هدایت شده از مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره)قم
📥یادداشت وارده از حجتالاسلام طاهری خمینی زیدعزه استاد مدرسه علمیه آیت الله بهجت ره
#علی_لندی در حوزه علمیه
🏘کوچه یک خیابان امامزاده ابراهیم، کوچه عجیبی است. از پیچ و خم ها و بن بست و فرعی هایش که بگذریم، ورودی جالبی هم دارد. دقیقا وقتی که تازه داری وسیله نقلیهات را از سراشیبی زیرگذر ریل قطار بالا میکشی، باید بپیچی دست راست. خوبی اش این است که به خاطر شیب خود به خود سرعتت کم شده است؛ اما حتما باید قبلش راهنما زده باشی و حواست را خوبی جمع کنی که سمت راستت موتور یا دوچرخه یا گاری نان خشک نباشد.
🌃مسیر برگشت ولی این گونه نیست. یعنی اگر بخواهی سمت میدان شهید سعیدی بروی، دقیقا روبروی همین کوچه، تازه داری سرعت میگیری؛ هم به خاطر شیب رو به پایین و هم به خاطر این که بالاخره خود را از نیمچه ترافیک دور برگردان رها دیدی، خصوصا در شب.
🛤 همین نقطه که ماشین ها دارند سرعت میگیرند را در ذهن داشته باش و تصور کن کودکی دو سه ساله از خانه ای در کوچه یک دوان دوان خارج میشود، حدود ساعت ده شب. و چون چشم بزرگترهایش را دور دیده با سرعت بیشتر میخواهد خود را به حوض و آبنما آن طرف خیابان برساند و از بد ماجرا حتما باید از همین نقطه مذکور عبور کند.
🌑او که حواسش نیست و اصلا چیزی از این خطرات نمیداند ولی طلبهای که همان جا ایستاده هم میداند و هم حواسش هست. کودک کاملا سر به هوا و نگاه به حوض، میرود وسط خیابان و طلبه که دیگر مطمئن شده بزرگتری در کار نیست میدود سمت کودک. شور و شوق کودک او را سریع از نیمه کمخطرتر خیابان سالم رد میکند. طلبه سراسیمه و با عجله نزدیکتر میشود. کودک بدون توقف ادامه میدهد. طلبه چند قدمی اوست. ماشینی دارد سرعت میگیرد. کودک به همان نقطه رسیده. طلبه نگاهش به ماشین و کودک. صدای ترمز و برخوردی محیط را پر میکند.
💎مثل #علی_لندی اسمش علی است. نسب هاشمی هم دارد، سید علی لولاکی. طلبه پایه دوم مدرسه خودمان. جوانی که برای جان کودکی، جان خود را به خطر انداخت ولی خوش نداشت کسی بفهمد. اما حواسش نبود که اگر باید بشود میشود.
خود همسایه برایم تعریف کرد. وقتی آمده بود برای تشکر و قدردانی. من هم از همان جا فهمیدم. فهمیدم همیشه قرار نیست داستان قهرمانان زندگیمان را بسازند، گاهی زندگی ما قهرمانان داستان را میسازند.
@bahjatqom