eitaa logo
خدمتگزاران فاطمیه
2.8هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
398 فایل
یاری گر کسانی که قصد دارند در ایام فاطمیه فعالیت داشته باشند. می توانید از محتوای صوتی و تصویری، محصولات، مشاوره و... سایت: https://khedmatgozaran.com/mag/ ارتباط با ما: @khedmatgozaran_dastyar
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره 14 ..دیگری پاسـخ داد: «باید ببینیم رسـول خدا چه تدبیری اندیشیده است». سسـت ایمانی گفـت: «او هم کاري نمی توانـد بکنـد، آن از صلـح حدیبیه و ایـن هـم جنـگ نافرجـام بـا یهـودِ خیبر» شخص دیگری گفت: صبر کنید. گذر زمان همه چیز را مشخص می کند. صدایی از سـوی دیگـر برآمـد کـه مـن می توانم تصـور کنم انها داخـل قلعـه در حال خوشگذرانی و راحتی هسـتند اما ما اینجا دور از شـهر و خانـواده ... اینها همه بخشی از گفتگوی سپاهیان تازه مسلمان بود. چنـد روز گذشـت تـا اینکه رسـول خـدا در مقابل دیـدگان همه ابوبکـر را مأمـور فرمودنـد تـا به همـراه گروهی از سـپاه بـراي مبارزطلبی و فتـح دژ بـه سـوی قلعه بـرود. او رفـت و همانگونه که مشـخص بود، دژ، استوارتر از حد تصوّر سـپاه اسـلام بود. قلعه فتح نشد و رفتگان ناکام بازگشتند. روز دیگـر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، عمر بن خطاب را ماموریت داد تا به همـراه گروهی رهسپار دژ شـود. او نیـز رفت و همان نتیجه را گرفت. آثار شکست در چهره بیشـتر مسـلمانان ظاهر گشـت. کم کـم اعتراض هـا پدیـدار شـد. و هـر کسی سـخنی گفت. کـه ناگهـان صـدای اذان به گوش رسـید. وقـت، وقـت اذان نبـود. پـس چـه خبـر اسـت؟ شاید مطلب مهمی پیـش آمـده کـه اکنـون اذان می گویند چـرا کـه اذان اعلان اسـت برای فراخواندن. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پی اتفاقات پیش آمده فرمودند: ✋🏻«فـردا پرچـم سـپاه اسـلام را بـه دسـت دلاور مـردی خواهـم داد کـه خـدا و رسـول خـدا او را دوست دارند و به او محبت می ورزنـد و او نيز خدا و رسـولش را از جـان شـيرين بيشـتر دوسـت دارد. او شـخصی اسـت کـه شکسـت در پیکار بـرای او معنا ندارد. مکرّر حمله می کند و فـرار نخواهد کرد. برنمیگردد مگـر پيروزی را بـا خود می آورد». سخن پیامبر تمام شد ولی زمزمه لشگریان آغاز گشت. یکی می گفت: «مگر می شود کسی بر یلان این قلعه غالب شود؟» دیگری مبارزه را بی ثمر می دانست. و گروهی نیز در خیال خود آن شخص را خود می پنداشتند. و دسـته ای نیز بـا سکوت زمـان را سـپری می کردنـد. امـا یک پرسش ذهـن بسـیاری را مشغول کرده بـود. آیا بیست و پنج روز معطّلی و ناکامی تبدیل به پیروزی و سـرافرازی خواهد گشت؟ ☀️صبح شد. رسول خدا تشریف فرما شدند. سـپاه مشـتاقانه و کنجکاوانـه و بـه انتظار پیروزی سـراپاگوش شـدند تا کلام رسـول مکرّم را بشنوند. حضرت فرمودند: «برادرم علی کجاست؟» ادامه دارد... 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 15 👂🏻..سپاه مشتاقانه و کنجکاوانه و به انتظار پیروزی سراپاگوش شدند تا کلام رسول مکرّم را بشنوند. حضرت فرمودند: «برادرم علی کجاست؟» گروهی بلافاصله با صدای بلند پاسخ دادند: «او سخت بیمار است، درد چشم امان او را بریده است». گروهی شادان و دسته ای نگران و منتظر. پیامبر فرمودند: «بگویید علی بن ابی طالب علیه السلام بیاید». 