🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💠آیت الله فاطمی نیا:
🌷ما ڪه اهل دزدے نیستیم،
🌷شراب ڪه نمیخوریم،
🌷ربا ڪه نمیگیریم ، پس مشڪل از ڪجاست؟
💠مشڪل بیشتر ما از ناحیه #زبان هاست.
💌وقتی در خانه ات به فرزندت سر یڪ
💌موضوع ساده میگویی خفه شو !
💌دارے دل بچه را میشڪنی ،
💌حواست هست؟ وقتی شخصی
💌 اشتباهی میڪنه یا حرف
💌ناپسندے میزند ،
💌جوابشو با خوش رفتارےبده .
💠حضرت باقر علیه السلام فرموده
از زندگی دو قسم را نبین و یڪ قسم را
ببین_یعنی زیرڪی نڪن .
💟ازش میپرسن فلانی چطور آدمیه؟
💟میگه نماز میخونه ، اهل دعا و
💟 زیارت عاشوراست،
💟آدم خوبیه ولی یڪم بداخلاقه !
💟اصلاً مومنی ڪه بداخلاقه به درد نمیخوره .
💟انسان باید با صفا باشه.
💟انسان بی صفا به درد نمیخوره.!!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
بستنی "کیم" از کجا آمد ؟
سه شریک به نام های کریمی، یوسفی و موسوی کارخانه تولید بستنی تاسیس و آن را کیم نامیدن !
#نوستالژی
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
سلام رفقای ناب☺️❤️🍃
عصر خوبی براتون آرزو دارم👌🍓
رفقای جدیدی که به ما پیوستن خیلی خوش اومدین🙃
رفقای قدیمی عشقین😉🌷
#حرف_دل_مدیر
#سفارش اعضا☝️☝️☝️☝️
اگه میخواین براتون استیکر درست کنم پی وی ادمین بگین ☺️☝️
#یک_قرار_عاشقانه[❤️💚]
{ #سر_ساعت_8 }
💛هر جا هستی همین الان دلت راهی صحن و سرای حرم امام رئوف کن و سلامی عرض کن☺️❤️🍃
✨
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي
ِ و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ. َ✨
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی_الرضاعلیه_السلام
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
💌باز هم در به در شب شدم ای نور سلام
💌باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
💌با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام
💌به سلیمان برسد از طرف مور سلام
#زیارت_قبول😍
#التماس_دعا🍃
°•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
لطفا کانال خودتون روبا فروارد مطالب به دیگران معرفی کنید✌️
دمتون حیدری به کمکتون نیاز داریم همراهان همیشگی😊❤️🍃
#حرف_دل_مدیر
#عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_سی_و_نهم
_علے دستمو محکم گرفتہ بود.
حاج آقا اومدݧ خطبہ رو خوندݧ
ایـݧ خطبہ کجا،خطبہ اے کہ تو محضر خوندیم کجا.
حالا دستم تو دست علے،تو حرم آقا باید بلہ رو میدادم.
_ایـݧ بلہ کجا و اوݧ کجا
آقا مهمونموݧ بودݧ ینے بر عکس ما مهموݧ آقا بودیم.
بعد از خطبہ چوݧ حاج آقا آشنا بودݧ رفتیم خارج از حرم و ثبتش کردیم
حالا دیگہ هم رسما هم شرعا همسر علے شده بودم.
_مـݧ وعلے دوتایے برگشتیم حرم و بقیہ براے استراحت رفتـݧ هتل.
همہ جا شلوغ بود جاے سوزݧ انداختـݧ نبود
بخاطر همیـݧ نتونستیم بریم داخل براے زیارت
تہ حیاط روبروے گنبد نشتہ بودیم
سرمو گذاشتم رو شونہ ے علے
علے❓
جاݧ علے❓
یہ چیزے بخوݧ
چشم.
_"خادما گریہ کنوݧ صحنتو جارو میزنـݧ همہ نقاره ے یا ضامـݧ آهو میزنـ...یکے بیـݧ ازدحام میگہ کربلا میخوام یکے میبنده دخیل بچم مریضہ بخدا برام عزیزه بخدا
دلاموݧ همہ آباد رسیده شام میلاد
بازم خیلے شلوغہ پاے پنجره فولاد"
باز دلمو برد با صداش .یہ قطره اشک از چشمم رها شدو افتاد رودستش
_سرشو برگردوند سمتم و اشکامو پاک کرد.
