ختم #صلوات به نیت:🔰
#شهید_محسن_حیدری🌹
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Behzadii
#خاطرات_شهید
هر کسی که یک بار ایشان را میدید شیفته اش میشد. چرا که برخوردش سراسر احترام ومهربانی بود. برای پدر و مادرش احترام بسیاری قائل بود.
هروقت به بهشت زهرا(س) می رفت مادرش را کول می کرد و تا مزار شهدا می برد.شهید عبادیان زندگی خیلی ساده ای داشت.
پدرم می گفت : «محمد آقا اینقدر آقا و خوب است که اگر روزی سه بار کفش هایش را جفت کنی، کم است.»
#پیام_شهید
اگر بعد از من می خواهید راه بنده راادامه دهید و روح من از شما راضی باشد همیشه در خط اسلام و ولایت فقیه که همان خط اسلام است حرکت کنید. وهمیشه در این راه کوشا باشید...
📎معاون پشتیبانیوتدارکات لشگر۲۷محمدرسولالله (ص)
#سردارشهید_محمد_عبادیان🌷
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
تلاش ڪنیـد تا مشمول صلوات و رحمـت خدا قرار بگیرید، اگر شمـا مشمول رحمت خدا قرار بگیرید به هیچ بنبست و گمراهی برنخواهید خورد.
🌷شهید #عبدالحسین_برونسی🌷
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟
حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟!
بالاخره عبدالحسین به حرف آمدگفت: هر چی که می گم دقیقاً همون کار رو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول
به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد: سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری
مکث کرد. با تأکید گفت: دقیق بشماری ها....
#شهیدعبدالحسین_برونسی
#خاکهای_نرم_کوشک
#توسل
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
ختم #صلوات به نیت:🔰 #شهید_محسن_حیدری🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه
جمع کل صلوات
🌺 31.935🌺
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله 🌺🌺🌺
از سن ۱۰سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشیب ها نمازش را ترک نمی کرد.!
روزی از یک سفر طولانی و خسته کننده به منزل باز گشت، پس از استراحت مختصر شب فرا رسید. ابراهیم آن شب با تمام خستگی هایش تا پگاه بع نماز و نیایش ایستاد!! وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود؛ گفت: مادر حال عجیبی داشتم. کاش این حالت زیبای روحانی را از من نمی گرفتی.!
#شهید_ابراهیم_همت
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar