eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
38.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
208 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️اسرائیل در کنار آمریکا وارد خلیج فارس می‌شود یورونیوز: 🔹اسرائیل اعلام کرده است که برای مقابله با آن چیزی که "تهدیدهای منطقه ای ایران" توصیف می کند به جمع کشورهای ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا در خلیح فارس و دریای عمان می‌پیوندد. 🔹در گزارشی که بسیاری از رسانه‌ها به نقل از اسرائیل تایمز منعکس کرده‌اند، آمده است که تل آویو آمادگی خود را برای عضویت در ائتلاف نظامی آمریکا جهت تامین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس اعلام کرده است. ✅ @kheymegahevelayat
🔸تماس تلفنی وزیران دفاع ایران و قطر وزیر دفاع قطر: ایران بازیگری اساسی و رکنی اصلی در امنیت منطقه است 🔹گزارش وزارت دفاع قطر: خالد العطیه در جریان تماس تلفنی وزیر دفاع ایران با وی تاکید کرد که جمهوری اسلامی ایران بازیگری اساسی و طرفی اصلی در امنیت و ثبات منطقه است. 🔹وزیر دفاع ایران نیز از درایت رهبران قطری در مدیریت بحران خود با کشورهای همجوار ستایش و از العطیه برای سفر به تهران دعوت کرد. وزیر قطری نیز از این دعوت استقبال کرد. ✅ @kheymegahevelayat
رایزنی پمپئو و بن‌سلمان درباره ایران 🔹وزیر امور خارجه آمریکا و ولیعهد عربستان شامگاه چهارشنبه در یک گفت‌وگوی تلفنی با یکدیگر درباره امنیت دریانوردی در منطقه، ایران و یمن رایزنی کردند. سازمان ملل: نامه ایران علیه تحریم ظریف به شورای امنیت ارسال شد 🔹سخنگوی دبیرکل سازمان ملل متحد گفت نامه ایران علیه تحریم ظریف، به شورای امنیت ارسال شد. پیشتر مجید تخت روانچی نماسنده دائم ایران در سازمان ملل درباره تحریم ظریف از سوی آمریکا تامه ای به این سازمان نوشته و آن را مغایر حقوق و موازین بین المللی دانسته بود. 🌍 @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وقتی شرکت واگن سازی اراک روی ریل درست قرار میگیرد‌! شغل ایجاد میشود و در ارز صرفه جویی، این است توانمندی مهندسین ایرانی! #پای_کار_انقلابم 👤 ادمین: حاج عماد ✅ @kheymegahevelayat
🔘 سر خط خبرهای ایران و جهان ✅ قطار تهران_آنکارا راه اندازی شد 🔷طبق اعلام قبلی راه آهن جمهوری اسلامی ایران با حضور وزیر راه و شهرسازی و مدیرعامل راه آهن در ایستگاه تهران، قطار تهران-آنکارا شب گذشته راه اندازی شد. 🔷قطار مسافری تهران - آنکارا ساعت 21 و50 دقیقه چهارشنبه هرهفته پس از ترک ایستگاه راه آهن تهران عازم تبریز می شود و پس از گذر از ایستگاه راه آهن تبریز، مرز رازی، کاپی کوی (مرز ایران - ترکیه) در ایستگاه اسکله دریاچه وان متوقف و مسافران با کشتی به آن سوی دریاچه منتقل و از آنجا با قطار ترکیه ای عازم آنکارا می شوند. ✅ موسوی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران: دولت بحرین تدارکاتچی خواسته ها و نقشه های دشمنان مشترک در منطقه نشود. ✅وزیر بهداشت : 🔷وزارت بهداشت تمام شکایت‌های خود از خبرنگاران را پس می‌گیرد. 🔷اصحاب رسانه حرف‌های مردم را به ما و مدیران حوزه سلامت می‌رسانند. ✅ برج های دبی در تیررس موشک های انصارالله یمن به دلیل تبعات همپیمانی با بن سلمان سعودی. ✅ نیکاراگوئه سفارتش در فلسطین را افتتاح می‌کند. ✅ آکسفام: ۳۳۵ کودک یمنی طی یک سال گذشته کشته شدند. ✅ نیروهای یمنی بر 37 منطقه در نزدیکی مرز عربستان مسلط شدند. ✅ دمشق: توافق ترکیه و آمریکا، تجاوز به حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه است. ✅ ناو هواپیمابر آمریکایی در فیلیپین لنگر انداخت. 🔷 در بحبوحه تنش‌های واشنگتن و پکن ناوهواپیمابر «یو.اس.اس رونالد ریگان» در آب‌های فیلیپین لنگر انداخت. ✅ سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: 🔷 جنگ جدید‌ رژیم صهیونسیتی را در معرض تهدید تمام عیار ‌قرار می‌دهد‌. مطمئنیم‌ آمریکایی‌ها ‌‌علاقه‌ای به جنگ با ایران ندارند‌‌. 🔵 ادمین: حاج عماد 💻 خیمه گاه ولایت «کانال رسمی » ◀️ با کانال تخصصی از اوضاع سیاسی و امنیتی ایران و جهان باخبر شوید👇👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
🔸جانشین ابوبکر البغدادی کیست؟ 🔹 عبدالله قرداش یکی از نزدیکان البغدادی است و زمانی که خلیفه خودخوانده داعش در موصل بود، او یکی از حکام شرع در این شهر بوده است. 🔹قرداش یکی از تروریستهای بی رحم داعش است که حتی در بین خود اعضای این گروه تروریستی به قساوت شهره بوده و هست. ✅ @kheymegahevelayat
با سلام و عرض احترام خدمت شما بزرگواران و مخاطبان محترم پایگاه اطلاع رسانی خیمه گاه ولایت بابت عدم انتشار قسمت جدید مستند داستانی امنیتی عاکف سری سوم از همه ی شما پوزش میطلبم. بنا بر دلایلی که قابل عرض نیست دیشب اتفاقاتی پیش آمد که منجر به عدم انتشار قسمت های جدید سری سوم شد که امیدوارم ان شاء الله دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم. اما امروز تا لحظاتی دیگر قسمت‌های 30 و 31 را منتشر میکنیم و قسمت 32 و 33 را اگر اتفاق مشابه شب قبل پیش نیاید رأس ساعت 22 منتشر خواهیم کرد. ارادتمند: عاکف سلیمانی.
