eitaa logo
خوبان
656 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
8.8هزار ویدیو
21 فایل
ارتباط با ادمین:https://eitaa.com/Khoban7
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🌷🌷🌷هم خوانی بسیار خوشمزه 🔺گروه سرود رزمندگان دوران دفاع مقدس 🌹🍃به چپ چپ، به راست راست، ازجلو نظام خبردار 🔺قدر آش ننه مو حالا میدونم 🌷 ✌️ https://eitaa.com/khoban72
👆ازش پرسیدم این چیه سنجاق کردی رو سینه ات ؟ 🌷🍃لبخند زد و گفت : 🔺این باطریه نباشه قلبم♥️ کار نمیکنه شهید مدافع حرم 🌷🌷🕊 https://eitaa.com/khoban72
🔖 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی 🔺ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🛫🛫🛫 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند 🔺که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🌹🍃 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه در عمل، دَم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدَم تاولها پاره می‌شد ! 🔺به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد. 💧 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند. ❤️♨️ او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " 🔺و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.🌷🕊 🌹🍃شهید «نعمت‌الله ملیحی» از شهدای گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا؛ روز هشتم عملیات والفجر ۸ بر اثر حمله شیمیایی دشمن بعثی مصدوم شد 🔺و هشت روز بعد در ششم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان به شهادت رسید🌷🕊 🥀مزار: قائمشهر، امامزاده صالح 🌷 رضوان الله علیه🌷 https://eitaa.com/khoban72
🌹🍃 از راه که می‌رسید، پدر را می‌برد حمام. خودش لباس‌های پدر را می‌شست. می‌نشست کنار بابا، دست‌های چروکیده‌اش را نوازش می‌کرد و می‌بوسید. جوراب‌های پدر را می‌آورد و موقع پوشاندن، 🔺لب‌هایش را می‌گذاشت کف پای پدر. 🌸🍃 مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بی‌معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می‌کشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، 🔺اشک‌های چشمش پای مادر را شست‌وشو می‌داد. 🟢🍃 کسی از حاج‌قاسم توصیه‌ای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکی‌اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی. 🔺هم آن‌ها را شاد می‌کنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.» 📗 از کتاب | 🔺گذری بر زندگی و رزم شهید حاج‌قاسم سلیمانی رضوان الله علیه https://eitaa.com/khoban72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃خاطره حاج حسین کاجی از حس و حال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه 🔺در کنار خانه کعبه 🌷🍃روایتگر دفاع مقدس در سالگرد تدفین شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی نیشابور: 🔺حاج قاسم در لباس احرام و در کنار خانه خدا هم شهدا را فراموش نکرد. https://eitaa.com/khoban72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃خاطره‌گویی سردار حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه 🌷🌷🌷در بین رزمندگان مدافع حرم زینبی شهید مدافع حرم https://eitaa.com/khoban72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 🔴🍃 8️⃣2️⃣ قسمت بیست و هشتم👇🏻 🌷گره گشايی ادامه... 🟢🍃يادم مي آيد که در دوران دبيرستان، بيشتر شبها در مسجد و بسيج بودم. جلسات قرآن و هيئت که تمام ميشد، در واحد بسيج بودم و حتي برخي شبها تا صبح مي ماندم 🔺و صبح به مدرسه ميرفتم. ⚪️🍃يک نوجوان دبيرستاني در بسيج ثبت نام کرده بود. او چهره اي زيبا داشت و بسيار پسر ساده اي بود. يک شب، پس از اتمام فعاليت بسيج، ساعتم را نگاه کردم. يک ساعت به اذان صبح بود. بقيه دوستان به منزل رفتند. 🔺من هم به اتاق دارالقران بسيج رفتم و مشغول نماز شب شدم. 🔴🍃همان نوجوان يکباره وارد اتاق شد و سريع در کنارم نشست! وقتي نمازم تمام شد با تعجب گفتم: چيزي شده؟ با رنگ پريده گفت: هيچي، شما الان چه نمازي ميخواندي؟ گفتم: نمازشب. قبل اذان صبح مستحب است که اين نماز را بخوانيم. خيلي ثواب دارد. 🔺گفت: به من هم ياد ميدهي؟ 📌به او ياد دادم و در کنارم مشغول نماز شد. اما ميدانستم او از چيزي ترسيده و نگران است. بعد از نماز صبح با هم از مسجد بيرون آمديم. گفتم: اگر مشکلي هست بگو، من مثل برادرت هستم. گفت: روبروي مسجد يک جوان هرزه منتظر من بود. او با تهديد ميخواست من را به خانه اش ببرد. حتي تا نيمه شب منتظرم مانده بود. 🔺من فرار کردم و پيش شما آمدم. 🟢🍃روز بعد يک برخورد جدي با آن جوان هرزه کردم وحسابي او را تهديد کردم. آن جوان هرزه ديگر سمت بچه هاي مسجد نيامد. اين نوجوان هم با ما رفيق و مسجدي شد. البته خيلي براي هدايت او وقت گذاشتم. 🔺خدا را شکر الان هم از جوانان مؤمن محل ماست. 🔻🔻🔻
⚪️🍃مدتي بعد، دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند، شش ماه يا بيشتر درگير مسائل گزينش شدند. اما کل زمان پيگيري استخدام بنده يک هفته بيشتر طول نکشيد! تمام رفقاي من فکر ميکردند که من پارتي داشتم اما... آنجا به من گفتند: زحمتي که براي رضاي خدا براي آن نوجوان کشيدي، باعث شد که در کار استخدام کمتر اذيت شوي و کار شما زودتر هماهنگ شود. البته اين پاداش دنيايي اش بود. 🔺پاداش آخرتي اش در نامه عمل شما محفوظ است. 🌹🍃حتي به من گفتند: اينکه ازدواج شما به آساني صورت گرفت و زندگي خوبي داري، نتيجه کارهاي خيري است که براي هدايت ديگران انجام دادي. من شنيدم که مأمور بررسي اعمال گفت: کوچکترين کاري که براي رضاي خدا و در راه کمک به بندگان خدا کشيده باشيد، 🔺آنقدر در پيشگاه خدا ارزش پيدا ميکند که انسان، حسرت کارهاي نکرده را مي خورد. 🌷🌷🌷ادامه دارد... https://eitaa.com/khoban72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی خدایت را صدا بزن. بی_آنکه چیزی بخواهی, بی_آنکه برایش توصیه و سفارشی داشته باشی. بی_آنکه از گرفتاریهای حقیرانه و روزمره ات برایش بخواهی بگویی. بدون هیچ گله و شکایتی, بدون آنکه بگویی چرا...کاش..اگر.... بی_آنکه بخواهی تمام نداشتن هایت را به او نسبت بدهی و طلبکارش باشی. فقط صدایش کن... باور کن او برای شنیدن خالصانه نامش که از قلبت زبانه میکشد لحظه شماری میکند. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شبتون خدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا