#طنز_جبهه😁
#خاطره_واقعی🙈
دوستم تعریف میکرد، سال ۶۷ برادرش سرباز یگان بوده.
صبح یکی از همین روزهای خدمت، فرمانده یگان کل نیروها را جمع میکنه و میگه: مطلع شدیم تا چند دقیقه دیگه، سردار فلانی برای بازدید از یگان تشریف میارن😎.
از همتون میخوام بدون نگرانی حرفاتونو با ایشون بزنین😇، مشکلاتتون و .... ولی فقط به شرط اینکه انصاف رو رعایت کنین🙃☺️
حرفاشون به آخر نرسیده بود که سردار تشریف آورده بودن.😌
بعد از بازدید از یگان، کنار سربازها میرن و خداقوت و خسته نباشید میگن😍 و از هر کدوم سوالی میپرسن🧐
به برادر دوستم که میرسن، میپرسن:خوب بهتون میرسن؟ امروز صبحونه چی خوردی؟🤔
بنده خدا از بس هول کرده بود😰 خواسته بود محکم و رسمی جواب ده👈کره، مربا؛ سردار🙃😉
گفته بود: کره، سردار؛ مربـــــــــــا🙈😂😂
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