واقعیت ماجرای #دختر_آبی خواهرم از نوجوانی شدیدا به تیم استقلال علاقه داشت و اسفندماه برای دیدن بازی استقلال و العین همراه 5 نفر از دوستاش با پوشش پسرانه که شامل یه پالتو و موی مصنوعی بود قصد ورود به ورزشگاه رو داشت. دوستاش بازرسی بدنی میشن و وارد استادیوم میشن اما وقتی نوبت خواهرم میشه به مأمور نیروی انتظامی میگه؛ #به_من_دست_نزن_من_دخترم!!! مأمور هم مانع ورود ایشون میشه، خواهرم هم به شدت عصبانی میشه و به مأموران توهین میکنه و این مسئله موجب دستگیری خواهرم میشه. خواهرم به مدت سه شب بازداشت بود در کنار دو قاتل؛ یکی همسرش رو کشته بود و دیگری فرزندش رو. مسئله بازداشت خیلی اعصاب خواهرم رو به هم میریزه. به گفته خودش شما 6 ماه راحت خوابیدین و من شب تا صبح گریه کردم از ترس زندان. بعد از شش ماه پیامکی از طرف قوه قضائیه برای پدرم می آد. اون روز سحر برای پیگیری پرونده به دادگاه مراجعه میکنه و اون اتفاق می افته. گفته شده قاضی حضور نداشته اما گویا کسی بهش میگه حکم شما 6 ما حبسه و سحر هم به شدت عصبانی میشه و اون اتفاق وحشتناک رو برا خودش رقم میزنه. خواهر من هم لیسانس مهندسی کامپیوتر و هم زبان انگلیسی داشت اما شغل دولتی که مناسب با حرفه ایشون باشه نداشت و همیشه از این موضوع هم ناراحت بود. قابل توجه جریان اصلاح طلب! خواهر من در فتنه 88 به صورت کفن پوش به تهران میومد و در اعتراضات علیه جریان فاسد اصلاح طلب شرکت می کرد. اینکه جریان اصلاح طلب می خواد از خواهر من سوء استفاده کنه خیلی مضحکه. دغدغه اصلی خواهر من شغل مناسب بود نه ورود به ورزشگاه!! ✍خواهر سحر ||•🏴 @marefat_ir