eitaa logo
خوبان
649 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
8.4هزار ویدیو
21 فایل
ارتباط با ادمین:https://eitaa.com/Khoban7
مشاهده در ایتا
دانلود
22.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🌹استاد عابدینی دامت افاضاته(سمت خدا) ♦️ وقتی صد کذب بشنویم چه می شود؟ هرکدام یک اثری ندارد؟! ⚪️ اگر دلمان را راحت در اختیار هر خبری گذاشتیم، منتظر این تاثیرات باشیم.. ♦️دوران ظهور حضرت، جنگ روایت ها و گفتگوهاست. چرا❓ 🔹چون ها تابع ها و هاست... 🔻مراقب ها باشیم 🔻داده ها را کنترل کنیم 🔻ریزش در دوران بسیار فراوان است ✅ مرکزتنظیم‌ونشرآثار 🌐 TAMHIS.IR | @Abedini
📗کتاب «سکوت شکسته » 🌹خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس 📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 6 🔽 ⚪️فصل اول 🌹« مهران ، مهریه فاو» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷قسمت ششم ♦️کارم را شروع کردم. قبل از هر اقدامی می‌بایست نیروهای مامور شده از تخریب با محورها آشنا و با نیروهای اطلاعات ـ شناسایی هماهنگ می‌شدند. نیروها در شش گروه برای باز کردن شش معبر سازماندهی شدند. وظایف گروه‌ها مشخص و تشریح شد. از آن‌ها خواستم قبل از هر اقدامی از استحکامات و تجهیزات دشمن گزارش تهیه کنند. ⚪️گزارشی که به دستم رسید، تایید همان واقعیتی بود که خودم در ابتدای ورود به منطقه حدس می‌زدم. تا آن زمان هیچ وقت ندیده بودم ارتش عراق در زمینی که تصرف کرده تا این میزان استحکامات ایجاد کند. دشمن آمده بود تا بماند. آن‌ها با سرعت قابل توجهی کانال‌های متعددی ایجاد کرده بودند؛ سنگرهای تامین خط خود را ـ که قبلا روی زمین بود ـ با ایجاد سنگرهای حفره روباهی به داخل زمین بردند و در میدان مین نفوذ کردند و از طریق کانال به خاک ریزهای دوجداره خط پدافندی متصل کرده بودند. ♦️هر چه نیروهای شناسایی بیشتر تلاش می‌کردند و زمان می‌گذشت، از نفوذ به خط پدافند دشمن ناامیدتر می‌شدیم. «حسین کاجی» که جانشین واحد تخریب بود، گفت:«عمق میدان مین در برخی از جاها به بیش از ۲۰۰ متر می‌رسد!،» همه این ها اضافه می‌شد به این که دشمن در نقطه سرکوب ما قرار گرفته بود و دید مناسبی روی ما داشت. ⚪️می‌بایست هم زمان که مهران ماموریت اصلی‌ام بود، به محورفاو هم سرکشی می‌کردم. یک محورهم در جزیره داشتیم و می بایست بارها در مسیر طولانی بین جزیره و مهران تردد داشته باشم. معاونت اطلاعات عملیات هم زمان در سه منطقه نیرو مستقر کرد. فاو اهمیت حیاتی داشت. اگر جزیره را از دست می دادیم، مشکلی به مشکل پیش آمده، یعنی از دست دادن مهران، اضافه می‌شد. ♦️بیشتر از یک ماه از ورود ما به مهران می‌گذشت.هیچ توفیقی نداشتیم. گزارش گروه های شناسایی را که بررسی می‌کردم، متوجه زحمات زیادی.که می کشیدند می‌شدم، اما وقتی از نتیجه کار می پرسیدم، سرشان پایین بود. ⚪️ویژگی خاص زمین منطقه با وجود موانع طبیعی، مثل تپه و صخره ، هم چنین به دلیل قرار گرفتن دشمن روی بلندی، شرایط را به نفع آنان کرده بود. نیروهای شناسایی، روزها در مقر چنگوله استراحت می‌کردند و حوالی غروب، خودشان را به خط می‌رساندند.سپس با بچه‌های گردان که در خط پدافندی بودند، هماهنگ می‌شدند تا با تاریک شدن هوا از خط خودی عبور کنند. 