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_بیست_و_نهم گفتم: +موضوع از این قرار هست که چندشب قبل، به
وقتی به معاون ریاست سازمان اتمی گفتم اگر طبق مسیری که ما براتون ترسیم کردیم پیش نرید هر اتفاقی بیفته مسئولیتش با من و تیم من در ضدجاسوسی نخواهد بود وَ باید دسترسی و اختیارات دکتر افشین عزتی کاهش پیدا کنه موقتا تا تکلیفش مشخص بشه، معاون رییس سازمان اتمی گفت: _جناب سلیمانی، من برای کنار زدن ایشون چیزی به ذهنم نمیرسه. نمیدونم شما و دوستانتون چه برنامه ای دارید! دکتر عزتی در قسمت مهمی فعالیت میکنن. چطور ما میتونیم چنین آدم مهمی رو که در طراز شهید بزرگوار دکتر مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری و احمدی روشن هست و مسئولیت مهمی رو در صنعت هسته ای داره کنار بزنیم؟من قبول کنم، ریاست سازمان قبول نمیکنه که وقتی هنوز چیزی ثابت نشده ما یکی رو بزاریم کنار! دیگه داشتم از این همه سهل اندیشی به هم میریختم. همیشه با مسئولین ارشد نظام که انقدر در مسائل امنیتی ساده اندیش بودن مشکل داشتم. اینم یه نمونش بود. اومدم وسط حرفاش، گفتم: +جناب معاون، ببخشید که خیلی رک با شما حرف میزنم. اما هم شما وظیفته، هم ریاست سازمان اتمی کشور وظیفشونه که طبق دستور نهاد ما عمل کنند. برادر من مثل اینکه شما متوجه نیستید دارم درمورد چه موضوع مهم و پر اهمیتی با شما صحبت میکنم. بنده از شما دعوت نکردم بیاید اینجا تا براتون قصه حسین کرد شبستری رو بگم! دارم بهتون میگم که این آقای افشین عزتی که شما میگید دانشمند هستند و... به همراه یک خانومی که دوتابعیتی هستند در یک کافه دستگیر میشن. اون خانوم بنابردلایلی نامعلوم بعد از آزادی غیب میشه. الان طبق اسناد و شواهد ما کاشف به عمل اومده که اون خانوم مسئله دار هستند. شما گفتی من نگرانم، منم گفتم چشم، نگرانی شمارو درک میکنم، اما توقع دارم شما هم نگرانی ما رو درک کنی. _آقای عاکف، من باید با رییس سازمان اتمی صحبت کنم. نمیشه یک شبه آدمی مثل دکتر عزتی رو کنار بزنیم. چون آسیبش برای سازمان اتمی هست. اجازه بدید برنامه ای ترتیب بدم تا شما تشریف بیارید با ریاست محترم سازمان انرژی اتمی پیرامون این امر مهم امنیتی دیداری داشته باشید و در اون جلسه رایزنی و مذاکره کنید. +فقط 24 ساعت فرصت دارید. _نمیتونم چنین قولی بهتون بدم! آقای دکتر فردا در جلسه هیات دولت هستند. جلسه فردا بسیار مهم هست! فردا بعد از جلسه هیات دولت هم با شخص رییس جمهور درمورد تحریم های هسته ای دیدار خصوصی دارند! لطفا زمان بدید. +باشه، فقط 48ساعت! بیشتر از این به صلاح نیست! _چشم. +پس در اسرع وقت خبرش و بهمون بدید. حتی ساعت 3 صبح هم بود ما حاضریم بیایم با ریاست محترم سازمان اتمی دیدار کنیم. _بله حتما. اما میتونم سوالی بپرسم؟ +بفرمایید. _دلیل این همه حساسیت شما چیه؟ اینکه دکتر عزتی در یک کافه با یک خانوم دوتابعیتی دیده شدند، آیا انقدر حساسیت بر انگیز هست؟ ممکنه اون خانوم از اقوام ایشون باشه! نگاهی بهش کردم گفتم: +اولا اون خانوم با ایشون هیچ نسبتی نداره! تمام اقوام دکترعزتی رو سرچ کردیم اما تصویر و نشونه ای از این خانوم نبود! بعدشم مثل اینکه شما مارو با کمیته زمان انقلاب اشتباه گرفتی دوست عزیز. اینجا یک نهاد اطلاعاتی و امنیتی هست. وقتی ازشما دعوت میشه تشریف بیارید اینجا دربخش ضدنفوذ و ضدتروریسیم، فقط برای حضور یک زن دوتابعیتی درکنار یک آدم مهم نیست. اگر اون خانوم شرایط فعلی رو نداشت، ما انقدر حساس نبودیم و هرچه بود بین دکتر عزتی بود و اون خانوم و خدای خودشون. اما الآن مسئله این هست که اون خانوم در تشکیلات بهاییت رفته، با کسانی مراوده داره که با افسران اطلاعاتی دشمنان ما نشست و برخواست دارند و پول میگیرن علیه مردم ما و مملکت ما اقدام میکنند! چرا این خانوم باید کیلومترها اون طرف تر از مرز ایران بلند بشه بیاد اینجا صاف بره سراغ دکتر عزتی!؟ دلیل حساسیت ما این هست! دلیل حساسیت ما فرار شبهه بر انگیز اون خانوم هست! پس ما بیکار نیستیم که شمارو فقط برای حضور یک خانوم در کنار شخصیت مهمی مثل دکتر عزتی دعوت کنیم بیاید اینجا تا راجبش حرف بزنیم!! از شما توقع دارم انقدر ساده به مسائل اینچنینی نگاه نکنید. امیدوارم متوجه منظورم شده باشید! _حق باشماست. +لطفا دقت کنید جناب معاون، یک چیزی رو همین الان به شما میگم، اونم این که از این موضوع معاون امنیت سازمان شما که در حال حاضر موقتا سرپرست حراست هستند باخبرن وَ شما. اگر قرار هست نفر سومی در سازمان انرژی اتمی مطلع بشه، که باید هم این اتفاق بیفته، اون شخص کسی نیست جز مقام بالاتر از شما. یعنی شخص ریاست محترم سازمان اتمی کشور. نفر دیگری وجود نداره. در غیر اینصورت با قصور کنندگان این امر، به جرم افشای اطلاعات امنیتی برخورد قانونی میشه. میخواد در هر رده و پست و مقام دولتی باشه. به اینجا که رسیدیم یه هویی یادم اومد که روز قبل گفته بودم ارتباطاتِ داخل و خارج از محل کار معاون امنیت سازمان اتمی رصد بشه.
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_سی وقتی به معاون ریاست سازمان اتمی گفتم اگر طبق مسیری که
فوری یه کاغذو قلم از جیب پیرهنم در آوردم، برای عاصف نوشتم: «موضوع: خیلی فوری/ برو به بهزاد بگو از کاظمی معاون امنیت سازمان اتمی چه خبر؟ گزارش و آماده کنه، بعد از این جلسه برام بیاره.» کاغذ و دادم به عاصف، یه نگاه خیلی کوتاه چند ثانیه ای کرد به محتوای درون کاغذ بعد بلند شد رفت سمت دستگاه خرد کن کاغذ، مطلبی که نوشتم و انداخت داخل دستگاه و از بین برد اون و ! نکته اول: دلیل این که گفتم موضوع معاون امنیت سازمان اتمی رو پیگیری کنن این بود که «چرا وقتی دکتر افشین عزتی پس از اتمام ماموریت محول شده ، به شکل غیر قابل باوری 3 شبانه روز بیشتر در خاک کشور اتریش می مونه! وَ بابت این موضوع هیچ گزارشی به اداره ما نمیرسه !! از همه مهمتر چرا معاون امنیت وقت آقای کاظمی بود چنین گزارشی رو به ما نداد؟ حتی در جلسه ای هم که باهاش داشتیم جواب قانع کننده ای بهمون نداد! نکته امنیتی بسیار مهم: مخاطبان محترم خیمه گاه ولایت، دلیل این که همکارم آقای عاصف عبدالزهراء کاغذی که بهش دادم بعد از خوندن برد داخل دستگاه خرد کن کاغذ انداخت این بود که یک افسر امنیتی و اطلاعاتی هیچ چیزی رو نمینویسه و باید به ذهنش بسپره! اگر هم نوشت بلافاصله باید اون و از بین ببره تا کسی بهش دسترسی پیدا نکنه! دلیل کار عاصف هم این بود که چون من وسط جلسه با معاون سازمان اتمی بودم خودش این کارو کرد، وَ بعد از اینکه محتوای کاغذ رو خوند، انداخت درون دستگاه تا از بین بره! شاید بگید مجددا میشه از دستگاه خرد کن اون تیکه های ریز کاغذ رو گرفت و در کنار هم قرار داد وَ به متن اون کاغذ پی برد، یعنی دقیقا همون کاری که در لانه جاسوسی زمان انقلاب صورت گرفت. بله حدس شما درسته، اما در اداره ی ما یک زمین خالی وجود داره برای پس از خرد کردن اون کاغذها با دستگاه! در اون زمین خالی حفره هایی مثل تنورهای پخت نان که مردم روستایی در زمان قدیم داشتند وجود داره که هر دو الی سه روز، تمامیه نیروها موظف هستیم اون کاغذهای تیکه تیکه شده رو از دستگاه خردکن کاغذ دفترمون خالی کنیم، وَ بدونِ اینکه یه دونش جا بمونه یا در جایی بیفته که بعدا کسی بگیره اون و، باید درون یک پلاستیکی قرار بدیم و ببریم داخل اون حفره های به شکل تنور بریزیم. بعد از این کار هم باید با بنزین تمام اون کاغذها رو آتیش بزنیم تا به طور کامل محو بشه و از بین بره. بعد از اینکه عاصف رفت اتاق بهزاد، منم به بحث ادامه دادم. گفتم: + جناب معاون، موضوع دکتر افشین عزتی کاملا سکرت بین ما می مونه. تنها کسی که غیر از شما با خبر میشه، یک مقام بالاتر از شماست که لطف کنید هرچه زودتر ترتیب این جلسه رو بدید! _چشم خیالتون جمع. +در ضمن،آقای افشین عزتی سال گذشته ماموریتی داشتن به خارج از کشور، که پس از اتمام ماموریتش، با سه روز تاخیر به ایران بر میگردن و هیچ سند و دلیل و مدرکی هم ثبت نشده که به چه علتی 3 روز در یک کشور دیگه موندگار شدند!! پس حساسیت ما رو درک کنید. کمی مکث کرد، گفت: _چشم پیگیری میکنم. +ممنونم از شما. من دیگه عرضی ندارم. شما اگر امری دارید در خدمتم. _نه منم صحبتی ندارم. فقط باید برم برای کاهش اختیاراتش فکری کنم. + از شما ممنونم که تشریف آوردید. هر دوتا بلند شدیم به هم دست دادیم. ازش تشکر کردم و رفتیم بیرون از اتاقم. وقتی رفتیم بیرون دیدم عاصف هم از اتاق بهزاد که کنار اتاقم بود اومد بیرون! به عاصف گفتم بدرقش کنه تا کنار ماشین تیم حفاظتش. این شرح بسیار کوتاهی از اون دیدار دوساعت و نیم بود. بعد از رفتن معاون ریاست سازمان انرژی اتمی کشور، گزارش جلسه رو نوشتم بردم بالا دادم به مدیرکل بخش ضد نفوذ «ضدجاسوسی» وَ ضد تروریسم یعنی حاج هادی که من معاونش بودم. قرار شد رییسمون بعد از بررسی محتوای گزارش جلسه ی من با معاونت ریاست سازمان اتمی، اون گزارش و بفرسته برای حاج کاظم معاون کل تشکیلات و حاج کاظم برای حجت الاسلام (...) رییس کل تشکیلات امنیتی ما! بعد از اینکه اون روز کارم تموم شد، رفتم حسینیه اداره نمازم و خوندم و بعدشم راهی سلف اداره شدم! خیلی ضربتی، مختصر ناهاری خوردم و اومدم پارکینگ اداره با راننده رفتیم سمت یکی از خونه های امن. قرار بود اون روز از یک مسئول دوتابعیتی که جاسوسی کرده بود بازجویی کنم. چون مسئول پروندش خودم بودم و دو هفته ای بردیمش زیر ضربه و دستگیرش کردیم. ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال در که در آخر درج شده است و ذکر نام نویسنده می باشد وگرنه قابل پیگیری و ‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی هم پیگرد الهی دارد. ⛔️ ✅ خیمه گاه ولایت در ایتا 👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
🚩رئیس‌ جمهور سابق قرقیزستان بازداشت شد 🔹نیروهای امنیتی قرقیزستان شامگاه پنج‌شنبه «الماس‌بیک آتامبایف» رئیس‌جمهور سابق این کشور را در روستای «کایتاش» دستگیر و به بیشکک (پایتخت قرقیزستان) منتقل کردند. 🔹آتامبایف که در فاصله سال‌های 2011 تا 2017 رئیس‌جمهور قرقیزستان بوده است،‌ در اواسط ماه ژوئن (اوایل تیرماه) از سوی کمیته امنیت ملی این کشور به فساد اقتصادی متهم شد. درد نوشت : اونوقت در مملکت ما، برادر حسن روحانی غرق در فساد اقتصادی هست، برادر معاون اول رئیس جمهور متهم اقتصادی هست، فلان وزیر دخترش متهم فساد اخلاقی هست، رئیس جمهور اسبق رهبر فتنه هست، فرزندان سران این مملکت مثل سگ هار دنبال گرفتن پاچه این مردم و غارت اموال هستند، اما نباید بهشون دست زد چون صلاح مملکت نیست. با ورود آیت الله رئیسی به دستگاه قضا امیدوار شدیم، اما هنوز اون اقتداری که باید باشه وجود نداره. 🔷 ادمین: حاج عماد ✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای رئیس جمهور اگر به ما دروغ میگی مشکلی نیست، لااقل دروغاتو با وزیر خودت هماهنگ کن که اینجوری نگاه عاقل اندر سفیه بهت نکنه 😂😂 ✅ @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_سی_و_یکم فوری یه کاغذو قلم از جیب پیرهنم در آوردم، برای
وقتی کارم در خونه امن تموم شد با راننده رفتیم سمت منزل. خیلی خسته بودم و نیاز به استراحت داشتم. موقعی که رسیدیم نزدیک خونمون دیدم جلوی آپارتمان محل زندگیمون، ماشین های زیادی پارک شده، وَ رفت و آمدهای زیادی هم هست. از راننده خداحافظی کردم و پیاده شدم از ماشین تا برم داخل خونه، همینطور در عالم خودم سیر میکردم که رفتم داخل پارکینگ سوار آسانسور شدم تا برم بالا. وقتی رسیدم طبقه سوم درب آسانسور باز شد دیدم جلوی درب واحد ما کلی کفش زنونه هست. اونجا بود که دو زاریم افتادو فهمیدم خونمون به مناسبت شهادت امام جواد سلام الله علیه روضه زنونه برگزار شده و علیرغم اینکه همسرم بهم گفته بود اون تایم نباید برم خونه، ولی فراموش کرده بودم! برگشتم دوباره سوار آسانسور شدم، خواستم زودتر برم تا کسی من و نبینه، یه هویی یه صدای آشنا اومد که هر بار اسم واقعیم و میگفت دست و پام شل میشد. گفت: _محسن داری کجا فرار میکنی؟ خندیدم و برگشتم سمت اون صدا ! سرم و از آسانسور آوردم بیرون، گفتم: +به به! سلااااام فاطمه زهرا خانوم. خوبی؟ قبول باشه روضه ای که گرفتی. با لبخندی که چاشنی سیاست و جدیت زنانگی همیشگیش و داشت، که البته توی دلش داشت میخندید به این فرار من، گفت: _مادر هر2تامون اینجا هستند. خواهراتم اینجا هستند.. امروز صبح هم که خواهرت میترا از لبنان رسیده... دو دقیقه بمون تو رو ببینن، بعدش در برووو آقای جیممم. خندیدم گفتم: +فاطمه بخدا کار دارم. _جناب آمیتا چاخان! پس الان برای چی اومدی؟ +اومدم آب بخورم برم توی کوچه با همکلاسیام فوتبال بازی کنم مامانی. خندید گفت: _عه محسن.. اذیت نکن تورو خدا. + عزیزم شب میام خونه دیگه. الان جلوی این همه خانوم میخوای بیام داخل خونه که مثلا خانواده جفتمون من و چنددقیقه ببینند؟ _من گفتم بیا داخل؟ چرا جو میدی عزیزم؟ مادر من دوماهه تورو ندیده. زشته بخدا. نا سلامتی دامادش هستی. +حالا بزار مهدیس شوهر کنه، ببینم بازم انقدر دل مادرت برام تنگ میشه یا نه. از قدیم گفتند « نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار.» _محسن جان، مادرم همیشه تو رو دوست داشته و هنوزم داره. مادرم بنده خدا فقط و فقط داره عین مادر بی گناهت تلفنی اونم هر از گاهی باهات حرف میزنه.تازه اون هر از گاهی هم جوری هست که اگر جنابعالی خونه باشی، یا تلفن شخصیت در دسترس باشه. بخدا همین امروز مادر من و مادر خودت چپ و راست میگفتند چرا بهمون سر نمیزنه. بعد خندید گفت: _یه کم مسخره بازیات و بزار کنار عزیزم. بزار مادر زنت ببینه تو رو! +باشه. حالا بزار مهدیس شوهر کنه، ببینم اون موقع هم دامادم محسن، دامادم محسن میگه یا نه. _اوووووو... حالا کو تا مهدیس شوهر کنه. بیا این کیفتم بده به من ببرم داخل. آفرین. از حرفای فاطمه خندم میگرفت. گفتم: +چشم سلطان. هر چی شما بگی. اما این کیف دستم می مونه. شما برو بگو جماعت نِسوان تشریف بیارن بیرون ببینمشون. منم دلم براشون تنگیده! باخنده گفت: _محسن، به جون پدرم دارم قسم میخورم، بیام بیرون ببینم نیستی و مثل دفعه قبل ظرف یک دقیقه سنگِ رویِ یخم کردی و غیب شدی، تا 3 هفته تحریمت میکنم باهات حرف نمیزنم. از حرفای فاطمه خندم گرفت. گفتم: +فاطمه زهرا باور کن دفعه قبل وسط ماموریت بودم که باید میرفتم جایی، دیدم مسیرمون سمت خونه خودمون افتاد گفتم بیام بهت یه سر بزنم یه چیزی هم از توی یخچال بگیرم بدم به این عاصف گامبو بخوره. این عاصف گور به گور شده فوری زنگ زد گفت داره دیر میشه بیا و سریع بریم. وسط ماموریت بودیم همه، گفتم یه سر بزنم خونه که دیدم فک و فامیلات ریختن اینجا! فاطمه خندید گفت: _فقط فک و فامیلای من میریزن اینجا! ها! باشه. دارم برات! +بله، بگذریم حالا! داشتم میگفتم! ما رفتیم کباب کنیم ثواب شد. ببخشید زبونم نگرفت. منظورم این بود که رفتیم ثواب کنیم کباب شد. یعنی شیشلیگ شد. یعنی عین جیگر خر جوری کباب شد که گندش در اومد. تا تو رفتی بگی شوهرم اومده منم گوشیم زنگ خورد بلافاصله کفشم و از همین جلوی در گرفتم و در رفتم. چون ماموریت مهمی بود. یک ثانیه تاخیر مساوی با اتفاقات بد بود. _بله! یادمه. تا سه هفته مادرم هی میگفت شوهرت مسخرمون کرده و نیومده فرار کرده. +دیگه ببخشید تورو جون پدرت. فاطمه خندید گفت: _انقدر با مسخره بازیات جون پدرم و قسم نخور. بعدشم این کیف و بده به من. موبایلتم بده. کمی جدی شدم گفتم: +عه فاطمه. اینارو چیکار داری. _خب اینطوری فرار نمیکنی، منم خیالم جمع میشه که در نمیری! حالا این ما بین خانوم هایی که دعوت بودن می اومدن میرفتن داخل خونه حرفای ما رو با گوشای تیزشون میشنیدن. خندیدم، به فاطمه گفتم: +آخه مگه من سگم که میگی در نمیری. زشته جلوی مردم. 👇👇
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_سی_و_دوم وقتی کارم در خونه امن تموم شد با راننده رفتیم س
_وای خدای من. محسن جان من اصلا چنین منظوری نداشتم. ببخشید! بعدشم موبایلت دستم باشه خیالم جمع هست که عاصف هم زنگ بزنه یه هویی غیب نمیشی! بِدِش به من دیگه.. آفرین. +خب عزیزم، به جای اینکه سه ساعت ارشاد کنی برو بگو بیان.. وقتِ منم نگیر.. باز میبینی زنگ میخوره میرماااا. خانومِ فاطمه زهرا خانوم بعدا نگی نگفتیااا. از من گفتن بود. اگر نمیری بهشون بگی که بیان، بگو تا خودم چادر سرم کنم بیام داخل مجلستون بشینم. _تو که عادت داری چادر بندازی سرت و نقاب بزنی و شبیه زنای لال بشی بری بعضی جاها... +بیا.. تورو خدا ببین. نمیشه هرچندسال برات یه خاطره کاری و عملیاتی که طنز بوده رو تعریف کنم. آخه وقتی مامور زن در دسترس نیست، از طرفی هم طول میکشه بیاد، من مجبورم خودم دست به کار بشم. _بخدا خیلی روت زیاده. خندیدم گفتم: +برو صداشون کن. برووو گلم. فاطمه خندید گفت «خدا عاقبتت و ختم بخیر کنه!» رفت و منم کلی توی دلم میخندیدم. به سرم زد که بزنم برم و خانومم و شاکی کنم یه کم بخندیم بعدش، اما دلم راضی نمیشد که ناراحتش کنم. در همین فکروخیالات بودم که درب خونه باز شد دیدم خواهرام و مادرم وَ همچنین مادرخانومم و خواهرخانومم اومدن بیرون تا همدیگر و بببینیم. انصافا دلم براشون تنگ شده بود، بخصوص برای مادرم که همه ی زندگیم هست. سلام علیکی کردیم و جویای حال هم شدیم، مادرم و خواهرم حسنا با مادر خانومم و خواهر خانومم بعد از 10دقیقه برگشتن داخل مراسم، فاطمه هم رفت. اما خواهرم میترا که تازه از لبنان برگشته بود نرفت. من موندم و خواهرم. چندسالی میشه که خواهرم برای کارو زندگی و تحصیل رفته ساکن لبنان شده. نشستیم روی همون پله های روبروی واحدخونمون برای دقایقی صحبت کردیم. از گذشته و از خاطرات بچگیمون و... گفتیم. اون چنددقیقه ای که باهم بودیم منو خواهرم به یاد گذشته وَ کودکیمون وَ سختی هایی که بعد از شهادت پدرم کشیدیم و اذیت و آزاری که توسط یه عده شدیم حرف زدیم، خواهرم اشک ریخت و ... با صدای زنگ موبایل مربوط به کارم، به خودم اومدم. صفحه گوشی رو نگاه کردم احساس کردم شماره آشنا هست. فهمیدم از اداره خودمونه. جواب دادم: +سلام! درخدمتم. _سلام حاج عاکف. بهزادم. +جانم بهزاد بگو. _آقاعاصف عبدالزهراء میخواد با شما حرف بزنه. + بیارش روی خط. عاصف اومد پشت خط گفت: _سلام عاکف جان. خوبی حاجی؟ +الحمدلله. چرا مستقیم نزدی. _دفتر خودم نبودم! میتونی حرف بزنی؟ +بله.. اما فقط میتونم شنونده باشم! چی شده؟ _ پیامک ها و تماس های 9 ماه اخیر تمام شماره های مربوط به معاون امنیت سازمان اتمی و ایمیل و... رو سرچ کردیم و بررسی شد. خداروشکر، شخص مورد نظر سفید ارزیابی شده، وَ الحمدلله هیچ مورد مشکوکی تا این لحظه وجود نداشته. +خب الحمدلله. عاصف جان دارم میام اداره. تا نیم ساعت الی چهل دقیقه دیگه دفتر هستم.. شما هم یه زحمت بکش، طی چندساعت آینده، برای دقایقی قبل از نماز مغرب باش دفترم باهات کار واجبی دارم. _چشم حاجی. تلفن عاصف و قطع کردم. از خواهرم خداحافظی کردم اومدم داخل پارکینگ. ماشین شخصیم و گرفتم رفتم سمت اداره. وقتی رسیدم اداره، رفتم دفتر بهزاد، بهش گفتم: « با امیر، هادی، سروش که از بچه های واحد جنگال (جنگ الکترونیک) هستند کانکت بشه تا ظرف 10 دقیقه بیان اتاقم برای جلسه و هماهنگی های مهم.» وقتی امیر و هادی و سروش اومدن، جلسه رو شروع کردیم،حدود دو ساعت و خرده ای اون جلسه طول کشید،که من در چند خط ماحصل اون جلسه رو عرض میکنم و دیگه بیشتر از این اجازه ندارم.امیر و هادی و سروش از جوانان نخبه ای بودن که سن این عزیزان به ترتیب 27 /30/29 بود. قرار شده بود طرحی رو پیاده کنیم که در حوزه ی جنگال علیه آمریکا و عربستان سعودی و اسراییل یک سری اقدامات هجومی رو در دستور کار قرار بدیم.طرح این بود: «باید با بکارگرفتن و راه اندازی سایت های شنودی که پیشرفته تر ازسیستم های فعلی باشه و متحرک باشه مجهز میشدیم، تا با یک سری سامانه های فوق پیشرفته کاری کنیم که در رهگیری و مراقبت_ضبط و ثبت فرستنده‌های فعال دشمن_پخش پارازیت شنود و فریب الکترونیکی علیه دشمن که برای ما اهمیت ویژه‌ای داشت، کاری کنیم که در عملیات های اطلاعاتی و نظامی علیه دشمن، رو دست نخوریم. قرار شد این 3 تا همکارجوان نخبه ی امنیتی این مسیر و هموار کنند. قرار شد با این طرح سامانه‌های اختلالگرو جهت‌یاب‌های مختلف رو شناسایی کنیم تا بتونیم رادارها و سامانه‌های کشف و رهگیری و رمزشکن رو از حالت تدافعی به حالت هجومی دربیاریم و علیه زیر ساخت ها و عوامل و تشکیلات و امکانات دشمن هجوم ببریم. چون همیشه معتقد بودم نباید نشست تا دشمن حمله کنه بعدش ما بریم دفاع کنیم. معتقد بودم باید از این به بعد ما شروع کنیم به دشمن پاتک بزنیم.» ✅ @kheymegahevelayat
📸حال و هوای حرم امام رضا علیه‌السلام در شب شهادت #امام_باقر(ع) ✅ @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
🔸جانشین ابوبکر البغدادی کیست؟ 🔹 عبدالله قرداش یکی از نزدیکان البغدادی است و زمانی که خلیفه خودخواند
✅ ابوبکر البغدادی برای خود جانشین تعیین کرد. به گزارش خیمه گاه ولایت ، خبرگزاری اعماق وابسته به داعش اعلام کرد «ابوبکر البغدادی» سرکرده این گروه تروریستی «عبدالله قرداش» را به عنوان جانشین خود تعیین کرده است. سازمان‌های اطلاعاتی عراق می‌گویند ابوبکر البغدادی، سرکرده اصلی گروه تروریستی داعش در سوریه حضور دارد و علی‌رغم شرایط جسمانی وخیم تلاش می‌کند از فروپاشی کامل این گروه جلوگیری کند. این در حالی است که پایگاه خبری عربی ۲۱ به نقل از رسانه‌های عراقی اعلام کرد، بر اساس تحقیقات صورت گرفته این خبر صحت ندارد. اوایل اردیبهشت امسال گروه تروریستی-تکفیری داعش فیلمی از ابوبکر البغدادی منتشر کرد که برای نخستین بار پس از سال ۲۰۱۴ او را نشسته در اتاقی نشان می‌داد که در حال گفت‌وگو با تعدادی از عناصر تروریستی بود. ارتش سوریه و عراق طی سال‌های گذشته با کمک رشادت و ایثارگری نیرو‌های مقاومت و کشور‌های حامی آن‌ها موفق شدند داعش و گروه‌های تروریستی تحت حمایت غربی‌ها و کشور‌های مرتجع منطقه را از نظر سازمانی در هم بکوبند و تمام سرزمین‌های اشغال‌شده توسط این گروه تکفیری را آزاد کنند. هم‌اکنون عناصر تروریستی داعش صرفاً به صورت پراکنده در بخش‌هایی از خاک سوریه و عراق فعال هستند./باشگاه خبرنگاران 🔵 ادمین: حاج عماد 💻 خیمه گاه ولایت «کانال رسمی » ◀️ با کانال تخصصی از اوضاع سیاسی و امنیتی ایران و جهان باخبر شوید👇👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
◾️ شهادت امام محمد باقر سلام الله علیها بر جهان تشیع تسلیت باد. ⚫️ متن زیارت نامه امام محمد باقر علیه السلام ⬇️⬇️⬇️⬇️ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْباقِرُ بِعِلْمِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفاحِصُ عَنْ دِینِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُبَیِّنُ لِحُکمِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا القائِمُ بِقِسْطِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النّاصِحُ لِعِبادِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الدّاعِی إلَى اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الدَّلِیلُ عَلَى اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الحَبْلُ الَمَتِین الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفَضْلُ المُبِینُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النُّورُ السّاطِعُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَدْرُ الْــلاّمِعُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الحَقُّ الاَبَلَجُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الاَسْرَجُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّجْمُ الاَزْهَرُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الکَوْکَبُ الاَبْهَرُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا المُنَزَّهُ عَنِ المُعْضَلاتِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا المَعْصُومُ مِنَ الزَّلاّتِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الزَّکِیُّ فِی الْحَسَبِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الرَّفِیعُ فِی النَّسَبِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا القَصْرُ الَمَشِیدُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ اَجْمَعِینَ اَشْهَدُ یا مَوْلای اَنَّکَ قَدْ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ صَدْعاً وبَقَرْتَ العِلْمَ بَقْراً، ونَثَرْتَهُ نَثْراً لَمْ تَاْخُذْکَ فِی اللّهِ لَوْمَةُ لائِم وَکُنْتَ لِدِینِ اللّهِ مُکاتِماً وَقَضیْتَ ما کانَ عَلَیْکَ وَاَخْرَجْتَ اَوْلِیاءَکَ مِنْ وَلایَةِ غَیْرِ اللّهِ اِلى وِلایةِ اللّهِ وَاَمَرْتَ بِطاعَةِ اللّهِ، وَنَهَیْتَ عَنْ مَعْصِیَةِ اللّهِ حَتّى قَبَضَکَ اللّهُ اِلِى رِضْوانِهِ وَذَهَبَ بِکَ اِلى دارِ کَرامَتِهِ وَاِلى مَسَاکِنِ اَصْفِیائِهِ وَمُـجاوَرَةِ اَوْلِیائِهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ 🔶متن صلوات خاصه امام محمد باقر علیه السلام. ⬇️⬇️⬇️⬇️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَإِمَامِ الْهُدَى وَقَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَالْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِکَ اللَّهُمَّ وَکَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماًر لِعِبَادِکَ وَمَنَاراً لِبِلَادِکَ وَمُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِکَ وَمُتَرْجِماً لِوَحْیِکَ وَأَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَحَذَّرْتَ عَنْ مَعْصِیَتِهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّهِ أَنْبِیَائِکَ وَأَصْفِیَائِکَ وَرُسُلِکَ وَأُمَنَائِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
⭕️ از این‌روزهای #کشمیر چه می‌دانیم؟ از شب گذشته مسلمانان ایالت جامو و کشمیر در محاصرۀ کامل نظامی هستند. همۀ راه‌های ارتباطی قطع شده است. شهر کارگیل تعطیل است و مردم اعتصاب عمومی کرده‌اند. اعتراضات در این شهر و در کل کشمیر بالا گرفته است؛ اوضاع رو به #بحران دارد. ماجرا به تصویب جدایی #کارگیل از #کشمیر برمی‌گردد. «کارگیل» شهری شیعه‌نشین در بخش «لداخ» ایالت جامو و کشمیر است و کمتر از ده درصد جمعیتش بودایی‌اند. دولت هند همیشه این منطقه را از امکانات اقتصادی محروم کرده و توجه خاصی به شهر له (شهر دیگر لداخ) که مردمش بودایی هستند داشته است. بوداییان له با این هدف که مسلمانان بر آن‌ها تسلط پیدا نکنند به دنبال #خودمختاری بخش لداخ از کشمیر بوده‌اند و اکنون موفق شده‌اند. مردم کشمیر و کارگیل اما به این جدایی #اعتراض دارند. نیروهای نظامی هند اکنون در کشمیر به حدود یک میلیون نفر رسیده است. اوضاع بسیار متشنج است. 👤 ادمین: حاج عماد ✅ @kheymegahevelayat
جانم به این عکس مبارزه شیعیان هند با نیروهای امنیتی و نظامی مستقر در منطقه. باید اینجوری مبارزه کرد. حتی با دست خالی و سنگ. دولت های ظالم و حکومت های فاسد ماندگار نخواهند بود. یکی پس از دیگری ان شاء الله به زودی سرنگون خواهند شد. ✅ @kheymegahevelayat
مهمترین نتیجه دستگیری اینه که مشخص شد همین آدم ضد دین و فحاش به اهل بیت و نظام، یه اصلاحطلب تمام عیار بوده که با هر تَکرار خاتمی به تمام لیست رای می‌داده. در سال 88 هم پرچم امام حسین و همین لجن های حرامی آتش زدند و میرحسین موسوی بهشون گفت مردمی خداجو به صحنه آمدند. هم راستا بودن برانداز ضد دین و اصلاح طلب های سرمایه اسرائیل که مثلا دلبسته به نظام هستند، عمق رذالت این جریان سیاسی رو به سردمداری خاتمی و روحانی نشون میده. ✅ @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_سی_و_سوم _وای خدای من. محسن جان من اصلا چنین منظوری نداش
بعد از جلسه با امیر و هادی و سروش که دو ساعت و نیم به طول انجامید، وقتی بچه ها رفتند، بهزاد زنگ زد گفت: « عاصف میخواد بیاد داخل، شمارو ببینه. » گفتم: « بهش بگو الان میام بیرون. میریم پایین نماز. چون نزدیک مغرب هست. » از دفتر رفتم بیرون، به اتفاق عاصف رفتیم حسینیه اداره که داخل حیاط بود، نماز مغرب و به اتفاق رفقا به صورت جماعت خوندیم. وقتی نمازم تموم شد دقایقی سر به سجده گذاشتم، با خدای خودم خلوت کردم. مناجات کردم: « اللهم انی اسئلک الامان، یوم لا ینفع مال و لا بنون. خدایا ازت درخواست امان میکنم برای روزی که نه مالم، وَ نه فرزندم، به حالم هیچ سودی نمیبخشه. » مخاطبان محترم خیمه گاه ولایت، این مناجات مولای متقیان آقای ما حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه هست. بعد از اینکه سر از سجده بلند کردم، دیدم همه رفتند اما عاصف کنارم همچنان نشسته! عاصف گفت: _قبول باشه عاکف جان. خب حاجی باید چیکار کنیم برای عزتی. +بلند شو بریم دفتر.. دارم بهش فکر میکنم. احتمالا امشب یا فردا صبح شروع میکنیم.. خیلی عجولی این چندوقت.. نمیدونم چرا.. بزار ببینیم اصلا از این آدم چیزی در میاد یا نه؟ اگر در اومد که بدا به حالش. اگر چیزی هم ازش در نیومد که خوشا به حالش. ولی من احساس میکنم هرچی میریم جلوتر این پرونده بو دار تر میشه.. به هر حال باید منتظر بود.. بزن بریم. با عاصف رفتیم دفتر.. دوتایی نشستیم کمی اوضاع پرونده، داشته ها و نداشته ها، وَ همچنین اقدامات لازم رو بررسی و تحلیل کردیم تا همه ی جوانب و در نظر بگیریم. به عاصف گفتم: +عزتی ترسیده بود اونشب. احتمال قوی فعلا روی حالت استندبای مونده. به بچه ها گفتی که تعقیب و مراقبت نامحسوس داشته باشن دیگه؟ _بله گفتم. شما هم که خودتون دستور مستقیم دادی.. الحمدلله اعضایی که مشخص کردید مشغولن. +الان چه کسی رو گذاشتی که دکتر عزتی مستقیم زیر چترش باشه؟ _حدید رو گذاشتم. بی سیمم و گرفتم، به کسی که جلوی درب خونه عزتی کمین کرده بود، رفت و آمدهارو چک میکرد پِیجش کردم: +حدید/عاکف. _آقاعاکف سلام. بفرمایید به گوشم.. +سلام.. موقعیت؟ _نزدیک منزل سوژه مورد نظر هستم. +وضعیت؟ _ چشم عقاب. +همه چیز تحت کنترله؟ مشکل خاصی نداری؟ _بله همه چیز تحت کنترله، خداروشکر مشکل خاصی هم رویت نشده. +خدا حفظتون کنه..کاری پیش اومد خبرم کن.. بی سیمم روشنه. امشب عقیق بهت دست میده و مثبت میشه ان شاءالله تعالی. _ممنونم. +وضعیت رفت و آمد به مکان مورد نظر تا این لحظه چطور هست؟ _ تا این لحظه رفت و آمد خاصی نبوده که حساسیت برانگیز باشه. تموم موارد تحت کنترل هست. با دوربین هم مشغول ثبت و ضبط موارد مهم هستیم. +بسیار عالی.. خوب گوش کن ببین چی میگم حدید.. تموم تحرکات ، وَ همچنین ورودی و خروجی ها رو زیر نظر بگیرید.. به هرچیزی که مشکوک شدید منو در جریان بزارید.. یه وقتی هم اگر به من دسترسی نداشتید، مثلا ممکنه جلسه باشم یا نتونید ارتباط بگیرید، در غیاب من فقط و فقط با 800 ( عاصف ) کانکت میشید! _به روی چشم. +یاعلی. مخاطبان محترم خیمه گاه ولایت، با مجوزات قضایی و... حدود 5 هفته رو بچه های ما با مراقبت های ویژه وَ نا محسوس دکتر افشین عزتی رو کنترل میکردن، اما مورد مشکوکی رویت نشد. رییس سازمان اتمی یک جلسه ما رو بعد از دیدار با معاونش پذیرفت، اما جلسه ما به 10 دقیقه هم نکشید و فوری اون جلسه رو ترک کرد و رفت نهاد ریاست جمهوری وَ طی اون پنج هفته به هیچ عنوان نتونستیم باهاش دیدار کنیم. نمیدونم چرا !!! جالبه مگه نه؟ حالا بعدا میفهمید مشکل کار از کجا بود! اما معاونت سازمان اتمی به بهانه های مختلف طرح کاهش اختیارات دکتر افشین عزتی رو کلید زده بود ولی نتونستن زیاد محدودش کنند. خداروشکر با همه ی این تفاسیر تمام چیزها داشت طبق برنامه ای که من چیده بودم پیش میرفت. به جز دیدار ریاست سازمان اتمی! گاهی انقدر تحولات و اتفاقات مربوط به این پرونده حلزونی پیش میرفت که احساس میکردم ممکنه چیزی نباشه و فقط حساسیت ما رو برانگیخته باشه. اما تجربه، عقل، منطق وَ همچنین اصول کاری و تجربیات حرفه ای حدود 12 سال اخیر من، بهم میگفت صبر کن عاکف. ان شاءالله که چیزی نباشه اما شاید یک درصد خبری باشه. پس اون یک درصد باید برات مهم باشه. پنج هفته ای از شروع پرونده گذشته بود که یک شب از دفتر حاج کاظم معاون کل تشکیلات بهم زنگ زدن که حاجی میخواد شمارو ببینه. ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال در که در آخر درج شده است و ذکر نام نویسنده می باشد وگرنه قابل پیگیری و ‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی هم پیگرد الهی دارد. ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
🔴 اسرائیل پای خود را به تنگه هرمز بکشاند، در آتش خشم منطقه می سوزد و دودش از تل آویو بلند خواهد شد. ✅ @kheymegahevelayat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🕋 پیام رهبرانقلاب اسلامی به کنگره عظیم حج | ۹۸ 🔻 بسم‌الله الرّحمن‌الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی رسوله الکریم الامین، محمّد خاتم النّبیّین، و علی آله المطهّرین سیّما بقیّة الله فی الارضین، و علی اصحابه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. 🔸️ موسم در هر سال، میعاد رحمت پروردگار بر امّت اسلامی است. فراخوان قرآنیِ «وَ اَذِّن فِي النّاسِ بِالحَج»، دعوت همگان در طول تاریخ بر سر این سفره‌ی رحمت است تا هم دل و جان خداجوی و هم نگاه و اندیشه‌ی خردورز آنان از برکات آن بهره‌مند گردد و هر سال درسها و آموخته‌های حج، به وسیله‌ی جماعاتی از مردم به سراسر جهان اسلام برسد. 🔹️ در حج، و عبودیّت که عنصر اصلی در تربیت و پیشرفت و اعتلای فرد و جامعه است، در کنار اجتماع و که نماد امّت واحده است، و همراه با حرکت بر گرد مرکز واحد و در مسیری با هدف مشترک که رمز تلاش و تحرّک امّت بر پایه‌ی توحید است، و با یکسانی آحاد حج‌گزار و نبود تمایز که نشانه‌ی برداشتن تبعیض‌ها و همگانی کردن فرصتها است، مجموعه‌ای از پایه‌های اصلی جامعه‌ی اسلامی را در نمایی کوچک نشان میدهد. هر یک از احرام و طواف و سعی و وقوف و رمی و حرکت و سکون در اعمال حج، یک اشاره‌ی نمادین به بخشی از بدنه‌ی تصویری است که اسلام از اجتماع مطلوب خود ارائه کرده است. 🔸️ تبادل دانسته‌ها و داشته‌ها میان مردم کشورها و مناطق دور از هم، و تعمیم آگاهی‌ها و تجربه‌ها، و خبرگیری از وضع و حال یکدیگر، و زدودن بدفهمی‌ها و نزدیک کردن دلها و انباشتن توانها برای مقابله با دشمنان مشترک، دستاورد حیاتی و بسی بزرگ حج است که با صدها گردهمایی مرسوم و معمول نمیتوان آن را به دست آورد. 🔹️ آئین برائت که به معنی بیزاری از همه‌ی بی‌رحمی‌ها و ستمها و زشتی‌ها و فسادهای طواغیت هر زمان و ایستادگی در برابر زورگویی و باج‌گیری مستکبران دورانها است، یکی از برکات بزرگ حج و فرصتی برای ملّتهای مظلوم مسلمان است. 🔸️ امروز برائت از جبهه‌ی شرک و کفر مستکبران و در رأس آن آمریکا، به ‌معنی برائت از مظلوم‌کشی و جنگ‌افروزی است؛ به ‌معنی محکوم کردن کانونهای تروریسم از قبیل داعش و بلک‌واتر آمریکایی است؛ به ‌معنی نهیب امّت اسلامی بر سر رژیم کودک‌کش صهیونیست و پشتیبانان و کمک‌کنندگان آن است؛ به ‌معنی محکومیّت جنگ‌افروزی‌های آمریکا و دستیارانش در منطقه‌ی حسّاس غرب آسیا و شمال آفریقا است که رنج و مرارت ملّتها را به نهایت رسانده و هر روزه مصیبت‌های سنگینی بر آنان وارد کرده است؛ به معنی بیزاری از نژادپرستی و تبعیض بر اساس جغرافیا و نژاد و رنگ پوست است؛ به‌ معنی بیزاری از رفتار استکباری و خباثت‌آمیز قدرتهای متجاوز و فتنه‌انگیز دربرابر رفتار شرافتمندانه و نجیبانه و عادلانه‌ای است که اسلام، همه را به آن دعوت میکند. 🔹️ اینها اندکی از برکات حجّ ابراهیمی است که ، ما را به آن فراخوانده است؛ و این، نماد مجسّمِ بخش مهمّی از آرمانهای جامعه‌ی اسلامی است که هر سال به وسیله‌ی آحاد مردم مسلمان، به کارگردانی حج، نمایشی عظیم و پُرمضمون پدید می‌آورد و با زبانی گویا، همه را به تلاش برای ایجاد چنین جامعه‌ای فرا میخواند. 🔸️نخبگان جهان اسلام که جمعی از آنان از کشورهای مختلف هم‌اکنون در مراسم حج حضور دارند، وظیفه‌ای سنگین و خطیر بر دوش میکشند. این درسها باید به همّت و ابتکار آنان به مجموعه‌ی ملّتها و افکار عمومی منتقل شود و دادوستد معنوی اندیشه‌ها و انگیزه‌ها و تجربه‌ها و آگاهی‌ها به‌دست آنها تحقّق یابد. امروز یکی از مهم‌ترین مسائل جهان اسلام، مسئله‌ی فلسطین است که در رأس همه‌ی مسائل سیاسی مسلمانان با هر مذهب و نژاد و زبان قرار دارد. 🔹️ بزرگ‌ترین ظلم قرنهای اخیر در فلسطین اتّفاق افتاده است. در این ماجرای دردآور، همه چیزِ یک ملّت ــ سرزمینش، خانه و مزرعه و دارایی‌هایش، حرمت و هویّتش ــ مصادره شده است. این ملّت به توفیق الهی شکست را نپذیرفته و از پا ننشسته و امروز از دیروز پُرشورتر و شجاعانه‌تر در میدان است؛ ولی نتیجه‌ی کار نیازمند کمک‌ همه‌‌ی مسلمانان است. 🔸️ ترفند معامله‌ی قرن که به ‌وسیله‌ی آمریکای ظالم و همراهان خائنش زمینه‌سازی میشود، جنایتی در حقّ جامعه‌ی بشری و نه ‌فقط ملّت فلسطین است. ما همگان را به حضور فعّال برای شکست این کید و مکر دشمن فرا میخوانیم و به حول و قوّه‌ی الهی آن را و همه‌ی ترفندهای دیگر جبهه‌ی استکبار را در برابر همّت و ایمان جبهه‌ی مقاومت، محکوم به شکست میدانیم. 🔺️ قال الله العزیز: اَم يُ‍ريدونَ كَيدًا فَالَّذينَ كَـفَروا هُمُ ال‍مَكيدون. صدق الله العلیّ العظیم. توفیق و رحمت و عافیت و قبولی طاعات را برای همه‌ی حجّاج محترم از خداوند مسئلت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴مردادماه۱۳۹۷ مصادف با ۳ذی‌الحجّه۱۴۴۰ 🔖 هشتگ‌ اختصاصی:
