@qomirib Shanbeye aram 10.mp3
زمان:
حجم:
5.71M
📚#کتاب_صوتی 🎧
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗کتاب#شنبه_آرام
🕊🌹#شهید_محسن_فخریزاده
✍️ نویسنده: محمدمهدی بهداروند
🥀🤍انتشارات حماسه یاران
0️⃣1️⃣#قسمت_دهم
📗کتاب شنبه آرام، روایت زندگی دانشمند شهید محسن فخریزاده از کلام همسر او است.
🕊🌹در این کتاب از مردی خواهید خواند که گمنام و بیادعا در مسیر علم و اعتلای دانش هستهای تلاش کرد، مردی که خواب راحت را از چشمان ترامپ و نتانیاهو گرفت.
🥀🤍محسن فخریزاده مهابادی (۱ فروردین ۱۳۴۰ – ۷ آذر ۱۳۹۹) فیزیکدان هستهای اهل ایران بود. او معاون وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران و سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و یکی از شخصیتهای اصلی برنامه هستهای ایران محسوب میشد.
⬅️ در این قسمت میشنویم:
🌹آخرین شب با محسن
🌹نماز اول وقت
🌹سجده
🌹سجاده
🌹گریه
🌹آرزوی شهادت
🌹وقت شهادت
🌹دعوت
🌹گل خنده
🌹روح قوی
🌹سرمایه
🌹ایثار
#شهید_نخبه_هسته_ای
قسمته ۱۰خار و میخك - قسمته ۱۰.mp3
زمان:
حجم:
9.81M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗#کتاب_خار_و_میخک
✍️نویسنده:#شهید_یحیی_السنوار
0️⃣1️⃣#قسمت_دهم
💫🌹شکستن بندها
🥀🤍در اعماق تاریکترین زندانها، گروهی از زندانیان با شکنجههای وحشیانه روبهرو میشوند، اما روحیۀ آنها هرگز شکسته نمیشود...
⬅️ در این قسمت میشنویم:
🔘مصر
🔘غزه
🔘جنبش فتح
🔘محمود
🔘زندان غزه
🔘صبح جمعه
🔘دادگاه نظامی
🔘اعتصاب
🔘آموزش در زندان
یادت باشد قسمت دهم.m4a
حجم:
10.41M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
👂«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗#کتاب_یادت_باشد
🕊🌹#خاطرات_شهید_مدافع_حرم_حمید_سیاهکالی_مرادی
✍️نویسنده: محمد رسول ملاحسنی
🎙راوی: جمعی از بازیگران نمایشی
0️⃣1️⃣#قسمت_دهم
🕊🌹#یادت_باشد…" اثری است پیرامون زندگی "شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی" که "محمدرسول ملاحسنی" آن را به روایت همسر شهید به رشته ی تحریر درآورده است.
🥀🤍محمدرسول ملاحسنی با قلم جذاب خود توانسته روایت فرزانه درباره نحوه آشنایی، ازدواج، دوسال زندگی مشترک و در نهایت شهادت همسرش را به خوبی بنویسد.
🕊🌹اگر دوست دارید از زاویه دیدی جدید با زندگی یک شهید مدافع حرم و همسرش آشنا شوید و از علاقه مندان به ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی هستید، شنیدن این کتاب به شما توصیه میشود.
⬅️ در این قسمت میشنویم:
🌸حلال و حرام
🌹شوهر حساس
🌸انگشتر
🌹زیارت
🌸حرم
🌹قم
🌸حضرت معصومه(س)
🕊🌷 #زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی
📚پیشانی و بوسه (جلد ۶، شمع صراط)
📘#نیمه_پنهان_ماه
✍️ به روایت همسر شهید
0️⃣1️⃣ #قسمت_دهم
🕊🌹زمانی که ایشان با این وضعیت روحی من روبه رو شد, تصمیم گرفت که مرا به اهواز ببرد وقتی این خبر را شنیدم واقعا می خواستم بال در بیاورم, اینقدر خوشحال شدم که بدون مقدمه و مشورت با خانواده با این پیشنهاد گردن نهادم ، البته ناگفته نماند که می توانستم حدسی بزنم که تمام اطرافیانم, از این تصمیم راضی بودند.
🥀🤍به هر صورت که بود پس از شنیدن این خبر اقدام به جمع آوری وسائل مورد نیاز نمودم، راستش را بخواهید نمی دانستم که چه وسائلی مورد نیازمان است. آقا مرتضی که متوجه شده بود چقدر من از این قضیه خوشحال هستم, رو به من کرد و گفت: دقیقا نمی دانم, ولی این را به شما می گویم که هر چه می خواهید بیاورید فقط سعی کنید که در یک کوله پشتی و یک ساک جا بدهید.
🕊🌹من تعجب کرده بودم و پیش خودم فکر می کردم که مگر می شود که انسان تمام زندگیش را در یک ساک و یک کوله پشتی جا بدهد. ولی بعدا فهمیدم که منظور آقا مرتضی این بود که ما نباید غیر از لباس چیز دیگری به آنجا ببریم.من هم اوامر ایشان را اطاعت کردم و کاری کردم که خود ایشان مد نظرش بود.
🥀🤍پس از گذشت چند روز, اقدام به خداحافظی با اقوام و خویشان نمودیم ،وسایلمان را برداشتیم و به سمت فسا حرکت کردیم در طول مسیر در اندیشه خودم فرو رفته بودم و فکرهای عجیب و غریب می کردم در نهایت با گوشه چشمانم رو به آسمان می کردم و از خداوند می خواستم که هر چه مصلحت اوست برای ما فراهم سازد.
🔻🔻🔻