📌نیروهای تخریب کنار ما بودند و در ایجاد معبر در میدان مین کمک می‌کردند. آن‌ها باید در بازگشت، زمینی را که در آن معیر زده بودند به شکل اول بر می‌گرداندند تا هیچ اثری از خودشان در میدان موانع به جا نگذارند. هر روز دشمن موانع را بررسی می‌کرد؛ به همین دلیل نیروهای تخریب در نهایت دقت کارشان را انجام می‌دادند. ⚪️گاهی موانع طبیعی باعث می‌شد که توجیه آن ها در برگشت، نسبت به زمین منطقه به هم بخورد؛ یعنی بالا و پایین رفتن از تپه ها باعث می‌شد از مسیر منحرف شوند. در نتیجه با تاخیر به عقب برمی‌گشتند که باعث نگرانی همه می‌شد؛ از فرمانده لشکر گرفته تا نگهبان روی خاکریز. واضح بود که اسیر شدن یک نیروی گشتی ـ شناسایی، یعنی به هم خوردن تمام برنامه‌ریزی‌ها. ♦️یک محور دیگر به شش محور اضافه شد؛ محور هفتم می‌بایست در پی یافتن راهی باشد تا با حرکت از کنار صخره‌های موازی مرز، در جهت غرب قلاویزان پیش برود و روی جاده آب زیادی قرار بگیرد و از این مسیر خودش را به پشت مواضع دشمن برساند. این معبر ما را به مقرهای آتش بار و پشتیبانی دشمن می‌رساند. مقرهای دشمن به بخش قابل توجهی از شهر مهران اشراف داشت و تا جاده کمربندی ایلام ـ مهران زیر دید و آتش آن ها قرار می‌گرفت. ⚪️اگر در این محور موفقیت به دست می‌آوردیم، مسیر خوبی بود. چون وارد جاده آب زیادی می‌شدیم. این جاده، صخره‌های موازی مرز را شکافته بود و به روی ارتفاعات می‌رسید. دشمن از این جاده پشتیبانی می‌شد. در صورت رسیدن نیروهای ما به این جاده، می‌توانستیم خودمان را به ارتفاعات آب زیادی برسانیم. ♦️وقتی از آن شش محور نا امید شدم، تمام تمرکزم آمد روی این محور، گروه «ملامحمدی» روی این محور کار می‌کرد. از معاون خودم، محسن بیاتی، خواستم با گروه ملامحمدی برود و مسیر را بررسی کند. وقتی برگشت، گفت:«ما که سه نفر بودیم، چهارـ پنج ساعت زمان برد تا خودمان را به آبزیادی برسانیم.»
⚪️در خوشبینانه‌ترین حالت می‌بایست زمان انتقال نیروهای گردان، یعنی آن چهار ـ پنج ساعت را دو برابر می‌کردیم؛ به این معنا که ما به حدود ده ساعت تاریکی نیاز داشتیم. اگر فرض را بر این می‌گذاشتیم که بتوانیم بدون هیچ مشکلی نیروهای گردان را با آن حجم تجهیزاتی که داشتند منتقل کنیم، باز هم در این محدوده زمانی ناممکن بود. چون به تاریکی بیشتری نیاز داشتیم. ♦️باید برای گرفتن گزارش به محور فاو می‌رفتم. دو روز بعد، نزدیک غروب به مهران برگشتم. وقتی وارد سنگر فرماندهی لشکر شدم، دیدم همه ناراحت هستند. شب قبل فرمانده لشکر از بیاتی خواسته بود هماهنگ کند تا فرماندهی گردان امام سجاد، آقای ابوالفضل شهامی، به همراه دو فرمانده گروهان، سید جواد موسوی و اصغر بیاتی، با ملامحمدی برای بررسی محور هفتم بروند. می‌خواستند ارزیابی کنند که آیا نیروهای گردان در محدوده زمانی چهار پنج ساعت میتوانند خودشان را به جاده آبزیادی برسانند یا نه. ⚪️آقای شهامی بعد از این که با گروه ملامحمدی می‌رود، در گزارشی که به فرماندهی می‌دهند، استفاده از این محور را ناممکن می‌داند. حق با او بود؛ درست می‌گفت. نیروی گردان با آن حجم تجهیزاتی که با خود داشت، قطعا به بیشتر از دو برابر زمان و انرژی یک نیروی شناسایی نیاز داشت. بنابراین روی این محور خط قرمز کشیده و گفته شد «غیرعملیاتی» است. ♦️وقتی در بین گفت وگوها متوجه نگرانی فرماندهان شدم و با اطلاعاتی که از استحکامات و تجهیزات دشمن داشتم و مهم تر این که به کمبود امکانات خودمان، اعم از تانک، نفربر، و زرهی واقف بودم، به این نتیجه رسیدم که تنها راه باقی مانده برای ما «نفوذ و انجام عملیات ایذایی» است. ⚪️روز بعد رأی و نظرم را با معاون لشکر، حاج احمد