آمد به مزار من و خشنودترین بود
پس وعدهی دیدار که میگفت، همین بود
از دشت گذر کرد خرامان و خرامان
صیاد، فراوان و فراوان به کمین بود
از جانب خود راندن و بر خاک نشاندن
پاداش دعای منِ سجاده نشین بود ...
زاهد، به نگاهی دل و دین باختی آخر
ای وای اگر آخر تقوای تو این بود
کم سرزنشت میکنم ای دل که به هر حال
تقدیر تو در مسألهی عشق چنین بود ...
#سجاد_سامانی
https://eitaa.com/khetam
چیزی از عشق بلاخیز نمیدانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمیدانستم
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمیدانستم
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمیدانستم
بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحتآمیز نمیدانستم
عشق اگر پنجرهای باز نمیکرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم
#سجاد_سامانی
https://eitaa.com/khetam
آهن دلی! وگرنه غزل های خویش را
بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد...
#سجاد_سامانی
https://eitaa.com/khetam
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور،نگاهی به من انداخت که:منظور؟!
#سجاد_سامانی
https://eitaa.com/khetam
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد
کتیبههای ترکخورده خواندنش سخت است
#سجاد_سامانی
https://eitaa.com/khetam
«إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ»
مرا اگر به جهنم بیاَفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم...
#سجاد_سامانی
#مناجات_شعبانیه
@khetam
آمد به مزار من و خوشحال ترین بود
پس وعده دیدار که می گفت همین بود.
#سجاد_سامانی
@khetam