#متن_ادبی شماره 2
✳️ای بزرگ مادر مهربان عالم ، خجلت زده روی کبودتان هستیم...
نه پاسبان دست کوتاه شده از مولا بودیم
و نه حافظ خون به ناحق ریخته شش ماهه
نه پهلوی شکسته را مرهم شدیم و نه بازوی ورم کرده
نه یار منتقم شدیم و نه بهرش مخلص
پس چه کردیم و دل به چه بستیم ، فقط نشستیم و نشستیم و ...
ای مادر خوبی ها و پاکی ها ؛
آلوده ایم ، شرمنده ایم و هیچ نداریم
مادری کن و غبار چادرت را بر سر و رویمان فرو ریز...
نخی ازچادرت را دستمان ده تا رشته محکم نجاتمان شود
اذنی بده...
اذنی بده که مال و جان و هر آنچه داریم فدایت نماییم...
@khedmatgozaran_group
#متن_ادبی شماره 3
در آخرین خط وصیتتان نوشته بودید:و سلام مرا تا قیامت به گوش فرزندانم برسان...
سلامی در گوشم طنین انداز شده است به بلندای تاریخ، کوچه های بنی هاشم را طی کرده است،با گرد و خاک کوچه عجین شده است، نشانی از سرخی گونه دارد و دری سوخته ... بیت الاحزانی که فرو ریخت،قرار بیقراریهایتان، قبرستانی که برای دلداری و مرهم شما از شهر مدینه پذیراتر بود...
اشکهایی که سرازیر شد و قلب مهربانی که نفرین نکرد نادان مردمان روزگارش را ...
سلامی که مرا به مادر نزدیک میکند...
مادری پاک سرشت و بهشتی با محبتی از جنس بهشت که تنها بهشت را برای فرزندانش میخواست...
مادری کن و بازهم از پروردگار ظهورت فرزندت را بخواه،که سختی غیبتش تمام شود.
دعای مادر عجیب می گیرد...
@khedmatgozaran_group
#متن_ادبی شماره 4
به شما که اندیشه میکنم بغضی سخت گلویم را می فشارد،
در عجبم که چرا یاد بانویی اینچنین پاک و بزرگوار باید با بغض همراه شود.....
در دلم که کند و کاو میکنم زمانی خالی از مهرتان نمی یابم.
آری! مهرتان از آغاز در دلم نگاشته شده ...
شما نه تنها برای فرزندانتان و نه تنها برای سادات و نه تنها برای شیعیان که برای بشریت مادری کردید و راه و رسم زیستن آموختید...
کاش ما، در زندگی و بندگی شما را اسوه خود می ساختیم...
@khedmatgozaran_group
#متن_ادبی شماره 8
بزرگوارانه مارا می پذیری و کریمانه توفیق خدمت می بخشی و ما طماعانه چشم به پاداش می دوزیم. وقتی بزرگترین پاداش خودتان هستید! خود خودتان
⛅️ @khedmatgozaran_group