فتوحی در میان گذاشتم و گفتم که باید بروم تا راهی برای نفوذ و گذشتن از صخره‌ها پیدا کنم؛ عمده قوای دشمن در آن جا مستقر بودند. می‌خواستم برای استفاده از این محور در شب عملیات، معبری پیدا کنم و چند نفر را با خودم ببرم و در عقبه دشمن نفوذ کنیم و سازمان آن ها را به هم بریزیم. می‌خواستم حتی اگر شده، مدتی کوتاه، نیروهای پشتیبانی آن‌ها را درگیر کنم و برای نیروهای آفندی ـ که از مقابل به خط می‌زنند ـ زمان بخرم. این در حالی بود که فرماندهی لشکر، تقریبا به این نتیجه رسیده بود که تنها راه ممکن، استفاده از تانک و کمک گرفتن از زرهی است؛ که با محدودیت مواجه بودیم. 🌹به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که از محور هفتم برای عملیات ایذایی و نفوذ استفاده کنم. با این کار می‌توانستیم روحیه دشمن را در شب عملیات خراب کنیم. حدود یک ماه می‌شد که نیروهای شناسایی در این محور کار کرده بودند و در نهایت به این نتیجه رسیده بودیم که امکان بردن گردان از این مسیر وجود ندارد. تصمیم داشتم که اگر شده، حتی با طناب از صخره‌ها بالا برویم از این محور استفاده کنیم. 🌷حاج غلامرضا جعفری به قرارگاه رفته بود.توانستم موافقت حاج احمد فتوحی، جانشین لشکر را بگیرم که خودم با گروه ملامحمدی برای شناسایی بروم. گفت:«برو هر کاری ازت برمیاد، بکن!» 📍ادامه دارد...
🌷سبک زندگی شهدا🌷 🌹 شهیدی که به خاطر رسیدن به همسر ، نماز شکر خواند. متن خاطره: تا آمدنِ مهمان‌ها برایِ مراسم عقد، توی اتاق تنها بودیم. آقا عبدالله ازم خواست که برایش مُهر بیاورم. بهش گفتم: «تا نگید چرا می‌خواهید نماز بخوانید، به تون مُهر نمیدم.» ایشون در جوابم گفت: «خدا بهم همسر داده و به همین خاطر می‌خواهم نماز شکر بخوانم.» 📌خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید عبدالله میثمی 📚منبع: یادگاران5 «کتاب شهید میثمی» ، صفحه 47
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 استوری 🌼سلام صبح به خیر 🌷مناجات با خداوند تبارک و تعالی🌷
🌹💦🌷🌹💦🌷🌹💦🌷 🌹اولین سلام صبح گاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌴 صبح مان را آغازمی کنیم، با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام و حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها، به نیابت از امام خمینی رضوان الله علیه و تمامی شهدا، علما، شهیدحاج قاسم سلیمانی، مؤمنین مؤمنات: ┄✦🌸✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦🌸✦┄ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ ﯾﺎ ﺭَﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ♦️ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ⚪️ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤةُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ♦️ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀِ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ♦️ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦَ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ♦️ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ♦️ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ♦️ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ العسکری ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ♦️ﯾﺎ ﺑﻘﯿةَ ﺍﻟﻠﻪِ، یا اباصالحَ المهدی و رحمةُ الله و بركاته. 