چرا دارے گریہ میکنے❓
آخہ صدات خیلے غم داره.صدات خیلے خوبہ علے مثل خودت بهم آرامش میده
إ حالا کہ اینطوره همیشہ برات میخونم
اسماء چند وقتہ میخوام یہ چیزے بهت بگم
بنظرم الاݧ بهتریـݧ فرصتہ
سرمو از شونش برداشتم وصاف روبروش نشستم
_با تسبیحش بازے میکرد و سرشو انداختہ بود
پاییـݧ
چطورے بگم..إم..إم
علے چطورے نداره بگو دیگہ دارے نگرانم میکنے ها
چند وقت پیش اردلاݧ راجب یہ موضوعے باهام صحبت کرد و ازم خواست بہ تو بگم کہ با پدر مادرت صحبت کنے.
چہ موضوعے❓
لاݧ در حال حاضر تو سپاه براے اعزام بہ سوریہ داره دوره میبینہ و چند ماه دیگہ یعنے بعد از عروسے میخواد بره
باتعجب پرسیدم چے❓سوریہ❓زهرا میدونہ❓
آرہ
قبول کرده❓
سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد
علے یعنے چے اول زندگیشوݧ کجا میخواد بره اگہ خدایے نکرده یہ اتفاقے...ادامہ ےحرفمو خوردم
_خوب حالا از مـݧ میخواد بہ مامانینا بگم❓
هم بگے هم راضیشوݧ کنے چوݧ بدوݧ رضایت اونا نمیره
آهےکشیدم و گفتم باشہ
خوشبحالش
خوشبحال کے علے❓
اردلاݧ
چیزے نگفتم،میدونستم اگہ ادامہ بدم بہ رفتـݧ خودش میرسیم
_بارها دیده بودم با شنیدݧ مداحے درمورد مدافعان حرم اشک توچشماش جمع میشہ
همیشہ تو مراسم تشییع شهداے مدافع شرکت میکرد و...
_براے شام برگشتیم هتل
تو رستوراݧ هتل نشستیم چند دیقہ بعد زهرا و اردلاݧ هم اومدݧ
بہ بہ عروس دوماد روتونو ببینیم بابا کجایید شما❓
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:علیک السلام آقا اردلاݧ
إ وا ببخشید سلام
علے با ایما اشاره بہ اردلاݧ گفت کہ بہ مـݧ گفتہ
_اومد کنارم نشست و گفت:خوب خواهر جاݧ ببینم چیکار میکنے دیگہ
زدم بہ بازوش وگفتم و چرا همہ ے کارهاے تورو مـݧ باید انجام بدم❓
خندید و گفت:چوݧ بلدے
برگشتم سمت زهرا و گفتم:زهرا تو راضے اردلاݧ بره
سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد
دستم گرفتم جلوے دهنمو گفتم:جلل الخالق
باشہ مـݧ با مامانینا میگم ولے عمرا قبول نمیـکنـݧ
مامانینا وارد سالـݧ شدݧ
اردلاݧ تکونم داد و گفت:هیس مامانینا اومدݧ فعلا چیزے نگیا...
خیلہ خوب..
_موقع برگشتـݧ بہ تهراݧ شده بود نمیتونستیم دل بکنیم از حرم خیلے سخت بود اما چاره اے نبود...
_بعد از یک هفتہ قضیہ ے رفتـݧ اردلاݧ و بہ مامانینا گفتم
ماماݧ از حرفم شوکہ شده بود زهرا روصدا کرد
زهرا❓تو قبول کردے اردلاݧ بره❓
زهرا سرشو انداخت پاییـݧ و گفت بلہ ماماݧ جاݧ
یعنے چے کہ بلہ واے خدایا ایـݧ جا چہ خبره❓حتما تنها کسے کہ مخالفہ منم در هر صورت مـݧ راضے نیستم بہ اردلاݧ بگو اگہ رضایت مـݧ براش مهم نیست میتونہ بره بعدشم شروع کرد بہ گریہ کردݧ
_دستشو گرفتم و گفتم:ماماݧ جاݧ چرا خودتو اذیت میکنے حالا فعلا کہ نمیخواد بده اووووو کو تا دوماه دیگہ.
