eitaa logo
🇮🇷لبیک یا امام خامنه ای همان لبیک یا امام حسین ع است 🇮🇷
575 دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
55.1هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 یا فاطمه الزهرا (س) 📽 فیلمی کوتاه از پیاده روی و سرود خوانی رزمندگان در میان برف و بوران در دوران جنگ تحمیلی ❄️ زمستان سرد در جبهه غرب کانال دفاع مقدس
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 یعنی همه جا غیر خدا یان ندیدن.. هر دست که دادن همان دست گرفتن.. هر نکته گفتن همون نکته شنیدن.. فریاد که در رهگذر عالم خاکی..
4.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹مینالم از تو دنیا .. مینالم از جدایی.. از اون دلی که پاک.. عشقی که زیر خاک.. از درد بی وفایی.. درمون نداره دوری.. جز صبر و صبوری..
سفره شان بی‌رنگ و لعاب بود ولی صفا داشت... 🌷🌷🌷🌷🌷 🌹
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 باران تازه قطع شده بود. از پنجره اتاقش به خیابان نگاه می‌کرد. جوی‌ها لبریز شده و آب در خیابان‌ها و کوچه‌ها سرازیر شده بود. پشت میز نشست. پرونده‌ای را که مطالعه می‌کرد بست. در اتاق زده شد و نور الله وارد اتاق شد. هول کرده بود. بلند شد و گفت: چه شده نور الله؟ نور الله پیشانی اش را پانسمان کرده بود. با هول و ولا گفت: سیل آمده سیل! سریع گوشی تلفن را برداشت. چند دقیقه بعد گروه‌های امداد به سرپرستی به سوی محله مستضعف نشینی که گرفتار سیل شده بود راهی شدند. تمامی محله را آب پوشانده بود. حجم آب لحظه به لحظه بیشتر می‌شد. مردم هراسان و با شتاب به کمک مردمی که خانه هایشان گرفتار سیل شده بود می‌آمدند. آب در بیشتر نقاط تا کمر مردم بالا آمده بود. سقف بعضی خانه‌ها هوار شده بود روی سرشان و تیرک‌های چوبی شان بیرون زده بود. گل و لای و فشار شدید آب گروه‌های امدادی را اذیت می‌کرد. پرجنب و جوش به این طرف و آنطرف حرکت می‌کرد و به امدادگر‌ها دستور می‌داد. چند رشته طناب از اینطرف خیابان به آنطرف کشیده شد. و چند نفر دیگر در حالی که فشار آب می‌خواست آن‌ها را ببرد طناب را گرفتند و خود را به سختی به آنطرف خیابان رساندند. چند زن و کودک روی بامی رفته بودند و هوار می‌کشیدند. نیرو‌های امدادی با سعی و تقلا به کمک سیل زدگانی که وسایل ناچیزشان را از زیر گل و لای بیرون می‌کشیدند شتافتند. به خانه‌ای رسید که پیرزنی در حیاطش فریاد می‌کشید. در را هل داد. آب تا بالای زانوانش رسیده بود. پیرزن به سر و صورت می‌زد. گفت: چه شده مادر جان؟ کسی زیر آوار مانده؟ پیرزن که انگار جانی تازه گرفته بود با گریه و زاری گفت: قربانت بروم پسرم … خانه و زندگی ام زیر آب مانده کمکم کن! چند نفر به کمک آمدند. آن‌ها وسایل خانه را با زحمت بیرون می‌کشیدند و روی بام و گوشه حیاط می‌گذاشتند. پیرزن گفت: جهیزیه دخترم توی زیرزمین مانده. با بدبختی جمعش کرده ام. رو به احمد و هاشم کرد و گفت: یا الله زود جلوی در سد درست کنید! احمد و هاشم سدی از خاک جلوی در خانه درست کردند. راه آب بسته شد. به کوچه دوید. وانت آتش نشانی را پیدا کرد و به طرف خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار می‌کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می‌شد. غرق گل و لای شده بود. پیرزن گفت: خیر ببینی پسرم… یکی مثل تو کمکم می‌کند آنوقت ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست. مگر دستم بهش نرسد… فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد. اگر دستم به شهردار برسد حقش را کف دستش می‌گذارم. چند ساعت بعد جلوی سیل بطور کامل گرفته شد. پمپ را خاموش کرد و پیرزن هنوز دعایش می‌کرد. گروه‌های امدادی پتو و پوشاک و غذا بین سیل زده‌ها تقسیم می‌کردند. رو به پیرزن گفت: خب مادر جان با من امری ندارید؟ پیرزن گریه کنان دست رو به آسمان بلند کرد و گفت: پسرم ان شاء الله خیر از جوانی ات ببینی. برو پسرم دست علی به همراهت. خدا از تو راضی باشد. خدا بگویم این را چه کند. کاش یک جو از غیرت و مردانگی تو را داشت. از خانه بیرون رفت. پیرزن همچنان او را دعا می‌کرد و را نفرین! 🕊 🌹 🕊
🌴🏴 این آرامش تان ، نصیب دل ما ..... . بسیار پیش می‌ آمد که زمین زیرانداز و آسمـان روانداز رزمندگان بود. هنگامِ خواب و خستگی ، کوله پشتی برایشان حکم بالش پَر قو را داشت. جایی‌که لباس، پوتین، کلاه خود و احیاناً آجر و سنگ پاره، کنج دیوار یا نقطهٔ برآمده‌ای مثل چهارچوب، متکای زیر سرشان می‌شد، و یا بالین محبتِ برادران دیگر پذیرای تن خسته‌شان می‌گردید. 🌴🏴🖤
21.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀کجایید ای شهیدان خدایید.. بلا جویان دشت کربلایید.. کجایید ای سبک بالان عاشق پرنده تر ز مرغان هوایید..
آسودہ خوابیدن ما مرهون سر روی بالشِ خاک نهادن آنهاست..... نه؟
🥀حجله حجله عاشقی در جزایر عطش فتح سنگر جنون خیبر و محرم و کربلای چهار و پنج یادمان نرفته است حک شده است بر دل و یادمان نمی رود جای جای شهرمان مانده خون هر شهید همچو نقش یادگار! یادمان نرفته است!
🌹اگه الان شبها تو جای گرم و نرمت میخوابی.... یادت باشه مدیون یه کسایی هستی که شب تا صبح تو سرمای استخوان سوز مناطق عملیاتی غرب جون دادن... فدای آخرین نفس های یخ زدتون...
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ما درد سحر در رهه میخانه نهادیم.. محصول دعا در رهه جانان نهادیم.. در خرمن صد زاهد عاقل زنم آتش.. این را که ما بر دل دیوانه نهادیم..