🌴الهی 🌹یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد ⚪️یا عالیُ بِحَقِّ علی 🌹یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه ⚪️یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن 🌹یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن ⚪️عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🌴با معارف قرآن بیشتر آشنا شویم🌴 ⚪️سوره یوسف آيه 24 ⚪️ 🌴 24- وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كَذَ لِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ 🌹ترجمه: ⚪️و همانا (همسر عزیز مصر) قصد او (یوسف) را كرد و او نیز اگر برهان پروردگارش را نمى دید (بر اساس غریزه) قصد او را مى كرد. این گونه (ما او را با برهان كمك كردیم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنیم، چرا كه او از بندگان برگزیده ما است. 🌹نکته ها: 🌷امام صادق علیه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، یقین و حكمت بود كه خداوند متعال در آیات قبل فرمود: «و آتیناه حكماً و علماً».(47) و آن چه در بعضى روایات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قیافه ى پدر یا جبرئیل است، سند محكمى ندارد. ⚪️در قرآن بارها از همّت و تصمیم دشمنان خداوند متعال براى توطئه نسبت به اولیاى الهى، سخن به میان آمده كه خداوند تبارک و تعالی نقشه هاى آنان را نقش بر آب نموده است. ♦️در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پیامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «و همّوا بما لم ینالوا»(48) یا تصمیم بر منحرف كردن پیامبر گرفتند؛ «لهمّت طائفة منهم ان یضلّوك»(49) و یا تصمیم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «اذهمّ قوم ان یبسطوا الیكم ایدیهم فكفّ ایدیهم عنكم»(50) 🌷یوسف علیه السلام، معصوم و پاك دامن بود؛ به دلیل گفتار همه ى كسانى كه به نحوى با یوسف رابطه داشته اند و ما نمونه هایى از آن را بیان مى كنیم: ⚪️1. خداوند متعال فرمود: «لنصرف عنه السوء والفحشاء انّه من عبادنا المخلصین» (ما یوسف را با برهان كمك كردیم) تا بدى و فحشا را از او دور كنیم، زیرا او از بندگان برگزیده ى ماست. 🌷2. یوسف علیه السلام مى گفت: «ربّ السّجن احبّ الىّ مما یدعوننى الیه» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مى كنند بهتر است. در جاى دیگر گفت: «انّى لم اخنه بالغیب» من به صاحب خانه ام در غیاب او خیانت نكردم. ⚪️3. زلیخا گفت: «لقد راودته عن نفسه فاستعصم» به تحقیق من با یوسف مراوده كردم و او معصوم بود. ♦️4. عزیز مصر گفت: «یوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك » اى یوسف تو این ماجرا را مسكوت بگذار و به زلیخا گفت: از گناهت استغفار كن. ⚪️5. شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پیراهن از عقب پاره شده معلوم مى شود كه یوسف پاك دامن است. «ان كان قمیصه...» 🌷6. زنان مصر كه گفتند: «ما علمنا علیه من سوء» ما هیچ گناه و بدى درباره ى او سراغ نداریم. ⚪️7. ابلیس كه وعده ى فریب همه را داد، گفت: «الاّ عبادك منهم المخلصین» من حریف برگزیدگان نمى شوم و این آیه یوسف علیه السلام را مخلص نامیده است. 46) بحار، ج 10، ص 227. 47) تفسیر كشف الاسرار. 48) توبه، 74. 49) نساء، 113. 50) مائده، 11. 🌹پيام ها: ♦️ 1- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مى لغزد. «همّ بها لو لا أن رَآ برهان ربّه» ⚪️ 2- در هر صحنه اى، امكان رؤیت برهان ربّ وجود دارد. «همّت به... رَآ برهان ربّه»* 🌷 3- انبیا در غرایز مانند سایر انسان ها هستند، ولى به دلیل ایمان به حضور خداوند متعال، گناه نمى كنند. «همّ بها لولا أن رَآ برهان ربّه» ⚪️ 4- غفلت از یاد الهى، زمینه ى ارتكاب گناه و توجّه به آن، عامل محفوظ ماندن در گناه است. «همّ بها لولا أن رَآ برهان ربّه»* 🌷 5 - مخلص شدن موجب محفوظ ماندن شخص از گناه مى گردد. «لنصرف عند السوء... انّه من عبادنا المخلصین»* ⚪️ 6- عبادت خالصانه رمز موفقیّت در دورى از گناه است. «لنصرف عنه السوء... انّه من عبادنا المخلصین»* 🌷 7- خداوند متعال، بندگان مخلص را حفظ مى كند. «لنصرف عنه... انّه من عبادنا المخلصین» ⚪️ 8 - بدى و فحشا با مخلص بودن یك جا جمع نمى شود. «لنصرف عند السوء... المخلصین»* 🌷 9- مخلص شدن مخصوص یوسف علیه السلام نیست، مى توان با پیمودن راه آن حضرت به مقام مخلصین نزدیك شد. «انّه من عبادنا المخلصین»*
24.mp3
4.43M
🌷تفسیر سوره یوسف آیه 24 (صوتی) استاد قرائتی حفظه الله🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️امنیت روانی و مقابله با شایعه و دروغ، جزو حقوق عمومی مردم است 🌹امام خامنه ای حفظه الله: ⚪️یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیّت روانی داشته باشند. 📌 امنیّت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعه‌ای، یک دروغی، یک حرف هراس‌افکننده‌ای در ذهن ها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامه‌ها بودند که این کارها را می کردند. 📌حالا فضای مجازی هم اضافه شده، هر چند وقت یا چند روز یک بار، گاهی چند ساعت یک بار یک شایعه‌ای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در فضای مجازی منتشر می کند، مردم را نگران می کند، ذهن مردم را خراب می کند. یک دروغی را مطرح می کند، شایع می کند. ⚪️ خب، این امنیّت روانی مردم از بین میرود. یکی از وظایف قوّه‌ی قضائیّه برخورد با این مسئله است. 🌷بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه | ۱۴۰۱/۰۴/۰۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️استوری 🌹امام خامنه ای حفظه الله: 🌷🌷خطاب به جوانان و نوجوانان شما می توانید...
🚨 اداره‌ی هیچ کشوری در دنیا، دشوارتر و پیچیده‌تر از اداره‌ی کشور جمهوری اسلامی ایران نیست. 🔰 هر لحظه باید از خداوند متعال بابت نعمت رهبر حکیم، شجاع و مدبّرمان سجده شکر به جا بیاوریم! 🌺 سلامتی آقامون صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚خوانندگی زن از نظر مراجع: 🌹 آیت الله خامنه ای حفظه الله: ⁉️سؤال: آیا مرد می تواند به تک خوانی زن گوش دهد؟ 👈جواب: گوش دادن به خوانندگی زن که غالباً مشتمل بر مفسده است، جایز نیست. ⁉️سؤال: اگر در موردى صداى زن مصداق غنا نباشد گوش دادن آن چه حكمى دارد؟ 👈جواب: در حرمت غنا فرقى بين اين که مغنّى زن باشد يا مرد نيست و شنيدن صداى زن اگر غنا نباشد، حرمت شرعى ندارد، مگر آن که به قصد ريبه يا موجب ترتّب مفسده باشد، ولى شنيدن خوانندگى زن که غالباً مشتمل بر مفسده است جايز نيست. 🌹آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله: ⁉️پرسش: شنیدن صدای آواز زن برای مرد نامحرم چه حکمی دارد؟ 👈پاسخ: حرام است. ⁉️پرسش: آیا گوش دادن به موسیقی هایی که زنان می خوانند، ولی آرام هستند و مناسب مجالس فساد نیستند هم اشکال دارد؟ 👈پاسخ: حرام است. 🌹آيت الله سيستاني حفظه الله: ⁉️پرسش: آیا شنیدن صدای خواننده زن بدون قصد لذت اشکال دارد؟ 