eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
38.6هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @kheiybar
🖇🖤 دیگه عڪاسآ همـچینـ... قآبی رو ثبت نمیکنن...💔 ...):😔 🕊 @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج‌همت😍 فصل پنجم قسمت 1⃣0⃣1⃣ حاج همت گفت : باید از شگرد فریب رادیویی استفاده کنی
😍 فصل پنجم قسمت 3⃣0⃣1⃣ در پادگان دوکوهه؛جلسه ای با حضور حاج احمد، حاج محمود شهبازی، حاج همت ، عباس کریمی و فرماندهان گردان های تیپ 27 برگزار شد که در آن، تعدادی از مسئولین عالی رتبه ی سپاه خوزستان ، خصوصاً برادرانی که از رده های اطلاعاتی و عملیاتی🧔هم شرکت داشتند...🍃 بعد از تلاوت قرآن کریم ورسمیت یافتن جلسه، از حاج احمد، خواستند تا طرح عملیاتی مانور آفندی خود را برای کار در جبهه ی غرب دزفول تشریح کند...🙂🙃 حاج احمد با همان سبک و سیاق خاص خود و با ادای شمرده ی کلمات، شروع به صحبت کرد و گفت : در قدم اول، ما بنا داریم که برویم توپخانه ی دشمن رودقیقاً شناسایی کنیم و آن را از کار بیندازیم...✌️ همان جا بنده متوجه شدم که این پیشنهاد حاج احمد برای بعضی از برادران حاضر در آن جلسه، مقداری سنگین و غیر واقع بینانه به نظرم می آمد که آخر چه طور ممکن است بتوان چنین کاری انجام داد...🤔 اما حاج احمد که پیش از آن موافقت قاطع حاج محمود شهبازی و حاج همّت راهم با ایده ی خودش جلب کرده بود، بر سر این موضوع پافشاری کرد و مسئولیت آن را برعهده گرفت...😌 از جلسه که بیرون آمدند، نصف شب شده بود و همّت تازه یادش آمد که پدر و مادرش مهمانش هستند و همسرش نیز مثل آن ها چشم به در، منتظر اوست...🙇‍♂ حاج احمد گفت: حتماً برو... شب بخیر !✋ بعد رو کرد به محمد جهان جانی که از رزمندگان بخش ترابری بود و گفت:.... فصل پنجم قسمت 4⃣0⃣1⃣ برادر محمد! فردا صبح زود ماشین را آماده کن و بیا دنبالم! برای کار مهمی باید جایی برویم....🚶🏻‍♂ جهان جانی گفت: چشم! حاج همّت را که برسانم، فوری بر می گردم خدمت شما...😇 فردا صبح. بعد از نماز، منتظرت هستم! اطاعت!☺️ همّت به بچه ها نه انگار به خودش داشت می گفت با خودش داشت نجوا می کرد: عیادت در شب ها فراموش نشود...👌 ما خودمان روسیاهیم یعنی مدام بسیج آمده است،ما مدام زنده ماندیم ولی شماحالا خبر دارید در عملیات چند نفر شهید و مفقود می شوند...🙍🏻‍♂ زخمی میشوند...🤕 برادران اگر ما زنده هستیم به همین دعا و گریه است...🤲😭 اگر خدا دلش برای ما بسوزد ما را ببرد وقتی ما کم کم گریه کردیم تقرب پیدا می کنیم باخدا نیت که شد، قربت الی الله نیت که شد، قربت الی الله خالص که شدی ، خدا لطف می کند آیه " و جِعَلنا" را می خواند به گوش و چشم دشمن🙃 چشم هایشان نمی بیند، گوش هایشان نمی شنود، ما هم تاتی تاتی حرکت می کنیم می رویم اهدافمان را می گیریم...✌️ اگر قرار باشد خدا به گوش و چشم دشمن "و جَعلنا" بخواند شرطش این است اول باید پاک شوی...😇 دیگر این که وابستگی به زن وبچه و هرچه که برما اسوه شده است را کنار بگذاریم...🤭 ان شاءالله صلوات....📿 ابراهیم رفت و باد که برصورتش وزید، قلبش لرزید...😣 ایستاد و به دوردست ها نگاه کرد... آنجا کسی بود که داشت صدایش می کرد....👀 پایان فصل پنجم🌺 ... @kheiybar
🏴 ختم صلوات به نیابت از ✨✨ {هدیه به حضرت زهــرا س} و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐 ☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️ تعداد صلوات خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇 @Behzadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من فقط یک آرزو دارم که آن هم 💔 سجده ی شکر کنم پای ستـون آخرین😭 @kheiybar
✨امام صادق (علیه السلام) فرمودند: 🕊هيچ فرشته‏‌اى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه مى‌خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زيارت امام حسين (ع) مشرف شود💔، چنين است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آيند و فوجى ديگر عروج كنند و از آنجا اوج گيرند.✨☝️ @kheiybar
به من نگو! فقط لبخند بزن😍 تمام عمرم را بخیـ💫ـر می کند ❤️ 🌸 @kheiybar
از طرف من به جوانان بگویید: چشم شهیدان و تبلور 💔 به شما دوخته شده است بپاخیزید واسلام را دریابید☝️ @kheiybar
کسی که توی هیئت فقط سینه می‌زنه خیلی کار بزرگی نمی‌کنه کار بزرگ رو کسی می‌کنه که توی هیئت حضور داره و چای پخش می‌کنه☝️ کسی که سینه می‌زنه فقط یه سینه‌زنه شیعه مرتضی‌علی باید با رفتارش عشقش رو ثابت کنه..:)✨🌿 🌹 @kheiybar
✅دیدار پدر و دختر در منزل شهید 🔰چهارماه از شهادت پدرم در منا می گذشت .خانواده شهید مغنیه به همراه دختر حاج‌قــاســم آمدند منزلمان برای عرض تسلیت .چون از لبنان با آن ها آشنا شده بودیم و خیلی وقت بود همدیگر را ندیده بودیم ، دلتنگ بودیم .💔 یکدفعه دیدیم زنگ در را می زنند! تعجب کردیم! قرار نبود مهمان داشته باشیم . رفتم در را باز کردم و با تعجب و بهت دیدم حاج قاسم سلیمانی پشت در ایستاده اند؛😍 کاملا غیر منتظره و ناگهانی بود و اصلا انتظارش را نداشتیم .خیلی خوشحال بودیم .☺️ از نوع واکنش دختر سردار هم متوجه شدیم چهارماه است که پدر را ندیده و بعد از چند ماه است که همدیگر را دیدند .😢 📚راوی : زهرا رکن آبادی ، دختر شهید غضنفر رکن آبادی" @kheiybar