💚جانِ رسول، مشرّف محضر رسول الله صلی الله علیه و آله شد. - علی جان چه شده؟ دردت را نبینم یا علی. - یا رسول الله، دردِ چشم، ضعف را بر من مستولی کرده، و توفیق نـگاه کـردن به سیمای متلألأ شـما را از من گرفته است، مجبور شدم چشمم را ببندم. یا رسول الله! تمـام عالم به فـدای یک تار مـوی شـما. از مـن چـه خدمتـی در آسـتان رفیع شـما بر می آید، جانم نثارتان ای رسـول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: علی جان، رنج تو رنج من است، و دردت بنـد بند وجودم را آزار می دهد. امیرالمومنین علیه السلام پاسخ فرمود: یا رسول الله! چشم را برای دیـدن شما می خواهم و دیگـر هیچ. آنگاه پیامبر خواستند تا حضرت علی علیه السلام جلوتر بیایند و سرشان را بر زانوی ایشان بگذارند. امیرمومنان فرمود: یا رسول الله، چـه از درد بگویـم کـه غـرق نعمتم و زانوان شما سـتون هـای آفرینش است و آرامش آغوش شـما بـه بهشـت آرامـش داده اسـت. ✨مـردم همـه دیدند کـه نور، سر بر دامان نور گذاشت و دیدگان سپاه و در وراء آن ملائک، همه گواه آن داستان دلبری و شـور بودند. مقداری از آب دهان مبارک رسـول خـدا صلی الله علیه و آله، که آبروی عالم از آن است بـرای درمان این بی تابی مرهم بود. پیامبر اسلام از آب دهان خود بر چشمان امیرالمومنین کشیدند و لحظاتی بعد حضرت علی علیه السلام فرمودند: دیگر هیچ دردی احساس نمی کنم یا رسول الله. حضور در محضر شما شفاست از هر درد و رنجی. آنگاه حضرت آماده شـنیدن سـخن پیامبر شدند. ✋🏻- علـی جـان، امـری دارم کـه فقط از بازوان خدایی تو سـاخته اسـت تـو یـدالله هسـتی و غصـه ای دارم کـه فقـط بر دست تو مبدل بـه امید می شود.. ادامه دارد... 🌱@khedmatgozaran_group
شماره 16 ...رسول خدا فرمودند: - علی جان، امری دارم که فقط از بازوان خدایی تو ساخته است تو يدالله هستی و غصه ای دارم که فقط بر دست تو مبدل به امید می شود. امیرالمؤمنین علیه السلام با شنیدن این سخن پاسخ دادند: - پدر و مادرم به فدای شما یا رسول الله، من در خدمتگزاری آماده ام. آنگاه پیامبر پرچم را به دست مولا دادند و فرمودند: این پرچم را بگیر این تو و این میدان کارزار، برو که جبرئیل در پشت سر و نصرت الهی در پیش رویت حمایت گر توست و خداوند از ابهت ملکوتی تو رعب را در دلهای کافران و منافقان قرار داده است. برو علی جان و معطل نکن. همگان مبهوت این حدیث شدند؛ رسول خدا صلی‌ الله علیه و آله چه فرمودند و چه کردند و چه پاسخ شیرینی از علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدند؟ علی بن ابی طالب علیه السلام قدم به اقتدار بر می داشت و اشک شوق و افتخار در چشم زیبای رسول خدا حلقه می زد و فقط خدا می دانست که چه عشقی در دل رسول خدا به علی بن ابی طالب علیه السلام است و چه محبتی در قلب علی بن ابی طالب به پیامبر خدا. - راستی علی جان، خودت را معرفی کن، بگو من علی هستم که همه انبیاء این نام را بشارت داده اند. ✨کلام رسول خدا پایان یافت و حضرت حیدر به سوی قلعه ها شتافت یکی از سرداران یهودی خیبر سر از دیده بانی بیرون آورد و فریاد زد: «ای شیر مرد! تو که هستی که اینچنین جرأت میدان پیدا کرده ای؟ نه کلاه خودی، و نه نیزه ای، نه مرکبی و نه زره بر تن، مگر تجربه تلخ شکست دیگران و کشته شدن عامر برایت کافی نبوده است⁉️» حضرت فرمود: «من على هستم فرزند ابوطالب» آن مرد آرام وارد قلعه شد اما اضطراب و ترس تمام وجودش را فرا گرفته بود. او خطاب به خیبریان گفت: «قسم به آنچه بر موسی نازل شده همگی مغلوب شدید. على آمده، او همان ایلیاست. همو که اوصاف او و جنگاوری او را بزرگانمان به ما گفته اند.» ادامه دارد... 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 17 ...صدای درشتی به گوش یهودیان رسید: «او را به من بسپارید. شما که تاکنون ندیده و نشنیده اید که ضربه ای در پیکار بر من وارد شود. آواری دلاوری و پهلوانی مرا که در تاریختان ثبت کرده اید. نترسید که مرحب دارید شهرت نبردهای مرا عرب در گوش دارد.» مرحب این پهلوان بی همتای یهود آخرین نقطه امید خیبریان بود. 🗡نیزه ای در یک دست و شمشیری در دست دیگر، زره بر تن، کلاه خود از جنس سنگ آسیاب بر سر، بازوان ستبر و آماده، چشم ها کاسه ای از خون، خشم و غضب در چهره پدیدار، به همراه چند جنگ آور دیگر قدم در بیرون قلعه گذاشت و فریاد برآورد که منم مرحب که زخم ضربه مرا هر که در مقابلم ایستاده تجربه کرده و برای من شکست معنا ندارد. این بود رجز مرحب، پهلوان خيبر، و چشمهای نگران سپاه اسلام دوخته بسوی میدان، و از طرف دیگر چشمان پرنفاق يهود با تکبر ناظر بر مبارزه. ✨با هر قدمی که علی بن ابی طالب علیه السلام سوی میدان می گذاشت قلب و جان رسول خدا صلی الله علیه و آله را نیز همراه می برد. 🤲🏻«اللهم انصره و انتصر به دینک»: خدایا! علی را یاری کن و دینت را به او قوام و نصرت ده. فریاد ملکوتی شیر خدا در و دیوار دژ خیبر را لرزاند. رسول خدا فریاد زد: اهتز الحصن، اهتز السماوات السبع و الأرضون السبع، و اهتز عرش الرحمن. قلعه لرزید، آسمان های هفتگانه و زمین ها و عرض خدا هم لرزید از غرش تو يا على. على بن ابی طالب علیه السلام فریاد برآورد که: منم آنکه مادر مرا حیدر نام نهاد، شیر بیشه شجاعت و قهرمان قهرمانان هستم. جانم فدای رسول خدا باد. ادامه دارد... 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 19 ...«پیامبر گرامی اسلام رو به امیرمؤمنان کرده و فرمودند: على جان! اگر ترس از این نبود که گروهی از امت من آنچه ناپسندانه امت عیسی در مورد او بر زبان آوردند، به تو نیز نسبت دهند، اکنون به گونه ای تو را وصف می کردم که بر هیچ گروهی گذر نکنی مگر آنکه🌱 خاک زیر قدمهایت را بعنوان تبرک بر دیده کشند و از آب و شويت تبرک و شفا بگیرند. ولی در عظمت و جلال تو همین کافی است که تو برای من همان نسبت هارون برای موسی را داری با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود. ✨یاعلی، تو ادا کننده قرض و دین من هستی، و برای ابقای سيره من تلاش می کنی، و در آخرت از همگان به من نزدیکتری. 🕊علی جان، تو فردای قیامت در کنار کوثر جانشین من هستی و نخستین کسی خواهی بود، که در کنار کوثر بر من وارد خواهی شد. تو اولین کسی هستی که لباسهای نیکو و بی نظیر بهشتی را برای او خواهند پوشاند و اولین وارد شده بر بهشت خواهی بود. 