اذانی که انگلیس با آن مشکل نداشت!
اگر کسى خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهورى اسلامى مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامى و تشریفات اسلامى هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند. امام یک وقتى در یکى از صحبتهایشان میفرمودند: وقتى که انگلیسها در دههى دوّم قرن بیستم - هزار و نهصد و خردهاى - آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرماندهى نظامى انگلیسى دید یک نفرى فریادى بلند کرده، دارد صدایى میزند، دستپاچه شد - روى مناره یک کسى اذان میگفت - پرسید این سرو صدایى که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکى گفت نه؛ گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانى که علیه او نباشد، «اللهاکبر» ى که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مسئله مسئلهى اسم اسلام و تشریفات اسلامى نیست. امروز کشورهایى اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامى را هم کموبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتىشان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتى با آنها نیست، خیلى هم دوستند.
(مقام معظم رهبری ۱۶ تیر ۱۳۹۳)
@kheyli_jeddi
خیلی جدی!🧐
"مردها و زنهای استاندارد در دستههای متحدالشکل، محصول یک تخم بوخانوفسکیزه، تعداد کارکنان یک کارخانه
حق انتخاب یا جواز انتخاب؟
همه اختلافها از همینجا شروع میشود.
آیا انسان موجودی است که ذاتا حق انتخاب دارد، یا نه، بلکه انتخابگر بودن، توفیقی است که از ناحیه خداوند متعال به او ارزانی شده است؟
آنها که فکر میکنند انسان ذاتا حق انتخاب دارد، به عبادت خداوند متعال تن نمیدهند. چون عبادتی که انتخابی باشد اصلا عبادت نیست!
"عبادت انتخابی" یعنی خودم خواستم پس عبادت کردم. این که عبادت نمیشود، این نوع پیچیدهتری از خودخواهی است.
عبادت اصیل یعنی من فهمیدم که راهی به جز عبادت وجود ندارد پس عبادت کردم. در حالی که در انتخاب، همیشه باید بیشتر از یک راه وجود داشته باشد اما عبد واقعی کسی است که به جز اطاعت از مولا، راه دیگری را نمیشناسد.
نمیخواهم این موضوع را با عشق درآمیزم، اما عبادت نمیتواند از عشق تهی باشد. عبد کسی است که فقط به مولا فکر میکند، وجودش را وقف مولا کرده است چون چاره دیگری ندارد، چون با مولا نبودن برای او با مرگ فرقی ندارد، پس باید بپذیریم که عبادت و عشق خیلی شبیه هم هستند و اصلا شاید یکی باشند.
آیا عاشق، عشق را انتخاب کرده است؟
جواب این سوال را خودتان بدهید من حرف مهمتری دارم؛
دعوای اصلی اینجاست که انسان میخواهد انتخاب کند. انتخابی که از اول مال او باشد. همه چیز به دست خودش آغاز شود و با انتخاب او جان بگیرد.
__چرا من در این زمان و در این مکان و به این صورت به دنیا آمدم. اصلا چرا دنیا این شکلی است؟
مطرح کردن این چراها یعنی اگر این موضوعات به انتخاب خودم بود قطعا جور دیگری اتفاق میافتاد.
پس معلوم میشود که هدف، از انتخاب مهمتر است.
ما باید بپذیریم که یک راه بیشتر نداریم و آن هم حرکت کردن در مسیری است که هدفگذاری آن را خداوند متعال انجام داده است و ما در تصمیم او برای اتخاذ آن هدف، هیچ نقشی نداشته و نداریم.
مهمتر از انتخاب، شناخت هدف است. اگر هدف نداشته باشی، انتخاب بیمعناست چون بین هزارها مسیر معلق خواهی ماند و توان انتخاب از تو گرفته خواهد شد و اگر هدف داشته باشی، فقط یک راه خواهی داشت و باز هم انتخاب بیمعنا خواهد شد.
انسان، یا عبد است، یعنی هدف الهی از خلقت عالم را پذیرفته است و نقش خودش را هم پیدا کرده و یا عبد نیست، یعنی خودش میخواهد عالم را از اول بنا کند، مطابق هدفی که خودش دارد.
اگر عبد باشد که مساله روشن است اما اگر عبد نباشد، به جنگ با خدا خواهد رفت تا اثبات کند که از خدا بیشتر می داند.
نظر شما چیست؟
حق انتخاب یا جواز انتخاب؟
@kheyli_jeddi
خیلی جدی!🧐
⚫️بازگشت به پایین ترین درجه وجود. ▪️رتبهای که در آن فقط تو میدانی که هستی، اما هیچ درکی از اطراف ن
اگر مطلب قبل را خواندید و اشکالی به ذهنتان آمد، حتما مطرح بفرمایید.🙏
به نظر من، همه چیز در مورد انسان از همینجا آغاز میشود.
انتخابگر بودن انسان، به خاطر وظیفهای است که خداوند متعال به عهده او گذاشته است. قدرتِ انتخاب در واقع یک نعمت است که در قبال آن وظیفهای بر عهده انسان نهاده شده است.
باید انسان، به هدف خلقت خودش پیببرد و اگر آن هدف را نشناسد، ناگزیر، خودش برای خودش هدفی را انتخاب میکند که در نهایت، تمام وجودش را تباه خواهد کرد. چون هر گونه عدم هماهنگی با هدفی که خداوند متعال برای عالم قرار داده است هیچ نتیجهای ندارد جز نابودی. و قبلا عرض کرده بودم که نابودی مطلق امکان ندارد. در واقع انسان با خودخواهی، خودش را به قعر جهنم خواهد انداخت جایی که در آن نه زنده است و نه مُرده!
"ثم لا یموت فیها و لا یحیی!"
@kheyli_jeddi
پیامبر شدن به معنای کامل شدن نیست.
پیامبر شدن یعنی به درجهای رسیدی که میتوانی به سمت کمال حرکت کنی به شرط آنکه دستورات الهی را مو به مو اجرا کنی.
اگر پیامبرها از ابتدای بعثت، کامل بودند چه لزومی داشت که دستورات الهی، قدم به قدم به آنها ابلاغ شود.
انسان باید به درجهای برسد که خداوند متعال او را مبعوث کند برای کمال، دستورات را مستقیم بگیرد و به کار ببندد.
و علامت این رتبه، یقین است. یعنی دیگر برای ایمان به خدا نیازی به دیدن معجزه نداشته باشی و هیچ راهی برای رسیدن به این رتبه به جز عبادت وجود ندارد.
پس عبادت باید خالص شود. یعنی درجات اولیه آن همراه با شبهه است، اما اکر در عبادت بکوشی، خالص خواهد شد.
آنقدر عبادت کن تا به یقین برسی تا مبعوث شوی!
"واعبد ربک حتی یاتیک الیقین."
و مگر پیامبر ما مبعوث نشده بود؟
پس چطور میشود که او هم باید عبادت کند تا به یقین برسد؟
جواب این است:
آنچه شرط وجود است، شرط بقاء هم هست.
اگر با عبادت به یقین رسیدی پس تا زمانی که عبد باشی، اهل یقین خواهی ماند.
@kheyli_jeddi
خیلی جدی!🧐
حق انتخاب یا جواز انتخاب؟ همه اختلافها از همینجا شروع میشود. آیا انسان موجودی است که ذاتا حق انت
مثال و توضیحات بیشتر:
فرض کنید در یک روز گرم تابستان در یک جاده کویری دور افتاده مشغول رانندگی باشید که ماشین شما خراب میشود.
موبایل آنتن نمیدهد و کسی هم از این جاده عبور نمیکند.
تصمیم میگیرید که ماشین را هل بدهید و در کنار جاده پارک کنید و پیاده به مسیر ادامه دهید.
با پای پیاده راهی میشوید. الان درست سر ظهر است و خورشید با بیرحمی تمام میتابد.
یک ساعت است که دارید پیاده میروید، خبری از آبادی یا ایستگاه بین راهی نیست.
سه ساعت گذشت و هنوز به جایی نرسیدهاید. تشنگی امان شما را بریده است و هیچ آبی هم در بساط ندارید.
چهار ساعت...
ساعت پنج بعد از ظهر یک روز بلند تابستانی یعنی لااقل سه ساعت تا غروب مانده است.
ناگهان در آن دور دستها، منظرهای از آبادی و دار و درخت نمایان میشود.
از جاده خارج میشوید و به سمت آبادی حرکت میکنید. میدانید ممکن است سراب باشد، اما تخمین میزنید که نیم ساعته به آنجا خواهید رسید. پس ارزشش را دارد.
کمکم که نزدیک میشوید مطمئن میشوید که اشتباه نکرده بودید و واقعا دارید به یک روستای سرسبز میرسید.
خدا را شکر...
نجات پیدا کردم...
یک کیلومتری به روستا مانده که شروع به دویدن میکنید، به خاطر شوق زیادی که دارید و گرنه هیچ توانی در پاهای شما نماندهاست.
همین دویدن باعث میشود که به خودتان فشار بیاورید و از شدت ضعف و تشنگی سرتان گیج برود و روی زمین بیفتید.
اما، یکی از اهالی در همان نزدیکیهای شماست و متوجه حال و روز شما میشود. کمی آب با خودش بر میدارد و به سمت شما میآید.
چشمانتان را که باز میکنید، یک پیرمرد روستایی با صفا را میبینید که با یک ظرف پر از آب...
اینجا داستان را متوقف کنید لطفا!
فرض کنید پیرمرد از شما بپرسد که آیا آب میل داری؟
چه سوال مسخرهای است، مگر نه؟
شما انسان هستید و دارای قدرت انتخاب، اما آیا چارهای به جز نوشیدن آب در آن لحظه دارید؟ پس آن سوال اصلا جایی ندارد.
منظور من از اینکه گفتم بندگی یعنی به این درجه برسی که بدانی به جز عبادت خدا هیچ چارهای نداری همین بود...
یعنی نسبت به عبادت خدا، خودت را همیشه در حال اضطرار ببینی.
عبادتی که انتخابی باشد، مانند آب خواستنی است که از روی تشنگی نباشد. اگر کسی واقعا تشنه باشد، آب را انتخاب نمیکند، بلکه آن را تقاضا میکند. التماس میکند. چون چاره ای ندارد...
همین!
@kheyli_jeddi
خیلی جدی!🧐
حق انتخاب یا جواز انتخاب؟ همه اختلافها از همینجا شروع میشود. آیا انسان موجودی است که ذاتا حق انت
عبادت انتخابی یا اجباری؟.mp3
زمان:
حجم:
3.83M
این هم از زحمتی که هوش مصنوعی برای موضوع عبادت انتخابی کشیده...
بدک نیست...
@kheyli_jeddi
شلمچه را خیلی دوست دارم.
شاید عجیب باشد برای شما اگر بگویم که شلمچه را از کربلا هم بیشتر دوست دارم.
پارههای وجودم در دو کوهه، فاو، فکه، فتح المبین، بستان، طلائیه و خرمشهر و آبادان و اهواز و شوش و شوشتر پراکنده شده است.
خوزستان برای من، کربلا برای شما...
بسیجیان روح الله رفتند تا امر حسین(ع) روی زمین نماند و اما کربلا...
و سرّ مساله را در این روایت یافتم:
در منزلت و مقام حضرت عبدالعظیم حسنی آمده است كه مردی از اهل ری به خدمت حضرت امام هادی(ع) رفت.