👈پاسخ: اگر آواز محسوب می شود گوش دادن به آن حرام است و هم چنین ـ بنابر احتیاط لازم ـ اگر با آهنگ مناسب مجالس لهو و لعب بخواند هرچند آواز محسوب نشود، و نیز اگر گوش دادن به آن با تلذذ شهوی و یا با خوف وقوع در حرام باشد جایز نیست. و در غیر این موارد مانعی ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ معاملات حرام ❓کدوم معاملات حرامه؟ ❓حالا که خرید و فروش عین نجاست حرامه، فروش خون چه حکمی داره؟ ❓معامله‌ چیزهایی که وسایل حرامه، گناهه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 استوری 🌹استاد عالی دامت افاضاته ⚪️ تسلیم امر خداوند متعال... بسیار زیبا ببینید
🌹نهج البلاغه 🌹 💥منْ نَکَبَ عَنْهَا جَارَ عَنِ الْحَقِّ، خَبَطَ فِي التِّيهِ، وَغَيَّرَ اللهُ نِعْمَتَهُ، وَأَحَلَّ بِهِ نِقْمَتَهُ 🌓كسى كه از دين سرباز زند، از حق روى گردان شده، و در وادى حيرت سرگردان خواهد گشت، كه خدا وند تبارک و تعالی نعمت خود را از او گرفته، و بلاهايش را بر او نازل مى كند. 📘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗کتاب «سکوت شکسته » 🌹بر اساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس 📝به قلم: سیدهادی سعادتمند ۷ 🔽 🌹 فصل اول ⚪️ « مهران ، مهریه فاو» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷قسمت هفتم ♦️عملی کردن این تصمیم انداختن تیری در تاریکی به نظر می‌آمد. وقتی داشتم از سنگر فرماندهی بیرون می‌آمدم ، این فکر به ذهنم خطور کرد تا از حاج احمد فتوحی اجازه بگیرم و دو تا از نیروهای گردان را با خود ببرم. می‌خواستم در صورتی که مسیری مناسب برای بردن گردان‌ها پیدا نکردیم، ایده‌ای را که برای عملیات نفوذ داشتم با آن ها در میان بگذارم. قرار شد دو فرمانده گروهانی را که قبلاً برای بررسی این مسیر رفته بودند با خود ببرم؛ اصغر براتی و سید جواد موسوی آماده حرکت بودند. ملامحمدی راه افتاد و ما هم پشت سرش حرکت کردیم. ⚪️ با گذشتن ازخط پدافندی، سرازیر شدیم سمت پایین و در مسیر صخره‌ها قرار گرفتیم. در جهت غرب با «آب کند یا آب شست»های متعددی روبرو شدیم. آب کندها هر چه از صخره فاصله می‌گرفتند، عریض تر و عمیق تر می‌شدند. ملامحمدی حدود یک کیلومتر از صخره‌ها فاصله گرفت. وقتی ازش پرسیدم که چرا فاصله می‌گیرد، گفت شب‌های قبل هم از این مسیر می‌رفت. تعجب کردم. چون او نیروی چابک وجسوری بود. ♦️کمی که جلوتر رفتیم، او سنگرهای تیربار دشمن را که بالای صخره‌ها مستقر بودند، نشانم داد؛ یعنی می‌خواست بگوید علت فاصله گرفتن از صخره، این سنگرها هستند. ⚪️ از آن جا که با نقشه منطقه آشنا بودم. خواستم تا جایی که ممکن است به صخره نزدیک شود و تاکید کردم از همین مسیری برود که می‌گویم. نزدیک شدن به صخره‌ها باعث.شد راه کوتاه تر شود. دلیلش این بود که ملامحمدی با فاصله گرفتن از صخره، با آب کندها مواجه می‌شد که عریض تر و عمیق تر بود و گذشتن از آن‌ها زمان بیشتری می‌طلبید و در ادامه انرژی بیشتری از ما می‌گرفت. ♦️ملامحمدی در مسیر صخره‌ها حرکت کرد و ما را تا نزدیک موانع دشمن برد. در صورت گذشتن از میدان مین به جاده آب زیادی می‌رسیدیم؛ زمان کوتاه شده بود و به نظر می‌رسید تا همین جای کار، ملامحمدی خوب عمل کرده. سید جواد موسوی و اصغر براتی می‌گفتند: «این مسیر خیلی بهتر است.» از نظر آن‌ها مسیر تایید شده بود. ⚪️ در راه بازگشت، متوجه شیاری بین دو دیواره شدم که تا قبل از آن، چه در نقشه و چه در کالک ندیده بودم؛ حتی هنگامی که به سمت بالا