eitaa logo
رادیو خدمتگزاران - پخش آزمایشی
721 دنبال‌کننده
452 عکس
23 ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نزدیک غروب جمعه است... آفتاب کم جونِ اسفندماه کم کم جای خودش رو به سوز سرد زمستونیِ بی رحم می ده حاشیه شهر می چرخم، شهر بزرگ و شلوغ شده کسی نیست بچه ها رو جمع کنه! این دیالوگ  رو بیست سال پیش ستّار می گفت به میرزاصالح خان در نمایش "جایی همین نزدیکی ها" البته اون زمان ماهواره و گوشی هوشمند نبود تقریبا، ناهار مینی پیتزایِ خیریه قاسم بن الحسن را زدیم.برای بچه ها خیلی خوشحال کننده است! مدام در گروه قرار همدلی پیام رد و بدل می کنیم با امیررضا و سید محمد رضا و سید محمدعلی، صوت های برنامه سحر را باید زودتر ببندیم. دلشوره دارم، حسّ آشنای هرسال است، نمی دانم عنایت می کنند و روزیِ شب قدریِ سحر نیمه شعبان را به ما و شنوندگان مان مرحمت می فرمایند یا نه!؟... هرسال این موقع از خودم بیشتر بدم می آید که تمرینِ حداقلیِ تقوا را هم ندارم انگار...! شوخی که نیست دلِ شب می خواهی بروی در خانه‌ی خدا و برای حجت خدا دعا کنی! دعا کنی که تقویم را زیر و رو کند خدای مبدّل السیئات بالحسنات و جهان پر ظلمت دوران غیبت بشود دوران پرنور و بهاری ظهور! خب اینجور دعا کردن جان می خواهد، نفس می خواهد، پاکیِ قلب می خواهد...! ندارم که! امیدوارم اما... چون و مخاطبان اش می خواهند برای حاجت دل حضرت زهرا،برای رهاییِ یوسف شان از زندان غیبت و برای نجات جهان دعا کنند! وقتی می خواهی برای بزرگترین حاجت دعا کنی تکلیفت با خودت روشن تر می شود و جرات پیدا می کنی! دیشب در گروه هم فکری کردیم و به این جمع بندی رسیدیم که سراغ یک قصه‌ی قرآنی برویم کدام قصه!؟ یکی که خیلی شبیه ماجرای ماست! یکی که نسخه‌ی شفابخش دارد! یکی که امید نجات و رهاشدن از غم دارد پس اسم رمز برنامه‌ی زنده‌ی سحر امسال شد: سی و هفت ساعت بیشتر تا واقعی ترین لحظه تحویل سال باقی نمانده! مهمان مان می شوید!؟ https://eitaa.com/khedmatgozaran_radio
ترکِ موتور نشسته ام، آمده ام پول نو بگیرم! سالِ نویِ خدمتگزاری که می رسد عیدی هم می خواهد خب! به آسمان بالای سرم نگاه می کنم، لبه‌ی کلاه بافتنی ام را بالاتر می دهم که بهتر ببینم... بله آسمان شهرم کبودرنگ است، آبی نیست! یک گرفتگیِ بی روحِ همراه با آلاینده های هوا دارد! دارم به آیه‌ی نود و هشت سوره‌ی یونس فکر می کنم! تنها قومِ خوشبختی که توانستند از فرصتِ طلاییِ وقتِ اضافه‌ی بازی استفاده کنند و بازی باخته را تبدیل کنند به یک پیروزیِ شیرین! دلم یک پیروزیِ شیرین می خواهد! از آن بردها که فتح الفتوح باشد! و طعم خوشِ نصرت خدا را وجدان کنی! از آن پیروزی هایی که خواریِ و بیچارگی دشمنان خدا را به چشم ببینی و بابت یک عمر غصه و غربت و غیبت و روضه های مکشوف دلت خنک شود! قرآن می گوید "فنادی فی الظلمات" یونسِ پیامبر  در دل تاریکی ها صدایش زد و آن مهربانِ بنده نوازِ گره گشا، ندای بنده اش را اجابت کرد! اگر نمی خواست اجابت کند که در قرآنش نمی آورد! امیدوارم به اسم رمز برنامه امشب:   دلم کمی گرفته، مجالس احیای سحر زیاد شده اند خدا راشکر ، اما کم اند هنوز! اما هنوز خیلی ها نمی دانند امشب خدا چقدر آغوشش بازتر از همیشه است! هنوز خیلی ها دعوت نمی شوند به هیچ جشن سحر نیمه شعبانی! هنوز ما خوب دعوت نمی کنیم دیگران را به ! موتور ترمز گرفت جلوی بانک ملی، راسته‌ی دلارفروشان غلغله است! پیرمردی زیلویی روی زانوانش انداخته و پول نو بساط کرده! از الان شانزده ساعت بیشتر تا اذان صبح باقی نمانده! https://eitaa.com/khedmatgozaran_radio