حضرت پرسيد: كجا بودی؟ او گفت: به زيارت امام حسين(ع) رفته بودم. امام فرمود: اگر قبر عبدالعظيم را كه نزد شما است زيارت میكردی مانند كسی بودی كه امام حسين(ع) را زيارت كرده باشد.
(شيخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج ۱ ص ۲۴۶.)
@kheyli_jeddi
غزه را ندیدهام اما خرمشهر را دیدهام.
صدام حتی نام خرمشهر را عوض کرده بود. "المحمره"!
صدام به درک رفت. اسرائیل هم به گور خواهد رفت و غزه، غزه خواهد ماند.
@kheyli_jeddi
#جهاد_تبیین را از خدا یاد بگیریم!
در سوره توبه، آیاتی در موضوع استغفار حضرت ابراهیم(ع) برای پدرش آمدهاست.
دستور خداوند متعال این است که انبیا و مومنین نباید برای کسانی که میدانند اهل جهنم هستند، طلب مغفرت کنند. اما حضرت ابراهیم برای پدرش که کافر بود استغفار میکند. اینجا خداوند متعال بسیار زیبا و دقیق شبهه پیش آمده را پاسخ میدهد و میفرماید که خدا نمیخواهد مؤمنین را بعد از آنکه هدایت کرد، گمراه کند:
(بخوانید و لذت ببرید😊)
🔆مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ.
🔅ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺰﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺩﻭﺯﺧﻨﺪ ، ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ .(١١٣، توبه)
🔆وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ.
🔅ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺪﺭﺵ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺒﻮﺩ [ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﻲ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ] ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻴﺰﺍﺭﻱ ﺟﺴﺖ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ .(١١٤، توبه)
🔆وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
🔅ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻗﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩ ، ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺳﺎﺯﺩ ، ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﺪ [ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻭﺭﺯﻧﺪ ] ; ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ .(١١٥، توبه)
@kheyli_jeddi
خیلی جدی!🧐
#جهاد_تبیین را از خدا یاد بگیریم! در سوره توبه، آیاتی در موضوع استغفار حضرت ابراهیم(ع) برای پدرش آم
البته منظور قرآن از "پدر" در واقع، عموی حضرت ابراهیم هست. چون عموی ایشان در حق حضرت ابراهیم حکم پدر را داشت...
در سنت خداوند متعال تر و خشک با هم نمیسوزند. اتفاقا خداوند ما را برای خالص شدن به دنیا فرستاده است.
(البته فقط کسانی که اهل اصلاح باشند نجات مییابند. اصلاح همان امر به معروف و نهی از منکر است.)
وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ.
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎ[ ﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻧﺎﻥ ] ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ، ﻫﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺭحمتی ﺍﺯ ﺳﻮی ﺧﻮﺩ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺬﺍبی ﺳﺨﺖ ﺭﻫﺎیی ﺑﺨﺸﻴﺪﻳﻢ .(٥٨، هود)
......... ♦️ .........
وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَی بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ (۱۱۷، هود)
و چنین نبود که پروردگارت آبادیها را بظلم و ستم نابود کند در حالی که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند.
@kheyli_jeddi
غیرت الهی حضرت شعیب!
قوم حضرت شعیب، او را تکذیب کردند و گفتند اگر عشیره(خویشاوندان) تو نبودند، قطعا تو را سنگسار میکردیم.
غیرت حضرت شعیب را ببینید که ناراحت است از اینکه قوم او از خدا نمیترسند اما از عشیره حضرت شعیب میترسند.
باید مراقب باشیم که هیچ کس به خودش اجازه ندهد در مقابل ما خدا را کوچک کند.
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ.
ﮔﻔﺖ : ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ ! ﺁﻳﺎ ﻋﺸﻴﺮﻩ ﻛﻮﭼﻜﻢ ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﻛﺮﺩﻩاﻳﺪ ؟ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم میﺩﻫﻴﺪ ، ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺩﺍﺭﺩ .(٩٢، هود)
@kheyli_jeddi