💫رهروان و شیعیان تو بر تخت هایی از نور با چهره های نورانی و سپید در گرداگرد من حلقه خواهند زد و من شفيع آنان هستم، و آنان نیز همسایگان من در بهشت می باشند. علی جان، به همه هشدار می دهم جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو آشتی‌ و صلح با من است. ظاهر و باطن تو مانند ظاهر و باطن من است و ذریه و فرزندان تو فرزندان من هستند. تو تنها وفا کننده به عهد من هستی که به آن عمل می کنی، حقیقت همیشه بر زبان گویای تو جاری است و قلبت جایگاه حق است و دیدگانت نیز حق نگر است. تمام ایمان با گوشت و خون تو آمیخته، همانطور که با گوشت و خون من آمیخته است. علی جان، بدخواه و دشمن تو در قیامت بر من در کنار حوض وارد نخواهد شد و فقط دوستان و دوستداران تو در کنار حوض میهمان من خواهند بود.» 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 20 "تطهیر" صدای کوبه ی در به گوش رسید. کارها را رها کرد، دستاس و الک را بر زمین قرار داد و به سوی درب منزل قدم براشت. خود اطلاع داشت که کوبنده در کیست زیرا این نوع کوبیدن فقط مخصوص یک نفر است و صدای این کوبه آرام جان او است، به سرعت خود را به پشت درب رساند. برای اینکه صدای زیبای کوبنده درب را بشنود، فرمود: «کیست؟» صدای آسمانی رسول خدا به گوش رسید: «من هستم فاطمه جان» 💫شاهنشاه آفرینش قدم بر منزل عرشی فاطمه گذشت. - پدرجان، تمام نعمت بر ما رو آورده، قدم رنجه فرمودید، جان ها فدایتان باد، خوش آمدید. - فاطمه جان، پدرت فدایت شود، احساس ضعف و سرما دارم عبا بیاور تا کمی استراحت کنم، که منزل شما راحت گاه من است. بلافاصله بانو عبا را برای وجود مبارک رسول خدا "صلی الله علیه و آله" حاضر فرمود. پیامبر عبا را به دوش گرفتند و مشغول استراحت شدند، چند لحظه بعد مجددا صدای کوبه درب به گوش رسید، و این بار نوه بزرگ رسول خدا به کریم آل عبا، نیکو سیرت و صورت، امام حسن "علیه السلام" مقدم به منزل گذارد. - سلام خدا بر شما باد، مادرجان، این شمیم خوش فقط از وجود مبارک جدم رسول الله است. آیا درست می گویم؟ - سلام خدا بر تو ای میوه دلم، آری جد بزرگوارت اینجا هستند، و برای استراحت با عبا خود را پوشانده اند. امام حسن "علیه السلام" چند قدم به جلو برداشتند، به پیامبر سلام کردند و اجازه خواستند تا در آغوش محبت در کنار پیامبر و در زیر عبا وارد شوند. ادامه دارد... 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 21 ...امام حسن "علیه السلام" چند قدم به جلو برداشتند، به پیامبر سلام کردند و اجازه خواستند تا در آغوش محبت در کنار پیامبر ”صلی الله علیه و آله” و در زیر عبا وارد شوند. پیامبر پاسخ فرمودند: سلام بر تو ای صاحب اختیار حوض کوثر، بیا در آغوشم که از تو بوی بهشت را استشمام می کنم. چند لحظه بعد کوبه در بار دیگر به صدا درآمد. - شما بر شما ای مادر مهربان - سلام بر میوه دلم، فرزند دلبندم. - مادر، عطر خوش رسول خدا را استشمام می کنم. - درست است حسین جان، جدت به همراه برادرت در آنجا هستند. امام حسین "علیه السلام" نیز به پیامبر نزدیک شد و پس از کسب اجازه در