10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مسیح کردستان ، شهید بروجردی را بیشتر بشناسید!
🗓انتشار به مناسبت اول خرداد ، سالروز شهادت شهید محمد بروجردی.
#غریب
#شهدا
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگ امروز ما، جنگ روایتهاست.
17.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹ای برادر شهیدم
🔹راهتو ادامه میدم
🔴۱۵شهید فراجا در اردیبهشت خونین ۱۴۰۲
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهدا
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست.
♦️هنگام حضور در تهران احساس راحتی نمیکرد! یک بار پرسیدم از چیزی ناراحتی!؟ چرا اینقدر گرفتهای؟
♦️گفت: خیلی از وضعیت #حجاب خانمها توی تهران ناراحتم!
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#شهدا
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست.
3.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹چه خوب میگه حاج سعید عزیز...
حال و روز بچه انقلابی های امروز...
حجاب پیام #شهدا
#امر_به_معروف دستور خدا
اما تنهائی سهم من و شما ...
خط خالیه ..!
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست
💥گلولهام به هدف نخورَد، آبروی جمهوری اسلامی میرود!
🔹داستانی که میخوانید روایتی از احمدرضا بیضائی برادر شهید مدافع حرم «محمودرضا بیضائی» است که در کتاب «تو شهید نمیشوی» آمده:
🔹«همیشه امور و فنون نظامی را به سوریها آموزش میداد. خودش تعریف میکرد: به سوریها توپ ۱۰۶ داده بودیم. مدتها بود نظامیهای ارتش سوریه نقطهای را با سلاحهای منحنیزن هدف گرفته بودند ولی نمیتوانستند بزنند. روزی که آمدم توپ را به آنها آموزش بدهم، بنا بود اولین شلیک را هم خودم انجام بدهم تا آنها ببینند.
🔹میگفت: به نظامیهای سوری گفتم همان نقطهای را که نمیتوانید بزنید، همان جا را هدف قرار میدهیم! میخواستم اجرای آتش بکنم که توی دلم گفتم «خدا کند به هدف بخورد.» اگر نخورد آبروی جمهوری اسلامی میرود!
🔹برداشت من این است که محمودرضا آنجا به خودش به عنوان نماینده جمهوری اسلامی نگاه میکرد. میگفت: شلیک کردم و به هدف مورد نظر اصابت کرد. بلافاصله از بیسیمها صدای فریاد خوشحالی بلند شد.
🔹میگفت: نظامیهای ارتش سوریه دور ما حلقه زدند. چند دقیقه بعد سروکله فرماندهشان هم پیدا شد. آمد از من پرسید شما درجهتان چیست؟ فکر میکرد من آدم مهمی هستم! گفتم من از نیروهای مردمی هستم!
🔹میگفت بعد از اصابت توپ به هدف، توی دلم گفتم خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی نرفت. این جملهاش را هیچ وقت فراموش نمیکنم!»
#شهدا
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست
14.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️چگونه عکس #شهید_حججی معروف شد؟
🎙حجة الاسلام راجی
🗓به مناسبت ۱۸ مرداد، سالروز شهادت شهید حججی
#شهدا
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم کمتر دیده شده از شهید محسن حججی در پیاده روی #اربعین
#شهدا
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست
▪️فضائلی عضو دفتر حفظ و نشر مقام معظم رهبری:
اسماعیل هنیه در اتاق محل اقامت خود در حال تلاوت قرآن به شهادت رسیده است. او حافظ کل قرآن کریم بود.
#ترور
#حماس
#ایران
#فلسطین
#هنیه
#شهدا
#مقاومت_اسلامی
https://eitaa.com/khezrnews
#شهدا
🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد.
🌷سردار مدافع حرم «حاجمهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت.
🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسن حججی👉
بعد از شهادت حججی تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشیها بود تا اینکه قرار شد حزبالله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزبالله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزبالله را آزاد کند.
به من گفتند:
«میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟»
میدانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. با یکی از بچههای سوری بهنام حاج سعید از مقر حزبالله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را میپایید.
پیکری متلاشی و تکهتکه را نشانمان داد و گفت:
«این همان جسدی است که دنبالش هستید!»
میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم:
«من چهجوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!»
بیاختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحهاش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم:
«پستفطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دستهاش؟!»
حاجسعید حرفهایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه میکرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، میگفت:
«این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.»
دوباره فریاد زدم:
«کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!»
داعشی به زبان آمد و گفت:
«تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند میزد!»
هرچه میکردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم:
«ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.»
اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت:
«فقط همینجا.»
نمیدانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش میخواست فریبمان بدهد.
در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم:
«بیبی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.»
یکباره چشمم افتاد به تکهاستخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم بههم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاجسعید اشاره کردم که برویم.
نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزالله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بیخبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزبالله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزبالله، پیکر محسن را تحویل گرفتهاند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بیبی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد و گفت:
«پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمدهاند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.»
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن میدانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم.
تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت:
«از محسن خبر آوردی.»
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم:
«حاجآقا، پیکر محسن مقر حزبالله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.»
گفت:
«قَسَمَت میدم به بیبی که بگو.»
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش را انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت:
«من محسنم رو به این بیبی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضیام.»
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم:
«حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علیاکبر علیهالسلام اربا اربا کردن.»
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت:
«بیبی، این هدیه رو قبول کن.»
▫️هرگزشهدایی را که امنیت مان رامدیون شان هستیم،فراموش نکنیم.روحش شاد یادش گرامی.
۱۸مردادشهادت شهیدحججی
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨سلام و درود بر مدافعان حرمی که با اینکه افراد کوتهبین تخریبشون میکردند، اما مردانه جلوی حرامیها ایستادند تا این صحنههای سینمایی در کشور عزیزمان واقعی نشود!
#شهدا
#امنیت_اتفاقی_نیست
شادی روح شهدای پدافند صلواتی رو هدیه بفرمایید.
#اقتدار_ایران
#وعده_صادق_۳
#شهدا
📌https://eitaa.com/khezrnews
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتشار برای اولین بار در اربعین #شهدا
🍃🌸 غروب پنجشنبه و بیاد تمام شهیدان و گذشتگان
🍎 مداحی حاج منصور ارضی و حاج جواد حیدری در جوار پیکرهای مطهر #شهیدان اقتدار حسین سلامی ،امیرعلی حاجی زاده و محمود باقری با حضور خانوادههای معظم #شهیدان در معراج #شهدای مرکزی تهران.
⭕️ امروز جنگ اراده و روایتها است.
🔴باخضرنیوز به روز باشید.
👇👇👇👇👇👇
ایتا @khezrnews
تلگرام@khezrnews