رفتیم واز کنار این شیار گذشتیم هم آن را ندیده بودیم؛ دو دیواره صخره‌ای به شکلی کنار هم قرار گرفته بودند که فاصله بین آن‌ها در عکس‌های هوایی هم قابل تشخیص نبود. ♦️به عقب برگشتیم. روز بعد به دیدگاه رفتم و با دوربین، از مقابل نگاه کردم، از این فاصله قابل دیدن نبود و چون ملامحمدی، چه در رفت، و چه در برگشت، از دیواره صخره‌ها فاصله می‌گرفت، متوجه آن شیار نشده بود. ⚪️ تمام طول روز، بارها مسیر رفت و برگشت جاده آب زیادی و سنگرهایی را که در لبه صخره‌ها قرار داشت در ذهنم مرور کردم. موضوع را با گروه کالک و نقشه معاونت اطلاعات در میان گذاشتم و روی کاغذ رسم شد. بارها مسیر را بررسی کردم؛ زمان برگشت ما کمتر از یک ساعت شد و این یعنی «امید»؛ زمان که نقش مهمی در کسب نتیجه دارد، کوتاه تر شده بود. اما این معبر ما را در کنج قرار می‌داد و رضایتم را جلب نمی‌کرد. چرا که هم از روی صخره‌ها و هم از روی جاده در تیررس بود و هدف قرار می‌گرفت. این مسیری نبود که بیشتر از یک تیم بتواند از آن عبور کند. ♦️باید برای بالا رفتن از دیواره صخره‌ای دنبال راهی مناسب تر می‌گشتم. روز بعد، تمام تمرکزم متوجه این محور بود و شیاری که دیده بودم؛ اما وارد آن شیار نشده بودم. مدام در فکر بودم و لحظه‌ای نتوانستم بخوابم. به شدت خسته بودم، اما باید تکلیف آن شیار روشن می‌شد. باید داخلش می‌شدم و برای سوال‌هایم جواب پیدا می‌کردم. شب که شد، همراه با ملامحمدی، دونفری برای کشف وضعیت آن شیار حرکت کردیم. ⚪️در مسیر شب قبل قرار گرفتیم و تا پای میدان مین پیش رفتیم، اما هیچ اثری از شیار پیدا نکردیم. در تمام طول مسیر، نگاهم به دیواره صخره‌ها بود.شیار را ندیدیم. شک کردم که نکند آن را در خواب دیدم. دست روی شانه ملامحمدی گذاشتم، ایستاد سرم را کنار گوشش بردم و با تردید پرسیدم: «تو دیشب شیار رو دیدی؟». او تأیید کرد که دیده است. مطمئن شدم که خواب ندیده‌ام. باید مسیری را که تا آب زیادی آمده بودیم برمی‌گشتیم. امیدوار بودم که در برگشت، شیار را پیدا می‌کنیم.
♦️سایه صخره ها باعث شده بود دیواره ای که از کنارش می‌گذشتیم یک پارچه سیاه باشد. قدم به قدم دیواره صخره‌ها را دست کشیدم. اگر دستم به تکه سنگی گیر می‌کرد، سعی می‌کردم از آن بالابروم. تکه سنگ از جای خود خارج می‌شد. سر می‌خوردم و با آن به پائین پرت می‌شدم. سکوت محض شکسته می‌شد و نگهبان ها حساس و تیربارهای روی صخره فعال می‌شدند. بارها این حرکت تکرار شد و من به نفس نفس افتاده بودم. هرچه می‌گشتم اثری از شیاری که دیشب دیده بودیم، پیدا نبود. عاقبت با حالتی غریب به ملامحمدی گفتم: «دعایی، توسلی، یک کاری بکن؛» ⚪️ وقتی دهانه شیار پیدا شد، به عرق ریزی افتاده بودم، از بس پنجه هایم را به صخره‌ها کشیده بودم، زخمی شده بودند. ♦️داخل شیار شدیم که در محاصره صخره‌های بلند قرار گرفته بود. دهانه ورودی شیار کمتر از پنج متر عرض داشت. از پایین می‌توانستیم لوله تیربار نگهبان دشمن را ببینم که روی صخره مستقر بود. با گذشتن از پیچ، با احتیاط به سمت انتهای شیار پیش رفتیم. میانه شیار بیضی شکل بود. کمتر از دویست متر هم طول شیار بود و عرض آن، جایی که خیلی پهن می‌شد، کمتر از پنجاه متر بود. ⚪️ شب قبل نخوابیده بودم و تمام روز به مسیر آب زیادی و شیار فکر کرده بودم. قدم‌هایی که برمی‌داشتم خسته بود. به انتهای شیار که رسیدیم، به ملامحمدی گفتم:«من کمی می‌خوابم، تو برو ببین مسیری برای بالارفتن پیدا می‌کنی؟» ادامه دارد...