آغوش پر مهر رسول خدا در کنار برادر جا گرفت. هنوز دقایقی نگذشته بود که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ”علیه السلام” قدم بر منزل گذاشت. سلام و جواب شیرین و پر مهری بین زوج الهی رد و بدل شد. - یا بنت رسول الله، من شمیم ملکوتی یگانه هستی و برادر مهربانم، رسول الله را حس میکنم. - آری یا علی جان، ایشان با فرزندانت در آن سو هستند. علی بن ابی طالب ”علیه السلام” به سوی رسول خدا ”صلی الله علیه و آله” نزدیک شد. ادامه دارد... 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 22 ...سلام و تحیت خدا بر شما باد یا رسول الله، ای برگزیده خدای متعال، به من نیز اجازه می دهید تا در کنار شما قرار گیرم؟ سلام بر تو باد ای برادرم و ای وصی و جانشین و پرچمدار شریعت و آیینم. ✨پیامبر اسلام ”صلی الله علیه و آله”، امیرالمومنین ”علیه السلام” را پاسخ گفت و عبا را گشود تا ایشان نیز در زیر عبا جای گیرد. اکنون دختر نبی اکرم، حضرت زهرا ”سلام الله علیها” به سوی ایشان آمد و پس از عرض ادب اذن‌ خواست تا به آن جمع چهار نفره بپیوندد. 🌷بهترین خلق خدا به همراه نفس و روح و جگر گوشه هایش جمع هستند. اشک در چشمان رسول خدا ”صلی الله علیه و آله” حلقه زده بود، ایشان دو طرف عبا را گرفتند، دست به ‌آسمان برده و از صمیم قلب عرض کردند: 🤲🏻«خدایا! اینان اهل بیت من هستند، تمام جان من هستند، گوشت و خون تک تک آنها با گوشت و خون پیامبر تو ممزوج شده است. درد و رنج آنها، درد و رنج من است. اندوه آنان غصه من است. خدایا! من در پیشگاه تو به گواهی تو می گویم من با دشمن آنها همیشه در نبردم، و با دوست آنها همواره دوستی. خدایا! آنها از وجود من هستند و من نیز از آنها هستم. بهترین درودها و کاملترین برکات و رحمت های بی انتهایت را به همراه غفران و رضوانت بر من و بر ایشان نازل کن. و هرگونه رجس و پلیدی و زشتی را از ساحت پر جلال آنها دور نما و مطهر شان بدار.» 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 23 ...💫این لحظه همان زمانی بود که آسمان به تلاطم آمد و زمین قرارش را از کف داد و ملائک به هیاهو آمدند. چرا که ندای الهی در تمام آسمان ها طنین انداز شد - ای ملائک و کارگزاران آسمانها و 🌏 زمین بدانید که نه فقط خلقت شما بلکه هیچ آسمانی را به تصویر نکشیدم، و هیچ پاره ای از زمین را پهن نکردم، و نه این🌜، ماه منیر و خورشید 🌞 نورافشان و افلاک متعدد و دریاهای پرموج 🌊 را خلق نکردم، مگر به طفيل و برکت این پنج نور که در کنار هم زیر عبا قرار دارند. جبرئیل پس از شنیدن این خطبه الهی لب به سخن گشود. ❗️بارالها! تو عالمی، چه کسانی در زیر عبا هستند که دل از آسمانيان برده اند ؟ خدای متعال فرمود: آنان اهل بیت نبوت (و لا حبيب إلا هو و أهله) ومأوای رسالت هستند، فاطمه و پدرش و همسرش و دو پسرش: "هم فاطمة و أبوها و بعلها و ابوها" 🕊جبرئیل از پروردگار متعال اجازه حضور در این محفل آسمانی را خواست و به همراه پیامی الهی برای خاندان رسالت، او نیز شرف حضور در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله را یافت آنگاه به پیامبر عرضه داشت: یا رسول الله، اذن پروردگارم را دارم و حامل پیام