#ڪلامے_از_بهشت🕊
زمان بازرگانان به ما بچسب چریک زدند،زمان بنےصدر برچسب منافق❌،الان هم برچسب خشک مقدس،هرقدمی که در راه خدا☝️ و مستضعفین برداشتیم برچسب بارانمان کردند.🍃
اما اے #بسیجیان دلسرد نباشید👌،
حاشا ڪه یک #بچه_بسیجے میدان را خالے کند🙂✌️
و الان #تروریست خواندن اما خط همان است که #حاج_ابراهیم فرمود✋🌹
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#من_یڪ_سپاهےام✌️
#پروفایل_ویژه❤️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
تو ديوانه شده اي #ابراهيم... عقل تو كلّهات نيست... هر كاري دوست داري، بكن. صبح، نتيجهاش را ميبيني.😒
#رمان_شهیدهمت
بر اساس زندگی شهید
معلم فراری ۳
#فصل_سوم
❤️آشی که یک وجب روغن داشت❤️
اين حرف گروهبان، #ابراهيم را سخت به فكر فرو ميبرد. او غرق در فكر است
كه به تانكر آب ميرسد. وقتي درجهدارها ليوان را به دهانش ميچسبانند😶، دهانش
را ميبندد. آنها با شلاق و چماق ميافتند به جانش😞. آن قدر ميزنندش تا از هوش
ميرود. آنگاه دهانش را به زور باز ميكنند و يـك ليـوان آب گـرم در گلـويش
ميريزند.😒
يونس و گروهبان باز هم التماس ميكنند؛ اما مرغ #ابراهيم فقط يك پـا دارد☝️. او
مدام حرف خودش را تكرار ميكند.
ـ من باعث شدم سربازها كتك بخورند. من باعث شدم سرلشكر زوركـي هـر
روز يك ليوان آب تو حلقوم روزهدارها بريزد. حالا هم بايد خودم جبرانش كـنم😔.
بايد كاري كنم سربازها با خيال راحت تا آخر ماه رمضان روزه بگيرند. بايـد شـر
سرلشكر را از سر سربازها كم كنم.😱
گروهبان با عصبانيت ميگويد: «آخر او سرلشكر است و تو فقط يك سربازي.
هيچ ميفهمي چه داري ميگويي؟»😕
#ابراهيم كه از بحث كردن خسته شده، به شوخي ميگويد: «او سرلشكر است...
من هم آشپزم. آشپز اگر نتواند آشي بپزد كه رويش يك وجب روغن باشد، اصـلاً
به درد آشپزي نميخورد.»🙂👌
يونس با ترس و دلشوره ميگويد: «منظورت از اين حرفها چيست؟ واضـحتر
حرف بزن، ما هم بفهميم.»😐😂
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#رمان_شهیدهمت بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ #فصل_سوم ❤️آشی که یک وجب روغن داشت❤️ اين حرف گروهب
الان نميتوانم واضحتر حرف بزنم. فقط اگر شما دوست داريد كمكم كنيـد،
برويد به همه بگوييد كه #ابراهيم_همت امشب هم سحري درست ميكند... هر كس
ميخواهد روزه بگيرد، سحر بيايد غذايش را بگيرد.🙂
گروهبان كه حرصاش گرفته است😤 ميگويد: «اين خبر، اول از همه به گـوش
سرلشكر ميرسد. ميداني اگر نصف شب بيايد تو آشپزخانه و موقـع غـذا پخـتن
غافلگيرت كند، چه بلايي سرت ميآورد؟»😩
#ابراهيم با خونسردي ميگويد: «اتفاقاً من هم همين را ميخواهم. مـيخـواهم
كاري كنم كه سرلشكر با پاي خودش بيايد تو آشپزخانه.»😂😐
يونس كه از ترس چشمانش گرد شده، ميگويد: «ميخواهي چـه كـار كنـي
#ابراهيم؟»
#ابراهيم ميخندد و ميگويد: «گفتم كه... ميخواهم آشي بپزم كه رويـش يـك
وجب روغن داشته باشد.»👌😂
نيمه شب است. #ابراهيم، در آشپزخانه را قفل كرده تا سرلشـكر سـر زده وارد
نشود. او اجاق را روشن كرده و سحري را بار گذاشته است🙂. سـربازهاي آشـپز از
ترس به آسايشگاهها رفتهاند. فقط يونس مانـده اسـت. او هـم هنـوز از كارهـاي
#ابراهيم سر در نياورده است. يونس به #ابراهيم قول داده هر كاري كـه مـيگويـد،
بدون چون و چرا انجام دهد😩. #ابراهيم به او گفته كف آشپزخانه را روغن مالي كند
و بعد روي روغنها كف صابون بريزد. او همة كارها را كرده و حالا منتظر دسـتور
بعدي #ابراهيم است.🙂☝️
#ادامه_دارد...
@kheiybar
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ڪلیپےزیبا🎥
تقدیم به عاشقاݩ رهبــرم #سیدعلے😍
نکه اسم تو علیه ڪاملا
دارے از حیــدر ڪرار نشونے❤️
تو اشاره ڪنے دنیا رو
زیر رو مےڪنم✌️
#سیدرضانریمانے🎤
پیشنهاد دانلوود🌹
@kheiybar