجده گذاشته است و پيوسته ميکند و از خدا طلب استغفار و توبه ميکند! بعد از مدت زيادب سر از سجده برداشت و مراد ديد نزد او رفتم، ديدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: ای مرد، تو ديروز ميگفتی: زيارت حضرت عليه‌السلام بدعت است و فرجام آن دوزخ است، اما امشب می‌بينم برای زيارت آمده‌ای؟! 🥀 گفت: سليمان، مرا سرزنش نکن! زيرا من قائل به امامت و ولايت اهل بيت عليهم‌السلام نبودم. تا اينکه امشب خوابم برد و خوابی ديدم که به وحشت افتادم! امشب در عالم خواب ديدم مردی جليل القدر که نميتوانم وصف جمال و جلال و کمالش را بيان کنم، اطراف او را جمعيتی احاطه کرده و در پیش او سواری بود و آن سوار تاجی بر سر داشت و آن تاج دارای چهار رکن بود و بر هر رکن گوهری درخشان نصب شده بود که تا مسافتها راه را روشن می‌نمود! 🥀 به يکی از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: اين آقا کيست؟ گفت: حضرت صلي‌الله عليه و آله و سلم هستند. گفتم: آنکه در پيش روي اوست کيست؟! گفت: آقا علي عليه‌السلام هستند. بعد نگاه کردم، ديدم ناقه‌ای از نور پيدا شد و بر آن هودجی از نور بود و ناقه در ميان زمين و آسمان پرواز ميکرد! پرسيدم اين ناقه از کيست؟! گفت: از و حضرت زهرا سلام‌الله عليهما است. پرسيدم: اين جوان کيست؟! گفت: حضرت عليه السلام هستند و همه آنها براي زيارت کربلا میروند. 🥀 در اين هنگام متوجه هودج شدم و ديدم نوشته‌هایی از طرف آن بر زمين پخش ميشود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: در اينها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة» کسانی که در شب جمعه به زيارت عليه_السلام می‌آيند از آتش جهنم در امان هستند. 🥀 من خواستم يکی از آنها را بردارم اما او گفت: تو ميگفتی: امام حسين عليه‌السلام بدعت است، اين نوشته بدست تو نميرسد! مگر آنکه با اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت، ايشان را زيارت کنی. 🥀 با حالت جزع و گريه و ترس و وحشت، از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام مشرف شدم و توبه کردم. 🥀 اي سليمان، به خدا قسم، من از قبر عليه_السلام جدا نمیشوم تا روح از بدنم جدا شود. 📕 کرامات الحسينيه، جلد ۲، صفحه ۱۵۲