اویم، اذن ورود از شما نیز می خواهم. پیامبر اجازه دادند و به این ترتیب جبرئیل نیز به آن جمع بهشتی ملحق شد او عرض کرد: «ای گرامی خدا، خداوند تعالی وحی فرمود و اعلان نموده است که: "إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا" اراده و خواست خدا بر این قرار گرفته که از شما اهل بیت هرگونه رجس و ناپاکی را دور بدارد و مطهرتان قرار دهد» علی بن ابی طالب علیه السلام رو به رسول خدا صلی الله علیه و آله نموده و گفتند: پدر و مادرم به فدایتان باد، سر این مجلس و جایگاه آن در پیشگاه خداوند چیست که این چنین تهنیت اش فرموده است؟ پیامبر عظیم الشان در پاسخ فرمودند: 🍃 قسم به آنکه مرا به نبوت بر هدایت خلق به سوی خود برگزید، این داستان حقیقت عبا در هیچ محفلی از رهروان و دوستان ما یاد نخواهد شد مگر آنکه به برکت این حقیقت و به تفضل ما گره های ناگشوده آنها باز شود و در آن جمع، رفت و آمد ملائک خواهد بود و آسمانیان هماره بر ایشان استغفار می نمایند و تقاضاهای نشکفته آنها به این وسیله در درگاه الهی شکوفا خواهد شد. 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 24 خاتم بخشی 😞بسیار ژولیده و پریشان بود. لباسهایش پاره و مندرس و رنگ چهره اش از شدت گرسنگی زرد شده بود، پریشانی و درماندگی از سر و روی او می بارید. 🕌دم درب مسجد با وجود مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روبرو شد، زبان به شکایت از روزگار گشود و سفره دل رنجور خود را در حضور رسول خدا باز کرد. -یا رسول الله، برای مردم بجز آستان پیامبران هیچ پناه و پناهگاهی نیست. اکنون به پناه شما آمده ام، فقر و ناداری و تنگدستی امانم را بریده است. همسرم دیگر از زندگی فرزندانش دست شسته است و این حال و روز من است که اینچنین مرا به درماندگی کشانده است. 🧣نه لباسی برای در امان ماندن از سرما و گرما داریم و نه طعامی برای رهایی از مرگ و گرسنگی، به فریادم برس که تو فریادرسی. 🗣كلام مرد عرب که به اینجا رسید، اشک در دیدگان پرمهر و عطوفت رحمة للعالمین حلقه زد و خاطر مبارک و لطیف حضرت را آزرده نمود. ایشان رو به اصحاب نموده و فرمودند: 🍂« پروردگار متعال از لطف و مهربانی اش بهترین جایگاه های بهشت و برترین مقامات عاليه رضوان را به وسیله این سائل به سوی شما روا داشته است؛ و شما در معرض تابش شعاع های رحمت او قرار دارید. کدامیک از شما مسلمانان آمادگی دارد تا با کمک کردن و انفاق به این مرد، خدا و رسولش را شاد کند و رحمت های واسع خدای متعال را به خود جلب کند؟ هر که چنین کند برترین غرفه ها و نعمت های بهشتی از او خواهد بود و همو محبوب دل رسول خدا باشد.» کلام رسول خدا پایان یافت و سکوت بر جمعیت حاکم شد. زبان حال مردم چنین بود : « چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. هرکس در دل برای خود عذری می آورد تا مبادا با این انفاق او دچار تنگدستی و پریشانی همانند این عرب شود. » بعضی هم می گفتند : « چه خوب است اگر کسی که به این مرد کمک می کند به ما هم اتفاقی کند تا زندگی خود را وسعت دهیم » 💔مرد عرب پریشان حال و مضطرب مسجد را با چشمان خود مرور می کرد و نگاهش را به صورت مردم می دوخت و انتظار را با چشمانش فریاد می زد اما دریغ از حتی یک نگاه برای همدردی و یک نگاه برای ترحم که او را نسبت به این پریشانی التیام بخشد. ادامه دارد... 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 25 ...که او را نسبت به این پریشانی التیام بخشد، غضه و اندوهش دو چندان شد. در دلش می گذشت: «این که رسم مسلمانی نیست، امر رسول خداست و مردم همه بی تفاوت» 👀همان طور که چشم به مردم داشت در گوشه ای از مسجد متوجه شخصی شد که مشغول نماز است. نماز و راز و نیاز او دل هر مسلمانی را به خود جذب می کرد. 💖برای لحظاتی با یک دنیا امید و روشنی دل به این نمازگر نگاه کرد. علی بن ابی طالب علیه السلام نماز می خواند. شکوهی عجیب داشت این نماز. یک اشاره از جانب علی بن ابی طالب علیه السلام، در حال نماز، کافی بود تا این مرد نیازمند که مجذوب شده بود به سوی ایشان برود. با خود می اندیشید او که نماز می خواند، با من چکار دارد؟! مرد با این اشاره نزدیک و نزدیک تر شد وقتی به ایشان رسید، علی بن ابی طالب علیه السلام در رکوع نماز بود و هر ذکرش هوش از سر شنونده می ربود. در همان لحظه دست خود را در حالی که انگشتر را به سر انگشت رسانده بودند، به سمت سائل برد. رکوع برای خدا، و این اشاره و حرکت دست برای رضای او، خدا و رسولش از او راضی و او از خدا و رسولش راضی، عظمتی بی نظیر، اخلاصی بی همتا و حضور قلبی یگانه، همه و همه برای خالق یکتا. 🥺اشک شوق در چشمان سائل حلقه زده بود، مرد بی اختیار دو دستش را با ادب به سمت دست حضرت حیدر برد و انگشتر را از نوک انگشتان حضرت جدا کرد، بوسید و حمد خدا را کرد و با شعف فراوان از این انفاق گرانبها به سمت در مسجد برای خارج شدن روانه شد. 🍃امین وحی خدا، جبرئیل، بر رسول خدا نازل شد: « یا رسول الله، خدای تبارک و تعالی بر تو سلام دارد و می فرماید: ” إنما ولیکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة وهم راكعون” ولی و سرپرست و صاحب اختیار شما مردم، فقط خدای متعال و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند هستند؛ آن کسانی که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات پرداخت می کنند.» پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله با همراهان وارد مسجد شدند. همچنان علي بن أبي طالب مشغول نماز بود. ادامه دارد... 🌱 @khedmatgozaran_group
شماره 26 ...پیامبر و در میان جمعیت حاضر فرمودند: « مردم، خداوند تعالی بر من وحی نمود که زمامدار شما است و رسولش و کسی که ایمان دارد و نماز به پا می کند و در رکوعش انفاق می کند کدامیک از شما مردم امروز اینچنین نموده اید که مشمول این ستایش پروردگار باشد؟! گفتند: ✨«امروز تنها و تنها علی بن ابی طالب علیه السلام بود که خیر بر دستانش جاری شده.» رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی علی بن ابی طالب علیه السلام رفتند. نماز تمام شده بود. به احترام حضور رسول خدا، على علیه السلام ایستاد. ❤️چشم در چشم یکدیگر، دل در گرو محبت هم. پیامبر پیام آسمانی را به گوش علی بن ابی طالب علیه السلام رساندند. و آن حضرت خداوند متعال را بر این رضایت شکر و ستایش نمودند.🤲🏻 🌱 @khedmatgozaran_group