👈 «سپر🛡دفاعی» 👉
حجاب مثل یک سپر از زن محافظت مےڪند🔰
ولے مبارزے ڪہ شمشیر ندارد، سپر برایش کافی نیست❌
خانمے ڪہ چادر سرمیڪند ولے باهمہ گرم مےگیرد😱 در رویارویے با شهواتِ افسارگسیختہی تبهکارانِ معصومنماےِ جامعہ قطعا آسیب خواهد دید💢
کسے ڪہ چادر سر میڪند؛
لاڪ جیغ میزند💅
آرایش میڪند💄
و صداے ڪفشش همہ رابسوے خودجلب میڪند؛
چگونہ میتواند در پناه چند تکہ پارچہ در امان بماند⁉️👠😞😱
نباید فراموش کرد کہ نه حیا و نه حجاب! هیچڪدام بہ تنهایے کافی نیست😞
📢 فلسفہی حجاب، #امنیت است🛡
کدام صاحب عقلی امنیتش را با دست خودش بہ خطر میاندازد؟؟ ⛔️
#حجاب_با_حیا_کامل_است
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
🌸رمــــان #بـنـده_نـفــــس_تـا_بـنـــده_شـهـدا🌸
💖🍀🌺🌹❤️
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ شصت ویکم
لیلا:هوی روانی چرا اومدی از حوزه انصراف دادی؟
-لیلا داغونم چطوری درس بخونم ؟😔😔
لیلا:بمیرم برات
-إه خدا نکنه
لیلا:کجا میری؟
-سپاه ثبت نام دوره #روایتگری
لیلا:اوهوم
-تو نمیای ؟
لیلا:نه آخه به #مهدی نگفتم
-باشه پس من برم
فعلا یاعلی
لیلا: عزیزم مراقب خودت باش
یاعلی✋
رفتم سپاه قسمت #فرهنگی ثبت نام کردم
گفتن زمان شروع کلاسها را خودمون اطلاع میدیم بهتون
سه هفته بعد کلاسها شروع شد،
استاد که از روایتگری منطقه جنوب بهمون
آموزش میداد #حاج_حسین_یکتا بود
بچه ها برای روایتگری باید
مساحت منطقه را بدونید
عملیاتهای مهم اون منطقه
فرمانده های که تو اون منطقه شهید شدن
تاریخ عملیات
تعداد شهدای عملیات ها
تعداد اینکه دشمن چقدر تلفات داده
اما چقدر مهمات از دشمن گرفتیم
از منطقه #اروند شروع شد...
#شهید_مهدی_باکری اینجا جا مونده 😔
خواهر شهید باکری: ما سه تا برادر داشتیم
🌹🍀🌺🍀🌹💐🌺🍀
#ادامه_دارد ....
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر #صلوات مجاز است
#نویسنده: بانو....ش
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
💖🍀🌺🌹❤️ #داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ شصت ویکم لی
💖🍀🌺🌹❤️
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ شصت و دوم
خواهر شهید باکری: ما سه تا برادر داشتیم
#علی آقا رو ساواک دستگیر کرد زیر شکنجه
شهید شد،پیکرشو بهمون ندادن...💔😔
#حمیدآقا راهم که آقا#مهدی جاگذاشت #مجنون ......😔💔
خود آقا #مهدی روهم #اروند برد...💔😔
یه مزار از سه برادرم نیست تو دنیایی به این بزرگی.....😭
کلاسای روایتگری شش ماه طول کشید
مناطق جنوبی شامل (اروند،شلمچه، طلائیه،
دهلاویه،دوکوهه، هورالعظیم ) را شناختیم
تو مناطق غربی هم بازی دراز وایلام ،بانه وقصرشیرین
شیرزنان غرب مثل #شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو شناختم...
شهیده ناهید فاتحی کرجو تنها دختر مبارز جز گروه پیش مرگان کرد در اوایل انقلاب بوده
در منطقه هنوز ضد انقلاب در غالب
گروهک های مثل کومالو وجود داشت
یک روز #ناهید ربوده میشود
چندوقت بعد دختر را با سر تراشیده در روستاهای
کردستان به عنوان جاسوس #خمینی می گردانند😔
و چندروز بعد این ماجرا جنازه دختری با سر ترشیده
را در کوه های سر به فلک کشیده زاگرس پیدا میکنن....😔💔
#آری_ایران_اینگونه_ایران_شد
امروز کلاسای روایتگری تموم شد
اما دلم گرفته بود
رفتم مزار#شهدا
همینجوری بین مزارها راه میرفتم
یک دفعه گوشیم زنگ خورد.....😳😳
#ادامه_دارد ....
✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر #صلوات مجاز است
#نویسنده: بانو...ش
@kheiybar
هدایت شده از نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
#ارسالےهمسنگری☺️☝️
#مشهد_مقدس
ممنونم که به یاد ما بودین حاجتروا انشاءالله🌹
@enayate_shahidhemat
#باران_و_مهمان
روحیه با نشاطی داشت و در سفرها سعی میكرد طوری رفتار كند كه به دیگران خوش بگذرد☺️.بهار سال پنجاه و نه، با او و سه نفر دیگر، یك سفر كوتاه خانوادگی به قم و محلات رفتیم. در مسیر، به هر شهر میرسیدیم، به زبان محلی آنجا حرف میزد یا شعری میخواند.🙂
وقتی به محلات رسیدیم، گفت: «خانم ها و آقایان! من به لهجه محلاتی بلد نیستم، در عوض حاضرم برایتان دزفولی، كردی یا قمشهای بخوانم!»😃
او خیلی اهل شوخی نبود ولی روحیه شادی داشت. گاهی اوقات فقط با یك جمله كوتاه، در قالب شوخی، حرف خودش را میزد🙂. یك روز كه از جبهه به شهرضا برمیگشت، سری هم به خانه ما زد. باران شدیدی🌧 میبارید. وقتی در خانه را باز كردم و او را دیدم، خوشحال شدم😍. همانطور كه زیر باران ایستاده بود، گفتم: «باران و مهمان هر دو رحمتند، امروز هر دو با هم نصیب من شد.»☺️
او در حالی كه اوركتش خیس شده بود، با خنده جواب داد: «اتفاقاً اگر هر دو با هم بمانند، آن وقت مایه زحمتند!»😐
با این جمله، متوجه شدم كه او را بیرون در نگه داشتهام. عذرخواهی كردم و گفتم: «بفرمایید حاج آقا! اصلاً حواسم نبود.»🙈😂
راوی : خواهر شهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
@kheiybar