eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
35.5هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
208 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_دویست_و_سی بعد از اون سکوت ده دقیقه ای... با بی حالی گفت
وقتی به نسترن گفتم تو هیچچی نیستی، دیدم داره باغضب بهم نگاه میکنه.. اما سکوت کرد و چیزی نگفت.. معلوم بود داره از چشماش نفرت از من میباره.. ادامه دادم بهش گفتم: +ببین نسترن، من تا آرومم، آرومم. اما وقتی اون روی من بالا بیاد، دیگه نگاه نمیکنم کی جلوم ایستاده و کی جلوم نشسته! وقتی اون روی من بالا بیاد وزیر و وکیل نمیشناسم.. اونوقت هرکاری که باید انجام بدم انجامش میدم. پس بهتره که عین یک بچه ی آدم حرف بزنی. از تک تک نشست و برخواست های تو اسناد و مدارک صوتی و تصویری موجوده. شاید از ارتباطت با سفیر انگلیس در بغداد عکس و فیلم کم باشه و خیال کنی میتونی با تکذیب کردنش فرار رو به جلو داشته باشی، اما خیالت جمع باشه که اونقدر توی دست و بالمون از اون ارتباطات کثیفت سند داریم که به دادگاه ارائه بدیم و محکومت کنیم! به اندازه کافی هم فایل شنود موجوده. الآنم میرم این قسمت از پیرهنم که آب دهن نجستو پرت کردی روش پاکش می کنم.. این حرکتت و نادیده میگیرم چون یک ایرانی هستی که همچین غلطی رو کردی! البته یک ایرانی خودفروخته! اما اگر یک متهم غیر ایرانی با من این کار و میکرد و به سمتم آب دهن پرتاب میکرد، جوری میزدمش که خودش و دولتش یک قرن صدای سگ بدن! چون من نماینده 80 میلیون ایرانی با هرجناح و سلیقه ای هستم که روبروی دشمنش میشینم و بازجوییش میکنم! الان میرم و لباسم و پاک میکنم برمیگردم! دلم میخواد وقتی برگشتم عین بلبل برام چهچه بزنی. بلند شدم از اتاق بازجویی رفتم بیرون، لباسم و که آب دهن خونی نسترن روش بود تمیز کردم.. وقتی برگشتم دیدم نسترن چشماش و بسته و داره اشک میریزه! به اون همکار خانومی که داخل اتاق بازجویی بود اشاره زدم بره بیرون. نشستم روبروی نسترن... بهش گفتم: +خب! پس میگفتی که من دروغ میگم! سرش و آورد بالا گفت: _بله دروغ میگید! خیلی آروم وَ با خونسردی کامل و ریلکس دستم و بردم سمت پوشه ای که همراهم آورده بودم داخل اتاق بازجویی وَ روی میز گذاشته بودم. از این چندتا اسمی که براش برده بودم عکساشون و آوردم بیرون یکی_یکی به نسترن نشون دادم... گفتم: +خانوم نسترن، خوب دقت کن... به تصاویری که بهت نشون میدم نگاه کن... هرجایی که برات قابل رویت نبود بگو بدم دست خودت تا قشنگ ببینیش! این تصویر شماره یک.. تصویر تو با دکتر (ع.ک) نماینده مجلس ، که در آغوش هم هستید. دیدم داره فقط نگاه میکنه که ما چقدر دقیق تونستیم اطلاعاتش و در بیاریم.. عاصف اومد روی خطم داخل گوشم گفت: «آقاعاکف، تپش قلب نسترن رفته بالا... صورتش داغ شده.. حرارت دستاش داره میره زیاد شده.» این چیزهایی که عاصف میگفت از دوربین حرارتی و یه سری دوربین های امنیتی که داخل اتاق بازجویی نصب بود میدید و میگفت... ادامه دادم به بازجویی... گفتم: +این تصویر شماره دو.. تصویر شما با سفیر انگلیس در بغداد که معاون سفیر انگلستان هم در این عکس حضور دارند! شما در این مهمونی مشغول سِروِ مشروبات الکلی هستید.. این شماره 2 بود... اما تصویر شماره 3 ! سومین عکس رو هم کشیدم بیرون، نشونش دادم بهش گفتم: +اینم سه.. تصویر تو وَ ... !! حرفم و قطع کرد، با عصبانیت تمام گفت : _بس کن.. تمومش کن.. زندگی خصوصی من به خودم مربوطه! به هیچکسی ربطی نداره! پس یعنی اینکه سرویس امنیتی ایران حق نداره در زندگی خصوصی من دخالت کنه. +خانوم نسترن توسلی، با این سر و صدا نمیتونی از پاسخگویی فرار کنی! سیستم امنیتی کشور ایران تنها سیستم امنیتی هست که شرع در اولویتش هست! در زندگی هیچکسی دخالت نمیکنه! شماهم تا جاسوس نشده بودی باهات کاری نداشتیم و فساداخلاقیت به خودت مربوط میشد! اما از جایی که جاسوس شدی حتی فساد اخلاقیتم به سرویس اطلاعاتی ایران مربوط میشه که با کی نشست و برخواست داشتی! ما در زندگی هیچکسی دخالت نمیکنیم! این و تو نمیدونی، اما گنده های تو میدونن که آقای خمینی رضوان الله تعالی فرمودند ما حکومت تشکیل دادیم برای فضائل اخلاقی، با هرچیزی ما حکومت و نگه نمیداریم! خانوم نسترن توسلی، شما دزد نیستی! شما جاسوس هستی! متهم ردیف اول هم هستی! _این حرف ها رو به من نگید. همین حالا تمومش کنید این رفتارای توهین آمیز و ! من یک شهروند عادی بودم در کشورم ایران !! +نه خانوم، اتفاقا من باید اینا رو بهت بگم. من مامور هستم که بهت تفهیم اتهام کنم! _من نمیخوام حرف بزنم.. تا وکیلم نیاد حرفی نمیزنم. آرامش من بدجور نسترن و عصبی میکرد.. بهش گفتم: +ببین خانومِ نسترن، کثافت کاری های اخلاقیت فعلا محل بحث ما نیست. اما جاسوسی کردنات چرا ! هست! بلند شدم دور میزی که منو نسترن روبروی هم نشسته بودیم چرخی زدم...نسترن داشت همینطور توهین میکرد. به نظام، به مسئولین، به مردم و...!