ادامه دارد...
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمتچهلم
_چہ فرقے میکن خاکے بریزم تو سرم.الاݧ وضعیت ایـݧ پسر فرق میکنہ زݧ داره ،اول زندگیشہ.
_مادر مـݧ اولا کہ کے گفتہ قراره بلایے سرش بیاد دوما هم،خودش راضے هم زنش جاے بدے هم کہ نمیخواد بره...
خلاصہ یہ چیزے مـݧ میگفتم یہ چیزے زهرا باباهم همینطورے نشستہ بود و بہ یہ گوشہ خیره شده بود و حرف نمیزد
_اما ماماݧ راضے نمیشد کہ نمیشد
یہ هفتہ هم بابت ایـݧ موضوع با هیچکدومموݧ حرف نمیزد.
هر چقدر اردلاݧ و بابا باهاش حرف میزدݧ کوتاه نمیومد آخر حرفاشونم بہ بد شدݧ حال ماماݧ ختم میشد.
_اوݧ روزا اردلاݧ خیلے داغوݧ بود همش تو خودش بود زیاد حرف نمیزد همموݧ هم میدونستیم کہ بدوݧ رضایت ماماݧ نمیره.
دوهفتہ گذشت ما هر کارے میتونستیم براے راضے کردݧ ماماݧ کردیم حتے علے هم با ماماݧ حرف زد.
_یروز بعد از نماز صبح ماماݧ صداموݧ کرد کہ بریم پیشش.
نمازش رو تازه تموم کرده بود و همونطور کہ رو سجاده نشستہ بود و تسبیحش دستش بود
آهے کشیدو با بغض بہ اردلاݧ نگاه کرد و گفت:
برو مادر خدا پشت و پناهت....و قطره اے اشک از چشماش روگونہ هاش افتاد
همموݧ شوکہ شدیم.
_اردلاݧ دست مامانو بوسید،بغلش کرد و زد زیر گریہ
از گریہ اونها ماهم گریموݧ گرفتہ بود .
همونطور کہ اشکام و پاک میکردم گفتم:خوب دیگہ بستہ فیلم هندیش نکنید.
_اوݧ دوماه بہ سرعت گذشت و اردلاݧ دو هفتہ بعد از عروسیش رفت سوریہ
هیج وقت اوݧ روزے کہ داشت میرفت و یادم نمیره
ماماݧ محکم اردلاݧ و بغل کرده بود گریہ میکرد
مـݧ هم دست کمے از ماماݧ نداشتم باورم نمیشد اردلاݧ داره میره.
_میترسیدم براش اتفاقے بیوفتہ.
اما زهرا خیلے قوے بود و با یہ لبخند همسرشو راهے کرد بہ قول خودش علاوه بر ایـݧ کہ همسر اردلاݧ بود همسفرش هم بود
خیلے محکم و قوے بود وقتے ازش پرسیدم چطورے تونستے راضے بہ رفتـݧ اردلاݧ بشے،لبخندے زد و گفت همہ چیزم فداے حضرت زینب
بابا اما یہ قطره اشک هم نریخت ،اما مـݧ میدونستم چہ خبره تو دلش
علے هم اصلا حال خوبے نداشت.
_اشک نمیریخت اما میفهمیدم حالش رو بہ جاے اینکہ اوݧ منو دلدارے بده مـݧ باید دلداریش میدادم.البتہ حال خرابش بخاطر خودش بود.
روز خوبے نبود اما بالاخره تموم شد.
_تازه بعد از رفتنش شروع شد غصہ ے ماماݧ
هرروز یا درحال خوندݧ دعاے طول عمرو آیہ الکرسی براے اردلاݧ بود یا بے حوصلہ یہ گوشہ
میشست و با کسے حرف نمیزد
ولے وقتے اردلاݧ زنگ میزد چند روزے حالش خوب بود
_دوهفتہ از رفتـݧ اردلاݧ میگذشت
یکے دوروزے بود از علے خبر نداشتم.دانشگاه هم نمیومد نگرانش شدم و رفتم خونشو.