🔹 طوفان سیستان بیش از ۴۰۰ نفر را روانه بیمارستان کرد 🔸 وزش باد شدید با سرعت ۱۱۲کیلومتر بر ساعت، غلظت گرد و غبار در منطقه شمال سیستان و بلوچستان را به ۲۶ برابر حد مجاز رساند. ✅ @kheymegahevelayat
ژورنالیست ساکن آمریکا در صفحه خود نوشت: ✍ آقای ترامپ؛ بقول شما آمریکاییان: 🔃 اگه دفعه اول گولم زدی‌؛ شرم بر تو و اگه دفعه دوم گولت را خوردم شرم بر من! 🔃 ایران یک بار در خوش باوری عملگرایان فریفته فریبایی های سلف شما (اوباما) شدند و خود را اسیر دام چاله برجام کردند! اکنون چرا باید مذاکره جویی شما را باور کنند و مجدد شما را جدی بگیرند و باور کنند؟ 🔃 حزم اندیشی بمعنای اخذ تنبه از تعقل است. « حزم یعنی: استواری/پیش بینی/ دوراندیشی. » ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را به جهت آگاهی جامعه با دوستان خود به اشتراک بگذارید. ✅ @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_سی_و_چهارم بعد از جلسه با امیر و هادی و سروش که دو ساعت
پنج هفته ای از شروع پرونده گذشته بود که یک شب مسئول دفتر حاج کاظم  «معاون کل تشکیلات» بهم زنگ زد که حاجی میخواد شمارو  ببینه. رفتم دفترش، تقریبا حدود دو ساعت و نیم سر یک پرونده ای با هم تبادل نظر داشتیم که دوتا از کارشناس های اطلاعاتی هم حضور داشتن... وسط همین گیر و دار بودیم که یه هویی یه مطلبی به ذهنم رسید. جسمم در جلسه ای که داخل دفتر حاج کاظم داشت برگزار میشد بود، اما روحم  پیش افشین عزتی!!! دلم طاقت نیاورد.. اون مطلبی که به ذهنم رسید، به نظرم لطف خدا بود که بعدها در این پرونده خیلی مارو جلو برد. اون موردی که به ذهنم رسید، وسط همون جلسه، فورا روی یک کاغذ نوشتم تا یک وقت بین انبوه زیادی از اطلاعات درون ذهنم، فراموشش نکنم. سعی میکردم هیچ وقت چیزی رو ، روی کاغذ یا درون موبایلم ننویسم.. چون امور اطلاعاتی اینطور نیست که در لب تاپ یا موبایل و یا روی کاغذ ثبتش کنیم. اگر خوب قسمت های قبلی رو خونده باشید نمونش و عرض کردم. باید تمام مسائل رو به ذهنم میسپردم.. اما استثنائا این یکی رو هم مثل بعضی استثنائات، اونم به صورت کد نوشتم روی کاغذ تا اگر در صورتی که مثلا یک درصد از جیبم افتاد یا گمش کردم وَ به دست کسی رسید، کسی از محتوا و منظورم متوجه نشه. جلسه که تموم شد بعدش رفتم دفترم.. کاغذی که دستم بود گذاشتمش لای کتاب « دا » که روی میز کارم بودو گاهی فرصت میکردم میخوندمش.. کتاب و گذاشتم داخل گاو صندوق دفتر. بماند که چی بود اون مطلبِ روی کاغذ، اما شما بعدا میفهمید. کمی به کارام رسیدم، اما خیلی خسته شده بودم.. داخل اتاقم  5 تا ساعت بود. یکی از ساعت ها به وقت آمریکا، دیگری به وقت اسراییل، وَ سومی به وقت انگلیس وَ چهارمی عربستان وَ پنجمی به وقت کشورم ایران. نگاهی به ساعت ها کردم، دیدم ساعت ایران داره دقیق تایم 22:33 دقیقه رو نشون میده.. از پشت میز کار بلند شدم رفتم از داخل یخچال یه نوشیدنی آب آلبالو که شدیدا بهش علاقه داشتم گرفتم خوردم..  اومدم چنددقیقه ای روی مبل نشستم، همونطور که لم داده بودم ، تلویزیون دفترو روشن کردم تا شبکه های خبری مهم ایران و جهان و رصد کنم، وَ همزمان داشتم روی دوتا پرونده های دردست اقدام درون مرزی و برون مرزی فکر میکردم وَ آنالیزش میکردم که صدای بی سیمم در اومد: _آقا عاکف صدای منو دارید؟؟ عاکف/حدید؟ آقا صدای منو دارید؟ فورا بلند شدم رفتم بی سیمم و از روی میز کارم برداشتم.. جواب دادم: +حَدید بگو.. عاکف هستم میشنوم.. _حاج آقا یکی با پوشش نامناسبی، با یه دسته گل اومده درب خونه شخص مورد نظر.. دستور چیه؟ +جنسیت؟ _زن هست. +تشریح کن .. حدودا سن.. قد.. وزن.. همچنین میزان فاصلت با شخص مورد نظر. _حاجی یه کم تاریکه.. خوب اشراف ندارم چهره ببینم. باید کمی صبر کنید یه ماشین رد بشه دقیق ببینم که البته بازم نمیتونم تموم موارد و ذکر کنم. +خب پسرجان چرا دهن منو پشت بیسیم باز میکنی. برای چی رفتی جایی مستقر شدی که اشراف نداری؟ _خب حاجی برق منطقه نیم ساعت هست قطع شده. +چرا به مرکز خبر ندادی؟ فورا بهم بگو دقیق چی میبینی؟ _بزارید با ماشین برم از کنار خونه رد بشم بهتون دقیق بگم. +فورا. حدید رفت و حدود 30 ثانیه بعد بیسیم زد: _حاجی صدای من و داری؟ +بله آقاجان بگو! _قد چیزی حدود 165 تا 170. وزن هم که احساس میکنم شاید چیزی حدود شصت تا شصت و پنج_شش باشه.. مجددا برگشتم سرموقعیت قبلی با فاصله ای حدوداً هم 50 متر.. منم داخل ماشینم. بدجور ذهنم درگیر شد.. فوری بلند شدم از روی مبل، صدای تلویزیون رو کم کردم، برگه تشریح وضعیت اون دختری که عاصف همه نکاتش و برام آورده بود نگاه کردم.. بلافاصله رفتم روی خط حدید گفتم: +وضعیت ورود و خروج طی این یک ساعت اخیر چطور بود؟؟ _یه خانوم با دوتا بچه نیم ساعت قبل رفتن بیرون که شمارو پیج کردم جواب ندادید، اما به آقا عاصف گفتم. +بعدش..؟؟ _ ظاهرا همسر سوژه ی ما بوده با بچه هاش.. الان هم این خانوم با دسته گل اومده داره میره داخل این خونه. همچنان پشت درب خونه منتظره تا از داخل درب و براش باز کنن. از جایی که خونه عزتی شخصی بوده وَ آپارتمان نبود، همچنین با توجه به اتفاقات اخیر، وَ طبق مشخصاتی که بچه ها پرینتش رو آورده بودند، حدس زدم همون زنه باشه.. همونی که دنبالشیم.. به نیروی مستقر در میدان عملیات و کنترل سوژه گفتم: +حدید میتونی نزدیک بشی به اون خانومه؟ _بله آقا میرم. +تا درب خونه باز نشده، با یه بهانه ای برو سمت اون خونه از کنار اون خانوم رد شو. میتونی بری ببینی چهرش چه شکلیه؟ من صورتش و دقیق میخوام. تاکید می‌کنم فقط صورتش و،! _چشم من رفتم.. فقط منتظر باشید. +برو شیربچه ی حیدری. دست صاحب الزمان نگهدارت. حدید رفت، بعد از حدود 10 دقیقه بی سیم زد.. _از حدید به عاکف. +بگو آقاجون. میشنوم. _ دستورتون و کامل انجامش دادم..