حکایت
🌹🍃🍃🍃منزل پدربزرگم جمع شده بودیم. مهمانی بود و صفا و صحبت و خون گرمی. پدربزرگ و مادربزرگ کنار همه نشسته و آرام و خوشحال، بچه ها و نوه ها و نسل شون رو نگاه می کردند. پدربزرگم شروع به صحبت کرد.
🌹🍃 گفت: عزیزانم. 80 سال از خدا عمر گرفتم، تلاش کردم حتی یک لقمه حلال را حرام نکنم تا شما بزرگ بشید. تا عبد خدا و مسلمان و #شیعه کار درست باشید. حالا بگید ببینم چرا شیعه هستید؟ مگه شیعه چی داره که شماها شیعه هستید؟! 😊🤔
همه خاموش بودند. پسرها و دخترها، عروس ها و دامادها. نوه ها و نورچشمی ها.
🌷🍃 پسرخاله ده ساله ام مصطفی، گفت: خب آقاجون! معلومه دیگه! چون شما شیعه هستید ما هم شیعه ایم! 😜 پدربزرگم گفت: خب! تو چون خیلی کوچولو هستی، این جواب را ازت قبول می کنم ولی اگه فقط به خاطر «دین پدری» مسلمان و شیعه هستید، این کامل نیست جگرگوشه ام. باید مستقل هر کدوم تون تفکر کنید که چرا شیعه اید.. حالا بگید ببینم چرا شیعه اید؟
🌸🍃 خاله نجمه گفت: می دونیم آقاجون. به خیلی دلایل. ولی گفتنش سخته!🤪
🌷🍃 دایی سعید گفت: آقاجون! ما شیعه ایم اول به خاطر «باورها»یی که شیعه داره. توی این دین و مذهب، #خدا و خالق یکی هست: #الله. مثل #زرتشتی خدای خیر و خدای شر نداره. (اهورامزدا-اهریمن). حتی شیطان هم مخلوق خداست. مثل #مسیحیت معتقد به سه خدایی نیست (پدر، پسر، روح القدس)، مثل #یهودیت، خدا جسمانی نیست که با یعقوب کشتی بگیره و ابر و آتش بشه! مثل #هندوئیسم و بودیسم بت و جن نیست. مثل ملحدین نیست که بگه این عالم الکی الکی درست شده!
🔻🔻🔻