وارد کوچشوݧ شدم ماشیـݧ جلوے در بود
زنگ و زدم.
_کیہ❓
منم فاطمہ باز کـݧ
إ زݧ داداش تویے بیا تو
پلہ هارو تند تند رفتم بالا
وارد خونہ شدم و بلند گفتم
سلااااااام
سلام زنداداش خوش اومدے ازینوارا❓
اومدم یہ سرے بزنم بهتوݧ کسے خونہ نیست
نیست.اومدے بہ ما سر بزنے یا آقاتو❓
_چہ فرقے میکنہ❓
فرقے نداره دیگه
خندیدم و گفتم:حالا نوبت خودتم میشہ علے و خونست❓
آره بالا تو اتاقشہ
از پلہ ها رفتم بالا و در زدم
جواب نداد
دوباره در زدم بازم جواب نداد
نگراݧ شدم درو باز کردم
_علے روتخت خوابیده بود اتاق تاریک تاریک بود
پرده هارو کشیدم کنار نور افتاد روصورتش و چشمشو اذیت کرد
دستشو گرفت جلوے چشمش و از جاش بلند شد
سلام
علیک السلام علے آقا ساعت خواب❓
دانشگاه چرا نمیاے❓گوشیتم کہ خاموشہ نمیگے نگراݧ میشم❓
ببخشید
همیـݧ فقط❓ببخشید❓
_آهے کشید و کلافہ بہ موهاش دستے کشید
نگراݧ شدم دستم و گذاشتم رو شونش
چیشده علے
چیزے نیست
_چیزے نیست و حال روزت اینطوره چیشده دارم نگراݧ میشما
هیچے اسماء رفیقم...
رفیقت چے❓
رفیقم شهید شد...
✍ ادامه دارد ....
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_چهل_و_یکم
_رفیقم شهید شده...
مات و مبهوت بهش نگاه میکردم
سرشو بین دو دستاش نگہ داشت و بلند بلند شروع کرد بہ گریہ کردن
هق هق میزد دلم کباب شد
تا حالا گریہ ے علے رو بہ این شدت ندیده بودم نهایتش دو قطره اشک بود
ماما همیشہ میگفت: مردها هیچ وقت گریہ نمیکنن ، ولے اگر گریہ کـنن یعنے دیگہ چاره اے ندارند.
_حالا مــرده من داشت گریہ میکرد یعنے راه دیگہ اے براش نمونده❓
ینے شکستہ❓
علے قوے تر از ایـݧ حرفهاست خوب بالاخره رفیقش شهید شده.
اصلا کدوم رفیقش چرا چیزے بہ مـݧ نگفتہ بود تاحالا❓
گریہ هاش شدت گرفت
دیگہ طاقت نیوردم،بغضم ترکید و اشکام جارے شد.
_نا خودآگاه یاد اردلان افتادم
ترس افتاد تو جونم
اشکامو پاک کردم و سعے میکردم خودمو کنترل کنم
اسماء قوے باش،خودتو کنترل کـن ، تو الان باید تکیہ گاه علے باشے
نزار اشکاتو ببینہ.
صداے گریہ هاے علے تا پاییـن رفتہ بود
فاطمہ بانگرانے اومد بالا و سراسیمہ در اتاق و زد
_داداش❓زن داداش❓چیزے شده❓
درو باز کردم و از اتاق رفتم بیرون بیا بریم پاییـن بهت میگم.
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
‼️چرا رهبر انقلاب کشور را درست نمیکند!!
#تاریخ_بخوانید 👇
▪️حتما این جملات را از عموم مردم زیاد شنیده اید که چرا در #جمهوری_اسلامی مثل امیرالمومنین (ع) مقتدرانه عمل نمی کنند❗️
❓سوال این است که
🔺آیا واقعا گذاشتند علی (ع) در این مرتبه از اقتدار عمل کند؟
🔺آیا دست همه دزدان قطع شد؟
🔺آیا همه آشوبگران و فاسدان را اعدام کرد؟
🔺آیا بیت المال را از مهریه زنان پس گرفت؟
🔺آیا واقعا هیچ وقت کوتاه نیامد؟
✖️در پاسخ، نقل و نقد مهم مرحوم علامه حلی اشاره می کنیم:
✅ اصحاب ما روایت کرده اند که حضرت امیر (ع) بسیاری از اوقات فتوایی غیر از نظر خود می داد و او در زمان خلافت خود ، از بسیاری از اموری که اراده خود بود منع شد؛ تا جایی که قصد عزل #شریح_قاضی را داشت و به او فرمود: «ذهن تو از قضاوت فاصله گرفته، سن تو بالا رفته و فرزند تو نیز رشوه خواری کرده»..
! ولی با این حال نتوانست او را عزل کند و شخص دیگری را جایگزین او کند. و چه بسیار است از این قبیل که مانع او شدند که بتواند بر اساس حقی که در آن هیچ باطلی نیست کار خود را پیش برد!
تا آنجا که به او گفتند: اگر نظر #خلیفه_دوم را به نظر خود ضمیمه کنی برای ما خوشایندتر از آن است که فقط نظر خودت را اعمال کنی!
پناه بر خدا! این سخن بسیار درشت است!
حضرت امیر (ع) به عبیده سلمانی که قاضی بود فرمود: همانطور که در دوران خلفای سابق قضاوت می کردید قضاوت کنید؛ من اختلاف را خوش نمی دارم!!
▪️نکته اینجاست که تا وقتی مردم امام خود را اطاعت نکنند، حرف آن امام حتی اگر علی (ع) باشد، روی زمین می ماند. لذا امام معصوم برای جلوگیری از آشوب و اختلاف به #سنت_غلط تن می دهد و همین است که سر در چاه می برد و درد دل می کند.
👈 حضرت فرمودند: لا رای لمن لا یطاع: آنکه از او اطاعت نشود اقتداری ندارد!
🌐 كشف الغمة في معرفة الأئمة (طبع قدیم)، ج1، ص: 136
#رهبر_انقلاب
#امام_خامنه_ای
°•♡°• @shahid_ali_khalili_313 °•♡°•
🌻از بزرگی شنیدم هـر موقع میخواهید گـناه کنید
هر موقع زمینه ی گـناه آمــادس ، رویتـــــ رو به سمت
قبله کن
دلتــــ رو ببـر کربــ♥ــــــلا
و سه مرتبه بگو:🍃
السلام علیک یا اباعبدالله✋
السلام علیک یا اباعبدالله✋
السلام علیک یا اباعبدالله✋
اون وقت ببین دیگه میشه گناه کنی؟؟؟
اون موقع ببین از اربابــــــ خجالتــــــ نمیکشی؟؟😔
#التماس_دعابرای_خادمان_کانال
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
عاشقان وقت نماز است اذان می گوید🕊
#التماس__دعابرای_خادمان_کانال🙏
#کمپین_نمازاول_وقت_خوانها🌿🌱
تقویم روز 👇👇👇
🔸 دوشنبه
🔸 ۲۹ مردادماه سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۸ ذی الحجه سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸۲۰ آگوست سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات»
مناسبتها:
🔻روز تَرویه
🔻حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی عراق (60 ق)
🔻اعلام آمریکا مبنی بر اشتباه در حمله به هواپیمای مسافربری ایران (1367)
🔻آغاز دوره پنجم مشروطه و دوران سیاه دیکتاتوری شاه و سلطه آمریکا (1332 ق)
🔻تغییر نام پیمان بغداد به سازمان پیمان مرکزی، موسوم به "سنتو" (1338 ش)
🔻اعلام دبیر کل سازمان ملل متحد مبنی بر آغاز آتشبس میان ایران و عراق (1367 ش)
🔻افتتاح شبکه استانی سیما در اصفهان (1375 ش)
🔻رحلت محمدحسین بهجتی؛ شاعر و روحانی فرزانه (1386 ش)
🔻شهادت شهید غلامرضا ابراهیمی (1363 ش)
🔻درگذشت میرزا رضا کلهر، نامدارترین خوشنویس دوره قاجاریه (1271 ش)
🔻یورش به مکه و قتلعام حجاج خانهی خدا توسط حکومت قرمطی بحرین (317 ق)
🔻تهاجم ارتش پیمان ورشو به چکسلواکی و اشغال این کشور (1968 م)
🔻روز استقلال "استونی" از اتحاد جماهیر شوروی سابق (1991 م)
🔻روز ملی "مجارستان"
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
⭕️با نظارت بیرونی، دانشآموز را ضعیف و فلج میکنیم!
⭕️مدیریت به روش تقوا، فرد و جامعه را قوی بارمیآورد
💎 #تقوا_طرحی_برای_اداره_جامعه-ج۸
🔻در مدیریت و ادارۀ جامعه به روش تقوا، علاوه بر اینکه «نظارتهای بیرونی» بهشدت کاهش مییابد، «احساس مسئولیت» افراد، نسبت به خودشان و دیگران، افزایش مییابد.
📌در دبیرستان، اگر دانشآموزان فقط با زورِ نمره، حضوروغیاب یا نظارت بیرونی، درس بخوانند، یعنی نظام آموزش پروشِ ما در امر «تعلیم و تربیت» در دوران دبستان(از 7تا14سالگی) شکستخورده است. نه اینکه «آموزش پرورش» بچهها را تربیت نکرده؛ بلکه بیتربیتشان کرده است!
🔻یک نظام آموزشی که برای تأخیرِ 10دقیقهای، «غیبت» میزند و نمره کم میکند یا جریمه میکند، در واقع «احساس مسئولیتِ فرد نسبت به خودش» را نابود کرده است.
📌وقتی انسان را از بیرون، وادار به انجام کاری بکنید، دیگر «عامل درونی»، او را به جنبش و حرکت وا نمیدارد و کمکم آدمیتش را هم از دست میدهد!
🔻وقتی با عواملی مثل نمرۀ پایانترم و حضوروغیاب و... دانشآموز را فقط «از بیرون» کنترل کنیم، یعنی به او فرصت ندادهایم که «از درون» خودش را مدیریت کند! مثل کسی که به او اجازه ندهند از عضلات بدنش، کار بکشد تا «قوی» شود. لذا او کمکم در اثر کارنکردنِ عضلاتش، فلج میشود. «دانشآموز» هم با نظارت بیرونی، کمکم ضعیف و فلج خواهد شد.
🌷@Panahian_ir👈 #استادپناهیان
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
🔰کانالهای رسمی "علیرضا پناهیان در پیامرسانهای ایرانی
🔻بله
ble.im/panahian_ir
🔻گپ
gap.im/panahian_ir
🔻سروش
sapp.ir/panahian_ir
🔻آی گپ
igap.net/panahian_ir
🔻ایتا
eitaa.com/panahian_ir
🔻ویسپی
wispi.me/channel/panahian_ir
🔸سایت
bayanmanavi.ir
•| حســــینـ...جـانـــ.. [🍃]
[فردا] عرفـــــہاے دیگر [💕]
°°°°مےآید°°°°
آقـــــ[💚]ــــا جانــــ[😔]
این آخرینــ[🎈] فرصتـــــ↓
بخـــــــشیدهـــ شدنــــ استــــ[🚶♀]
میشود واسطہ شوے[😢]
خدایمـــ مـــ✋🏻ـــرا ببخشد [😭]
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
آشنایی با شهیدعارف نوزده ساله🌹
#احمدعلی نیری🌹
#چهارمین قسمت🌹
مراسم تشییع به پایان رسید 😔😔.پیکر شهید را به سوی بهشت زهرا (س) بردند. من هم به همراه آنها رفتم.
من جلو رفتم تا چهره ی شهید را ببینم.درب تابوت باز شد.چهره ی معصوم و دوست داشتنی شهید را دیدم شاداب وزیبا بود. 🌹
دست شهید✋ به نشانه ی ادب روی سینه اش قرار داشت!یکی از همرزمانش می گفت:در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.
وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد :
((السلام علیک یا ابا عبدالله)) ✋بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت .برای همین دستش هنوز به نشانه ی ادب بر سینه اش قرار دارد.❤️
خود استاد حق شناس در مراسم ختمش حضور یافتند! فراق این جوان برای استاد بسیار سخت بود.😢😢
این پیر اهل دل در جلوی درب مسجد سرشان را بالا آوردند و نگاهی به اطرافیان کردند.
بعد با حالتی نالان و افسرده گفتند:آه،آه، آقاجان😔😞…دوباره آهی از سر حسرت کشیدند و فرمودند: بروید در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟😔😔
آن شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند، اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند.
بعد شروع به صحبت کردند.
موضوع صحبتشان در مورد همین شهید بود .
در اواخر سخنان خود آهی ازسر حسرت در فراق این شهید کشیدند. 😞بعد در عظمت این شهید فرمود: در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می کنید!؟ ((این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟
به من فرمود :
تمامی مطالبی که (از برزخ و…)می گویند حق است . از شب اول قبر وسوال و …اما من را بی حساب و کتاب بردند.))😭😭
بعد استاد مکثی کرد و فرمود :((رفقا آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید.)) آن شب به همراه چند نفر از دوستان و به همراه آیت الله حق شناس به منزل شهید نیری در ضلع شمالی مسجد رفتیم.
حاج اقا وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند:
من یک شب زود تر از ساعت نماز راهی مسجد شدم به محض این که در را باز کردم دیدم یک جوان در حال سجده است اما نه روی زمین بلکه بین زمین وآسمان😳😳 مشغول تسبیح حضرت حق است!دیدم همین احمد آقا است بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت:تا زنده ام به کسی حرف نزنید.
در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد که حاوی نکات عجیب با دست خط خود ایشان بود. گویی او همیشه چشمانش باز بوده! واو بارها به ملاقات مولایش رسیده بود!.در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج)❤️ را زیارت کردم…🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پایان🌹
شادی روح تمام شهیدان 🌹
و امید به این که شافع ما در روز قیامت باشند
# صلوات🌹
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•
خشتـــ بهشتـــ
آشنایی با شهیدعارف نوزده ساله🌹 #احمدعلی نیری🌹 #چهارمین قسمت🌹 مراسم تشییع به پایان رسید 😔😔.پیکر شهید
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌷🌱✨
#بایادش_صلوات
🌹🌹🌹🌹
چندگاهیست وقتی می گویم :
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن
باآمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد😔
چندگاهیست وقتی میگم :
صلواتک علیه و علی آبائه
به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمیریزم😔
چندگاهیست وقتی میگم :
فی هذه الساعة
دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای😔
چندگاهیست وقتی میگویم :
و فی کل الساعة
دلم نمی سوزد که همه ساعاتم از آن تو نیست😔
چندگاهیست وقتی میگم :
ولیا و حافظا
احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های
اشکم را به نظاره نشسته است😓
چندگاهیست وقتی میگم :
و قائدا و ناصرا
به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمی زند😞
چندگاهیست وقتی میگم
و دلیلا و عینا
یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی😢
چندگاهیست وقتی میگم :
حتی تسکنه أرضک طوعا
یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین،
من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم
چندگاهیس توقتی میگم :
و تمتعه فیها طویلا
به حال آنانی که در زمان دراز حکومت
شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم😔😔
اما چندگاهیست دعای فرج را چند بار میخوانم
تا هم با آمدن نامت
دلم بلرزد😊
هم
اشکم بریزد💦💦
هم در جست و جویت باشم،🌎
هم سرپرستم باشی،😍
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم و
هم احساس کنم خدا در نزدیکی من است💗💗
°•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
🌹🌹🌹🌹🌹
#حدیث_روز
🌷از امام صادق عليه السلام درباره «روز حجّ اكبر» پرسيدم. فرمود: 🍃
🌻روز عيد قربان است و حج اصغر، عمره است.🌱✨
[کتاب «حج و عمره در قرآن و حديث» صفحه 455]
°•♡°• @shahid_Ali_khalili_313 °•♡°•